با عرض سلام، در پاسخ به این سؤال باید بگویم که زمانی بود که تئاتر کار می کردیم. لذت می بردیم. با یک نان و پنیری که آن زمان قیمت اش زیاد نبود گروه را سیر می کردیم. هشت تا ده ساعت یا حتی بیشتر بی وقفه در سالن های خاک آلود اداره تئاتر تمرین می کردیم و در کنار هم از تولید یک کار خلاق لذت می بردیم. نمی گویم که تنها آفت تئاتر خصوصی شدن سالن ها است که هر کدام به حد تمام زندگی ات سفته و چک میخواهند و اگر نتوانی سالن را پر کنی خیلی راحت بیرونت می کنند! نه این تنها آفت تئاتر نبود! تنها آفت اصلی تئاتر این است که سالن های عمومی و دولتی مثل تئاتر شهر، فرهنگسرای نیاوران و سالن های حوزه ی هنری هنوز وجود دارند ولی برای از ما بهتران هستند.
یک پیشکسوت تئاتر که نمی تواند سند، سفته یا چک بگذارد، باید چه کند که دوباره مخاطبانش بتوانند آثار او را ببینند؟ باید جلوی دانشجویانش سرخم کند؟ تا در قبال سفته و چک به او سالن اجرا دهند؟ و احتمالاً با شکست مواجه می شود؟ چون او با تئاتری ها کار می کند! او ستاره سینما نمی آورد در حالی که در سالن روبرویش از یک نام ستاره سینما استفاده می کند و کارگردانش یک چهارم سن او را دارد؟! ولی نمایش او می فروشد! تئاتر او، تئاتر اصیل است. تئاتر روبرو شاید یک مضحکه باشد اما یک تئاتر اصیل نیست. امروز بازیگر سالاری، سرمایه سالاری، خصوصی سازی در هنر بیداد می کند! من خیلی برای جامعه تئاتر متأسفم که درگیر کرونا شدیم! اما امیدوارم آن تئاتری ها که می نالند که کرونا، معیشت ما را گرفت و دریچه روزی ما را مسدود کرد بفهمند که وقتی تنها مرکز هنرهای نمایشی کشور که زیر نظر مستقیم ارشاد کار می کند به نویسنده و کارگردانی که سال ها و سال ها برنده جایزه اول فجر بوده، متن های خلاقش در تمام دنیا از هند گرفته تا باکو، ارمنستان، آمریکا، کانادا، ژاپن و اروگوئه اجرا می شود. اما در سالن های عمومی کشورش هر بار که متنی می برد، می گویند خیلی متأسفیم خانم ... خیلی متأسفیم استاد ... سالن خالی نداریم!!! و ناگهان می بینی که آن سالن خالی به کسی تعلق می گیرد که برای او در طول سال دو الی سه بار سالن به او تخصیص داده میشود!
گویا اصلاً سند این سالن را به نام پدر این شخص نام زده اند! به خودت می گویی: این دوستان تئاتری که از کرونا و وضعیت بد معیشتی خود می نالند! هرگز به ممنوع الکارها فکر کرده اند؟! به ممنوع الکارهای بی دلیل! فقط به این دلیل که حسادت و بُخل بر سر سفره تئاتر زیاد بود! تقاضا زیاد بود! اولویت اول مدیران: دوستان و اقوام! اولویت دوم مدیران: نامه های خصوصی از بخشی هایی؛ مثلاً به من گفتند از هیئت علمی، جهاد، بسیج و سپاه یک نامه بیار تا ما سالن را فوری به شما تخصیص دهیم. آیا هیچ فکر کردند که اگر کسی بخواهد مثل سابق در دهه 70 و مثل دهه 80 به طور آزاد و مستقل تئاتر کار کند و افکار و عقایدش هیچ مغایرتی با کشورش نداشته باشد که بارها در همین کشور مورد تحسین و تشویق قرار گرفته است. دیگر سرمایه سالاری، رانت بازی، قوم و خویش بازی، دوست بازی، باندبازی به او اجازه کار نمی دهد!
مشکل من فقط این نیست که هنر کارت ندارم! بیمه نیستم و خیلی چیزهای دیگر. مشکل من این است که "قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری!" و در این کشور به قول خواجه حافظ شیرازی
حافظ عروس طبع مرا جلوه آرزوست آیینه ای ندارم از آن آه می کشم
من سالهاست بی آیینه ام! دوران کرونا شاید به شما دوستان تئاتری من که هر سال سه، چهار اجرا داشتید و انگار سالن را به نام پدری تان زده بودند! ثابت کرد که عمر کوتاه است. عمر خلاقیت از عمر تقویمی خیلی کوتاه تر! نان همدیگر را آجر نکنیم. همه حق کار دارند. این حق مساوات را از بین نبریم به خصوص برای آدمی که پشت صحنه های تئاتر بزرگ شد، درخشید، بالیدن گرفت، و در این سن باید نسل جوان را در آموزه هایش شریک کند. در را روی او نبندید چون از او خوشتان نمی آید. چون سالن هایش همیشه بیشتر از شما فروخته است یا چون زمانی استاد دانشگاه شما بوده است ...
با آرزوی خیر و برکت برای تئاتری ها و همه مردم ایران در سال جدید
چیستا یثربی
4 سال پیش