به گزارش سایت خبری ساعد نیوز، عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت:در اوایل ماه جاری امارات متحده عربی اولین کشوری بود که از واکسن تولیدی شرکت چینی سینوفارم برای واکسیناسیون عموم مردم استفاده کرد. قبلا امارات اجازه داده بود این واکسن در مرحله تست انسانی در آنجا آزمایش شود.
میزان اثربخشی و کارایی واکسن سینوفارم تا ۸۴ درصد هم اعلام شده و سهولت دسترسی و نگهداری و قابلیت مصرف آن به تایید سازمان جهانی بهداشت و اداره ملی نظارت بر داروی چین رسیده است. برزیل و اندونزی و ترکیه نیز خواهان استفاده از آن هستند.
پرسش این است که با توجه به روابط خوب امارات با امریکا و درآمد بالای اقتصادی آنان که برای خرید بهترین واکسن غربی هیچ مانعی نداشتند، چرا پذیرفتند واکسن چینی روی مردم شان آزمایش شود و سپس چرا اجازه استفاده از همان را صادر کردند؟ پس ما که هیچ کدام از آن دو ویژگی را نداریم به علاوه وضع شیوع ویروس کرونای نیز در ایران مطلوب نیست، پس چرا با همه اینها اجازه ندادیم که واکسن چینی در ایران آزمایش شود در حالی که آنها این کار را انجام دادند.
جالب تر اینکه اکنون هم خبرهایی درباره امکان تهیه و استفاده از این واکسن مطرح شده برخی نادرست می گویند که این را در چین هم استفاده نمی کنند چرا ما باید استفاده کنیم؟
به نظرم چند عامل موجب این وضعیت شده اند. اولین آن بی اعتمادی به قدرت است. یکی از دوستان بخش خصوصی تماس گرفته بود و درباره وضعیت مصرف بالای این روزهای گاز و اینکه چگونه می توان آن را کاهش داد نظر مرا پرسید. البته منظورش از منظر فعالیت رسانه ای بود. سپس گفت با توجه به مساله مازوت و آلودگی هوا موضوع مهم است و حتی دست اندرکاران امر نیز قرار است در این باره به مردم توصیه کنند و گزارش دهند. گفتم هر کاری می کنید، لطفا از طریق دست اندرکاران از مسوولان مردم چیزی نخواهید، چون نتیجه معکوس دارد. آن هم در سالگرد سقوط هواپیما!! شلختگی کامل در اظهارنظرات و گفتارها وجود دارد. نه اینکه همه آنها نادرست و دروغ است که اگر چنین بود قابل تحمل بود. مشکل این است که آنان چند نکته را کمتر توجه می کنند.
اول اینکه حکومت از نظر مردم کل یکپارچه است. هنگامی که یک بخش آن خالی بند و در بیان وعده ها و اخبار بی مبالات است . مردم آن را به همه مسوولان تسری می دهند و این تعمیم مردم منطقی نیز هست. ما در سطح شخصی می گوییم فلانی راستگو و فلانی دروغگو است و همه را یک کاسه نمی کنیم، ولی در سطح نهادی، مسوولان را نمایندگان نهاد قدرت می دانند و وجه خصوصی آنان را برجسته نمی کنند هر کدام دروغ بگویند به کل آنان تعمیم می دهند. نکته دوم اینکه نتیجه مخلوط راست و دروغ، می شود دروغ و بدی ماجرا این است که راست ها قربانی دروغ ها می شوند و این بدتر از زمانی است که همه گزاره ها دروغ باشند، زیرا هیچ راستی قربانی آنها نمی شود.
نکته سوم غلبه نگاه کوتاه مدت است. مدیران چون به صفت فردی در قدرت حضور دارند، نتایج کوتاه مدت برای آنان نقد و مهم تر از نتایج بلندمدت است که نسیه است و این برای حکومت مثل سم است. هنگامی که در کوتاه مدت بی اعتمادی حاکم شد، بازسازی آن بسیار سخت و زمانبر است. داستان چوپان دروغگو را برای همین آموزش می دادند. بنابراین حکومت حتی اگر بخواهد هم قادر نیست که در این باره به مردم توصیه کند که از این واکسن استفاده کنند.
عامل دیگر ناتوانی در به روز شدن نسبت به پدیده هاست. در ایران محصولات چینی به عنوان اجناس بنجل شناخته می شود. در حالی که اگر چنین بود، پس چرا امروز قدرت اول اقتصادی جهان در صادرات حتی به کشورهای پیشرفته است؟ پاسخ این است که بازرگانان ایرانی بدون رعایت استانداردها و در غیاب نظارت موثر دولتی و بر حسب سلیقه ارزان تر مردم، کالاهای بنجل ارزان را می آوردند و این گمان را تقویت کردند که کالاهای چین بی کیفیت هستند. در حالی که می توانستند کالاهای بهتر آنان که طبعا گران تر هست را وارد کنند.
و بالاخره عامل سوم هم نوعی شیفتگی و فقدان اعتماد به نفس در کنار خودبزرگ بینی نابخردانه در جامعه ایران است که متاسفانه به نوعی سکه رایج شده است. هنگامی که مسوولان بهداشتی کشور با افتخار می گویند اجازه نمی دهیم که مردم ما محل آزمایش واکسن های دیگران شوند، به ظاهر درصدد دفاع از مردم و ارزش قائل شدن برای آنان هستند، ولی در حقیقت چیزی جز بازتاب فقدان اعتماد به نفس آنان نیست. و الا این امری طبیعی است که واکسن ها پس از طی مراحل اولیه در صورتی که آزمون های مربوط موفق شده باشند، در میان انسان ها نیز تست شوند و این هیچ چیز بدی نیست و ضعف هم محسوب نمی شود.
به جای این گزاره پوچ باید گفت که اگر واکسنی مطابق استانداردهای علمی سازمان بهداشت جهانی، مراحل اولیه را موفق بوده، ما با افتخار آماده آزمون کردن آن هستیم. همچنان که با واکسن خودمان نیز با همین معیار باید برخورد کنیم. هیچ فرقی میان واکسن ایرانی و خارجی نیست. همه آنها باید مراحل اولیه را بر اساس استانداردهای موجود با موفقیت بگذرانند تا قابل آزمایش در انسان ها باشند. متاسفانه این عوام گرایی در میان مردم نیز کمابیش هست و کمتر کسانی آمادگی آن را دارند که این نوع گفتار و اقدامات نادرست را نقد کنند. در نهایت همه این گونه رفتارها را می توان به بی اعتمادی حاد و مزمن میان مردم و حکومت و نیز خودشیفتگی بیمارگونه و بالاخره فقدان اعتماد به نفس عمومی ارجاع داد.