نام : شاپور
نام خانوادگی : بختیار
تولد - وفات : 1293/04/04 - 1370/05/15
تحصیلات : دکترای حقوق و علوم سیاسی
سمت فعلی : وی در قید حیات نمی باشد
شاپور بختیار در 4 تیر 1293 از پدری به نام محمدرضا معروف به سردار فاتح بختیاری و مادری به نام نازبیگم، دختر صمصامالسلطنه بختیاری، صدر اعظم پس از مشروطه و در روستایی مابین منطقه حفاظتشده سبزکوه و کوه کلار استان چهارمحال و بختیاری به دنیا آمد. خانوادهٔ او از طوایف ایل بختیاری بودند. در آن زمان ایل بختیاری یکی از بانفوذترین قبایل بهشمار میرفت و بختیاریها توانسته بودند مناصب بسیار مهم و حساس را در عرصهٔ سیاسی از آن خود کنند. پدربزرگ مادری بختیار، نجف قلی صمصمامالسلطنه 2 بار در 1291 و 1297 به نخستوزیری احمد شاه رسیده بود. ایل بختیاری سالها در جهت حفظ مشروطه از گزند یورش استبداد قاجارها کوشش کرده بودند.
شاپور بختیار، پس از پایان تحصیلات دورهٔ ابتدایی، تحصیلات متوسطه را ابتدا در اصفهان و سپس در بیروت به پایان رساند. او مدرک دیپلم خود را از مدرسه فرانسوی بیروت دریافت کرد. آشنایی او با دنیای سیاست و نظریات سوسیال دموکراتها و علاقه به فرهنگ و ادبیات فرانسه خصوصاً شعر از همان دبیرستان فرانسوی شروع شد و تا آخر با او ماند.
وی در 1315 به فرانسه رفت و در دانشگاه سوربن ثبتنام کرد. در 1318 با مدرک کارشناسی از این دانشگاه فارغالتحصیل شد. در 1324 دکترای خود را در حقوق و علوم سیاسی از دانشگاه سوربن دریافت کرد. رسالهٔ دکترایش دربارهٔ رابطهٔ مذهب با قدرت سیاسی در جوامع باستانی (جدایی دین از سیاست) بود. او دو مدرک کارشناسی در زمینههای فلسفه و اقتصاد عمومی، نیز دارد. شاپور بختیار سیاستمداری شعردوست و شعرشناس بود و به حافظ انس و شیفتگی خاصی داشت. او به زبان فرانسوی و انگلیسی تسلط داشت و علاوه بر آن با زبانهای آلمانی و عربی و بسیاری از نویسندگان و سیاستمداران برجستهٔ غرب و فرانسه آشنایی داشت.
شاپور بختیار که بخش مهمی از جوانی خود را در فرانسه زندگی کرده بود، با دختری فرانسوی ازدواج کرده و نامهایی فرانسوی نیز برای فرزندان خود انتخاب کرده بود.
بختیار در طول زندگانیش دو بار ازدواج کرد و بار دو با شهین تاج بختیار (مژگان واحدی) ازدواج کرده است.
گای، فرانس، پاتریک و ویویان. وی از همسر نخست خود مادلین که فرانسوی بود دو دختر به نامهای فرانس و ویوین و دو پسر به نامهای گی و پاتریک داشت و از همسر دوم خویش شهین تاج بختیار (مژگان واحدی) صاحب یک پسر به نام گودرز شد.
شاپور بختیار (4 تیر 1293 – 15 مرداد 1370) سیاستمدار ایرانی بود که از 15 دی تا 22 بهمن 1357 بهعنوان چهلمین نخستوزیر ایران فعالیت کرد. او دبیرکل سابق حزب ایران، عضو اخراجشده جبهه ملی ایران، و بنیانگذار نهضت مقاومت ملی ایران بود.
وی از منتقدین محمدرضا پهلوی بود و پس از سقوط محمد مصدق، به همراه مهدی بازرگان و سید رضا زنجانی، نهضت مقاومت ملی را تشکیل داد. پس از آن نیز چندین بار به زندان افتاد. بختیار در 15 دی 1357 با محمدرضا پهلوی بر سر نخستوزیری به توافق رسید. پس از پذیرش نخستوزیری، در جلسه شورای مرکزی جبهه ملی ایران، اخراج بختیار به دلیل عدم رعایت انضباط سازمانی، زیرپا گذاشتن مصوبات قبلی شورای مرکزی (مبنی بر غیرقانونیبودن سلطنت پهلوی) و عدم کسب اجازه از شورای مرکزی جبهه ملی برای ریاست دولت، به رأی گذاشته شد و با رأی اکثریت قاطع اعضا، بختیار از جبهه ملی اخراج شد. حکومت بختیار نخستین دولت مخالف نحوهٔ حکومت شاه پس از کودتای 28 مرداد بود. او در زمان نخستوزیری، در میان مردم از حمایت بسیار کمی برخوردار بود.
در 1325 بختیار به ایران بازگشت. در 1330 در وزارت کار که به ابتکار احمد قوام ایجاد شده بود به عنوان مدیر ادارهٔ کار استان اصفهان انتخاب شد و به هنگام نهضت ملیشدن نفت به سمت مدیرکل کار استان خوزستان (مرکز صنعت نفت ایران) ارتقاء یافت.
در جریان ملیشدن صنعت نفت ایران، بختیار که عضو حزب ایران شده بود به طرفداری از مصدق برخاست و در دولت او، معاون وزارت کار شد. در همان دوران معاونت وزارت کار، بختیار قانون بیمهٔ اجتماعی کارگران را با امضای مصدق تصویب کرد که بعدها این قانون باعث پیریزی سازمان بیمههای اجتماعی کارگران شد. تعدادی از یاران نزدیک مصدق با استناد به اسناد محرمانه شرکت منحلهٔ نفت ایران و انگلیس، بختیار را به دریافت مقرری از این شرکت و همکاری با آن متهم کردند.
بختیار در تأسیس جبههٔ ملی دوم، نیز فعال بود و به عنوان هیئت مؤسس و عضو هیئت اجرایی جبهه ملی ایران در دهه چهل نقش مؤثری داشت. او در روز 28 اردیبهشت 1340، که جبهه ملی ایران میتینگ بزرگی را در میدان جلالیه تهران برگزار کرد به عنوان یکی از سه سخنران جبهه ملی سخنرانی کرد و شاپور بختیار بر خلاف انتظار هنگام سخنرانی از متن از پیش نوشته شده استفاده نکرد و تحت تأثیر احساسات شدید حاضران بحث را به سیاست خارجی سوق داد و دربارهٔ سیاست خارجی دولت امینی گفت: «سیاست ما پیروی از اصل بیطرفی مثبت است یعنی همان سیاست مصدق… ملت ایران قراردادهای تحمیلی را قبول ندارد». امری که با استقبال شدید حاضرین در متینگ و فریادهای زنده باد مصدق مواجه شد.
وی در نخستین کنگره جبهه ملی ایران به عنوان منتخب اعضای کنگره مجدداً به عضویت در شورای مرکزی جبه ملی انتخاب میشود و در این مدت به عنوان عضو هیئت اجرایی فعالیت مینماید. او در بهمن 1342 همراه با دیگر رهبران جبههٔ ملی به زندان افتاد و تا پایان دوره جبهه ملی ایران (دوم) این مجموعه به فعالیت میپردازد.
در 22 خرداد 1356 سه تن از سران جبههٔ ملی، کریم سنجابی، داریوش فروهر و شاپور بختیار، نامهای سرگشاده به محمدرضا پهلوی نوشتند و از او خواستند که برای نجات کشور به حکومت استبدادی پایان دهد و اصول مشروطیت را تمکین کند. به واقع آنها عامل بحران در ایران را شاه دانسته و او را متهم کردند که به واسطهٔ تورم و بیتوجهی به کشاورزی اقتصاد ایران را به نابودی کشاندهاست. نحوهٔ مدیریت شاه و عدم احترام و مغایرت آن با قانون اساسی و اعلامیه حقوق بشر از دیگر نکات مورد تأکید نویسندگان نامه بود. آنان در بخش پایانی نامه تنها راه برون رفت از چنین وضعیتی را ترک حکومت استبدادی، تمکین مطلق به اصول مشروطیت، احیای حقوق ملت، احترام واقعی به قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر، انصراف از حزب واحد، دادن آزادی مطبوعات و آزادی اجتماع، آزادی زندانیان، دادن اجازه بازگشت به تبعیدشدگان سیاسی و استقرار حکومتی که متکی بر اکثریت نمایندگان منتخب از طرف ملت باشد، اعلام کردند. در این نامه برخلاف سابق و به عمد تقویم شاهنشاهی و لقب همیشگی آریامهر در کنار پهلوی دوم نیامده بود.
محمدرضا پهلوی که در آن زمان حکومتش رو به زوال بود و بیش از هر زمان دیگر واشینگتن نسبت به بقای حکومتش بیاعتماد شده بود، در جستجوی شخصی بود که با خروجش از ایران در شرایط قابل قبول و محرمانه موافقت کند. به همین منظور ابتدا با احمد بنی احمد و کریم سنجابی دیدار و از آنها درخواست پذیرش نخستوزیری دولت را کرد. سنجابی با استناد به اعلامیهٔ سه مادهای و مخالفت با باقیماندن ارتش در خانوادهٔ سلطنتی و خودداری شاه از کنارهگیری از سمت فرماندهی کل نیروهای مسلح حاضر به پذیرش مصالحه با شاه و پذیرش این سمت نشد. محمدرضا پهلوی سپس با مظفر بقایی و غلامحسین صدیقی، دیگر رهبر جبههٔ ملی دیدار کرد و به آنان پیشنهاد دردستگرفتن حکومت را داد اما هر یک از آنان به دلایلی از پذیرفتن حکومت سرباز زدند. پیشنهاد نخستوزیری شاه به صدیقی و بقایی به این دلیل شکست خورد که هر دو قبولیشان مشروط به ماندن محمدرضا پهلوی در ایران، جایی دور از تهران بود. استدلال این دو، آن بود که حضور شخص شاه در ایران به دلیل ارتباط نزدیکی که با ارتش دارد سبب حفظ یکپارچگی و انسجام ارتش میشود.
بختیار، از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران، با ارائه شرایط 7 گانهای (شاه از کشور خارج شود و تعهد نماید که از این به بعد سلطنت نماید و نه حکومت، انتخاب وزرا منحصر به خودش باشد، ساواک منحل شود (تبعید 14 تن از نظامیان سرسخت از جمله غلامعلی اویسی)، زندانیان سیاسی آزاد شوند، شرایط آزادی مطبوعات فراهم شود، بنیاد پهلوی به دولت منتقل شود و کمسیون شاهنشاهی که در تمام امور دخالت میکند حذف شود) پذیرفت که ریاست یک دولت غیرنظامی را بر عهده گیرد. شاه با قبول تمامی شرایط او در 9 دی 1357 بختیار را به نخستوزیری منصوب کرد.
در خصوص نحوهٔ انتخاب بختیار به این سمت گمانهزنیهای مختلفی صورت گرفتهاست. هوشنگ نهاوندی در فصل پایانی کتاب خود، آخرین تلاشها و آخرین دسیسهها نوشتهاست که فرح پهلوی مسبب اصلی انتصاب شاپور بختیار به ریاست دولت بوده و 3 ماه قبل از آنکه شاپور در کاخ نیاوران با شاه ملاقات داشتهباشد در ویلای محمدعلی قطبی در خفا با او ملاقات کردهاست. بنا به گفتهٔ برتران دوکاستل باژاک «فرح پس از اظهار هم عقیدگی با شاپور مایل بود که شاه به دلیل وضعیت وخیم جسمانی و بیماریاش هرچه زودتر ایران را ترک کند و انتقال آرام قدرت از همسرش به ولیعهد که هنوز به سن تاج و تخت نرسیده بود روی دهد.» اما فرح پهلوی در خاطرات خود اولین ملاقاتاش را با بختیار را پس از نخستوزیری او، در اواخر نیمهٔ آذر 1357 میداند. علاوه بر این فرح در ماجرای انتصاب شاپور بختیار برای انگلیسیها نقشی قائل نیست. او معتقد است ناصر مقدم، آخرین رئیس ساواک و غلامعلی اویسی نقش زیادی در معرفی و پیشنهاد بختیار به شاه داشتند.
بختیار در همان بدو نخستوزیری با حضور در احمدآباد، تبعیدگاه مصدق و سوگند یادکردن بر مزار او با آرمانهای مصدق بار دیگر تجدید میثاق کرد. پس از سقوط مصدق این نخستین بار بود که نخستوزیری، اولین سخنرانی خود را با ادای احترام به مصدق، در کنار تصویر او و ننگین خواندن کودتای 28 مرداد آغاز میکرد. بختیار همواره خود را شاگرد مکتب مصدق میدانست و یکی از آرمانهای او پیادهسازی مجدد اهدافی بود که مصدق سالها برای آن جنگیده بود.
شاپور با تقدیم لایحهٔ قانونی به هیئترئیسهٔ مجلس، خواستار اعادهٔ حیثیت از محکومان دادگاه نظامی از تاریخ 28 مرداد 1332 به این سو و محاکمه همهٔ نخستوزیران و وزیران دولتهای 25 سال اخیر شد. از دیگر نخستین تصمیمات او، برداشتن تصاویر رسمی شاه از دفاتر سفارتخانههای ایران در خارج از کشور است.
از جمله کارهای وی در سمت نخستوزیری به دلیل کاهش درآمد نفتی قرارداد نظامی ایران با آمریکا به میزان 10 میلیارد دلار که برای خرید صدها موشک و هواپیما اف 16 (به انگلیسی: F16) بود را لغو نمود، با اینکه این عمل چند روز پیش از پیروزی انقلاب 1357 بود اما هنوز دولت موقت ایجاد نشده بود. جیمی کارتر و زبیگنیف برژینسکی بسیار نگران این قرارداد و سلاحی که به دست ایران میرسید بودند و کارتر دو روز پس از ورود خمینی به ایران این لغو قرارداد را امضاء نمود.
انحلال سازمان اطلاعات و امنیت کشور و جایگزین نمودن آن با یک دستگاه اطلاعاتی در خدمت استقلال و امنیت کشور و ملت.
محاکمه سریع غارتگران و متجاوزان به حقوق ملت یا از طریق دادگاههای موجود یا از طریق تدوین و ارائه قوانین مورد نیاز به مجلسین جهت ایجاد دادگاههای ملی با اختیارات خاص.
انتصاب یک کمیسیون بینظر جهت رسیدگی به کارهای گذشته و سوابق خدمتی مأمورین ساواک و تحویل خلافکاران به مقامات قضایی برای محاکمه و مجازات عمل.
آزادی کلیه زندانیان سیاسی - کلیه کسانی که بر خلاف اصول قانون اساسی مربوط به حقوق ملت ایران در محاکمی که استقرار آنها مشروعیت قانونی نداشته محکوم شدهاند بایستی آزاد گردند.
اعاده حیثیت کلیه زندانیان سیاسی که بعد از 28 مرداد 1332 تاکنون گرفتار شدهاند.
پرداخت غرامت معقول از طرف دولت به کلیه کسانی که به جرم سیاسی برای مدتی بیش از یک سال متوالی در زندان به سر بردهاند یا این که به جرم سیاسی مورد آزار قرار گرفته و نقص عضو پیدا نمودهاند (از سال 1332 تا کنون)
پرداخت غرامت متناسب از طرف دولت به بازماندههای صغیر یا تحت کفالت کلیه کسانی که در زندانهای به اصطلاح امنیتی جان خود را از دست دادهاند (از سال 1332 تا کنون).
لغو تدریجی حکومت نظامی ضمن جلب همکاری مراجع محترم تقلید در شهرهایی که حکومت نظامی در آنها برقرار است. ضمناً به اطلاع نمایندگان محترم میرسانم که حکومت نظامی در شیراز ملغی شده و انشاءالله در هفته آینده در یکی از استانهای بزرگ کشور این اقدام تکرار خواهد شد.
اعلام رسمی کشتهشدگان سیاسی اخیر به عنوان «شهدا» از طریق گذاردن قانون از مجلسین.
پرداخت غرامت از طرف دولت به خانواده «شهدا» و به آنهایی که در مبارزات اخیر دچار نقص عضو شدهاند.
پایان دادن به اعتصابات با همکاری مراجع محترم تقلید، روشنفکران صاحب رسالت، کارگران و صنعتگران.
ایجاد یک زمینه نزدیک همکاری بین دولت و عالم روحانیت بهطوریکه آیات عظام ناظر بر اجرای درست امور باشند.
ترمیم خرابیهای اخیر و به جریان انداختن امور روزمره کشور.
به جریان انداختن امور تولیدی کشور و بهبود وضع اقتصادی.
برنامهریزی برای ایجاد یک انتخابات آزاد در سطوح مختلف (از انجمن روستا تا انجمن شهر) و انتخابات آزاد شهرداریها و بالاخره انتخابات مجلسین شورا و سنا.
اخراج کلیه کارمندان خارجی زائد و کارگران خارجی غیرمجاز از کشور.
بختیار در مصاحبهای اعلام کرد که «هیچگاه مخالف روحانی که کار روحانیت خویش را صرفاً انجام دهد نیست و خلاف این را مغایر با اصول آزادی میداند. او با روحانیتی که میخواهد بر تمام کشور حکومت کند و در امور سیاسی دخالت ورزد به شدت مخالفت است و این جزء موضوعاتی است که به هیچوجه قبول نخواهد کرد.» بختیار وعدهٔ ساخت واتیکانی را در قم داد تا روحانیون بتوانند تنها در آنجا شبکهٔ اجتماعی و حیطهٔ قدرت خود را گسترش دهند. او در این خصوص گفت: «خمینی میتواند به ایران بازگردد و دولت اسلامی تنها در شهر قم آزاد است. ما برای خمینی در شهر قم دیواری خواهیم کشید که او هم در آنجا واتیکان کوچکی داشته باشد.»
پس از معرفی مهندس بازرگان بعنوان نخست وزیر در 15 بهمن بختیار بفاصله اندکی با حضور در مجلس و سخنرانی و سپس مصاحبه اعلام کرد حاضر است یک حکومت جمهوری تاسیس کند.
در ساعت یک بعدازظهر 22 بهمن 1357 اعلامیه بی طرفی ارتش پخش شد. دلیل سران ارتش ناتوانی نیروهای مسلح و اعلام تصمیم بختیار در مجلسین و در مصاحبه با روزنامه ها برای تغییر قانون اساسی بود که تعهد آنها را به یک نخست وزیر برمیداشت. بختیار یک ربع مانده به ساعت 2 بعدازظهر ساختمان نخستوزیری را قبل از آنکه به دست انقلابیان بیفتد ترک کرد . وی با هلیکوپتر به مخفیگاه رفت و چند هفتهای در آنجا ماند. بختیار معتقد بود که اگر ارتش چند هفته بیشتر از وی حمایت میکرد، میتوانست اوضاع را آرام کرده و قدرت را در دست گیرد. به گفتهٔ عباس میلانی، بختیار بعد از اینکه مدتی در مخفیگاه خود در تهران ماند، به کمک سرویس جاسوسی خارجی و دوستانش از ایران گریخته و دیری نگذشت که یکی از قدرتمندترین مخالفان جمهوری اسلامی شد.
بختیار هیچ گاه تمایلی به خروج از کشور از خود نشان نمیداد. اما رأیزنیهای دختر وی ویویون بختیار و نگرانیهای رضا حاج مرزبان و جواد خادم باعث نرمی او شد و تصمیمش را عوض کرد. فقط خروج از طریق پرواز در فرودگاه مهرآباد و ترک کشور از طریق ترکیه ممکن بود. چراکه دولت ترکیه از حامیان بختیار محسوب میشد. یکی دیگر از چهرههایی که در خروج بختیار همکاری داشت اعتبار بود که در نخستوزیر شدن بختیار هم نقش فعالی بازی کرد. وی برای تهیهٔ گذرنامه غیر ایرانی ابتدا به سراغ دولت انگلیس رفت اما بریتانیا به دلیل روابط آینده با ایران از کمک اجتناب کرد. وی در ادامه و با کمک یکی از دوستانش توانست با رایزنی با اسرائیل از موساد برای خروج وی کمک بگیرد. موساد که در ان دوره هنوز رابطهای زیادی در ایران داشت موفق شد با ایجاد پاسپورت فرانسوی برای بختیار وی را از ایران خارج کند. بختیار هیچ گاه متوجه نشد و ندانست که خروج وی به واسطهٔ کمک موساد صورت پذیرفتهاست چون اعتبار تأکید اکید نموده بود که وی نباید از نحوه خروجش آگاه شود چراکه میدانست شاپور بختیار با آن مخالفت میکند.
شاپور پس از انقلاب درایران 6 ماه زندگی مخفیانهای داشت اما در این مدت هم از مبارزات سیاسی دست برنداشت. در عید نوروز به وسیلهٔ کاست پیامی فرستاد و 2 ماه بعد هم در جهت مبارزه با حکومت ایران پیامی دیگر فرستاد. بختیار در این مدت حتی یک کنفرانس مطبوعاتی هم تشکیل داد. به کمک سازمانهای اطلاعاتی خارجی و دوستانش در میانهٔ فروردین 1358 به فرانسه رفت و در آنجا نهضت مقاومت ملی ایران[یادداشت را بنیان گذاشت. او در این نهضت به مخالفت صریح با جمهوری اسلامی و خمینی پرداخت و به صراحت براندازی نظام فعلی را چارهٔ کار ایران دانست.
اولین سوءقصد در تابستان 1359 سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تیمی به رهبری انیس نقاش (یک تبعهٔ لبنانی) مأمور ترور شاپور بختیار کردند که با هوشیاری محافظان و مأموران پلیس فرانسه نافرجام ماند.
دومین سوءقصد در 15 مرداد 1370 (برابر با 6 اوت 1991) شاپور بختیار و منشی وی، سروش کتیبه در خانهٔ مسکونی بختیار در اطراف پاریس به صورت وحشتناکی به قتل رسیدند. ترور توسط گروهی 3 نفره، فریدون بویراحمدی، محمد آزادی و علی وکیلیراد که در قالب حامیان و دوستداران بختیار توانسته بودند به اقامتگاه وی نفوذ کنند صورت گرفت. فریدون بویراحمدی عضو شورای نهضت مقاومت ملی ایران بود و از سالها پیش به منزل بختیار رفتوآمد داشت. با وجود محافظت شبانهروزی از خانهٔ بختیار و با وجود 13 محافظ مسلح، قاتلان از خانهٔ وی خارج شده و متواری شدند. جسد شاپور بختیار و سروش کتیبه در حدود ساعت 11:50 صبح روز 17 مرداد 1370 در حالی که 48 ساعت از مرگ آنها گذشته بود، پیدا شد.
شاپور بختیار در قید حیات نمی باشد.
شاپور بختیار در قید حیات نمی باشد و صفحه رسمی در اینستاگرام ندارد.