ویژگی های مشترک افراد خود ویرانگر
عقب انداختن کارها
می دانید که باید کاری را انجام دهید ولی بارها و بارها آن را به تعویق می اندازید.
پروژه ها را آغاز می کنید اما هرگز آنها را به سرانجام نمی رسانید.
احساس بی انگیزگی یا ناتوانی در پیشروی دارید، حتی هنگامی که فرصت های هیجان انگیز بسیاری پیش روی شما وجود دارد.
رؤیاهای برآورده نشده
رؤیای انجام کاری را دارید ولی هرگز در جهت آن اقدامی نکرده اید.
نگرانی
نگرانی شدید در مورد کارهایی که واقعا چندان مهم نیستند.
ترس از شکست، ترس از اینکه دیگران نظرشان نسبت به شما عوض شود.
نگرانی از اینکه اگر موفق شوید دوستان تان دیگر شما را دوست نداشته باشند.
شک کردن به خود و توانایی های خود در حالی که در درون می دانید که بسیار توانمند هستید.
احساس استرس و اضطراب و شاید ابتلا به نوعی افسردگی غیرقابل توجیه یا حمله های عصبی هنگامی که تصمیم دارید به چیزی که برای شما مهم است دست یابید.
خشم
اتخاذ رویکرد تهاجمی به جای رویکرد دوستانه در تعاملات و پافشاری به ادامه این روند.
خراب کردن روابط با دیگران (خانواده، دوستان و همکاران) به دلیل خشم، بیزاری یا حسادت.
احساس بی عرضگی
اغراق کردن در مورد دستاوردهای سایرین و ناچیز دانستن دستاوردهای خود.
نقدهای ناعادلانه و نادرست به خود.
اجازه می دهید دیگران از شما انتقاد یا شما را تحقیر کنند.
اگر می خواهید در شغل خود موفق شوید، ضروری است جلوی رفتارهای خودویرانگر خود را بگیرید، صرف نظر از اینکه کدام یک از رفتارهای فوق باشد. اگر به منفی بافی در مورد خود ادامه بدهید، عزت نفس و اعتماد به نفس شما دستخوش بحران می شود و هر بار که تلاش شما به شکست بینجامد، شما به خودتان «اثبات» می کنید که نمی توانید و نباید کارهایی را که دوست دارید انجام دهید.
همین طور که در این مسیر نزولی پیش می روید، بیشتر و بیشتر خسته و درمانده و از خودتان عصبانی و ناامید می شوید. این احساسات شما را در دام خود گرفتار می کنند و از انجام هر کاری که برای رهایی از این دام لازم است انجام دهید باز می مانید.
شکستن چرخه ی خودویران گری
۱. رفتارهای خودویران گر خود را بشناسید
یایید با چند سؤال شروع کنیم. جواب این سؤال ها را پیدا کنید، آنها شما را به سوی رفتارهای خودویران گرتان راهنمایی خواهند کرد.
چه اهدافی هست که مدت هاست برای خود دارید، اما هرگز موفق نشده اید به آنها برسید؟
چه حیطه، کار یا موضوعی هست که مرتبا در آن بدون هیچ دلیل مشخصی شکست می خورید؟
آیا حیطه ی بخصوصی هست که متوجه شده باشید دارید کارهای مرتبط به آن را مدام به تعویق می اندازید و تصمیم گیری را به بعد موکول می کنید؟
آیا کاری هست که فکر می کنید باید دوست داشته باشید انجامش بدهید، اما اصلا برایش انگیزه نداشته باشید؟
آیا بی دلیل عصبی یا خشمگین می شوید و این موضوع بر روابط شما با دیگران تأثیر گذاشته است؟
آیا موضوع یا حیطه ی بخصوصی هست که دیگران (مثلا رئیستان) مدام به خاطر آن از دست شما ناراضی باشند؟
آیا کار بخصوصی در زندگی تان هست که چون می دانید توانایی انجامش را دارید (یا می توانید بهتر انجامش بدهید)، روی اعصاب تان باشد و باعث نارضایتی شما بشود؟
با پرسیدن این سؤالات از خودتان می توانید آن موقعیت های احتمالی را که در آنها به خودویران گری می پردازید کشف کنید.
۲. افکار منفی خود را تحت نظر بگیرید
وقتی در موقعیت های بالا قرار می گیرید، به خودتان چه حرف هایی می زنید؟ در آن زمان ها، چه عقیده ای در مورد خودتان دارید؟ یک قلم و کاغذ بردارید و تمام افکار منفی خود را بنویسید؛ هرچقدر هم که به نظر احمقانه و غیرواقعی باشند!
بهترین زمان برای انجام این کار درست همان وقتی است که دارید خودویران گری می کنید. حواس تان باشد تا هروقت چنین رفتارهایی داشتید، جریان سیال ذهن تان را زیر نظر بگیرید و هر حرف منفی و مخربی را که به خود می گویید یادداشت کنید.
همچنین می توانید به آخرین باری که در چنین موقعیت هایی بودید فکر کنید و ببینید آن موقع چه افکاری داشتید. یک راه دیگر هم این است که از تصورتان کمک بگیرید. خود را در یکی از موقعیت های خودویران گر تجسم کنید، طوری که کاملا در حس و حال آن موقعیت قرار بگیرید. بعد ببینید چه افکار خودکاری به ذهن تان می آید؟
۳. افکار خودویران گر را به چالش بکشید
وقتی افکار منفی خود را شناختید و رفتارهای خودویران گرتان را پیدا کردید، زمان نبرد فرا می رسد! در مورد تک تک شان خوب فکر کنید، درون خود را بکاوید، ببینید چه جوابی برای سؤالات زیر پیدا می کنید؟
چه باور بنیادی تری پشت این افکار خودویران گر هست؟
آیا این باورها منطقی و عقلانی اند؟ چه مدرکی برایشان دارید؟
آیا این خاطره ی تلاش های نافرجام تان در گذشته است که نمی گذارد تغییر های مثبت در زندگی تان ایجاد کنید؟
۴. ایجاد رفتارهای جدید برای حمایت از خود
حالا که باورهای پشت رفتارهای خودویران گرتان را شناختید و غیرمنطقی و بی اساس بودن شان را متوجه شدید، می توانید افزایش اعتماد به نفس خود را شروع کنید.
در این مرحله، سؤال های دیگری داریم که باید از خود بپرسید:
- چه جملات مثبت، حمایت گرانه و دلگرم کننده ای می توانید به خودتان بگویید؟
- چه گزینه هایی پیش رویتان هست؟ چه راه های متعددی برای رسیدن به هدف تان وجود دارد؟
- آیا می توانید با تعیین اهداف کوچک تر و رسیدن به آنها، قدم به قدم به هدف های بزرگی که در گذشته نرسیده اید، دست پیدا کنید؟ آیا ممکن است این کار اعتماد به نفس تان را بالا ببرد؟
-
وقتش است که جهت باورهای منفی تان را تغییر بدهید و آنها را به مسیر درست بکشانید! فکر می کنید باور درست، منطقی و مثبتی که باید داشته باشید کدام است؟ جایگزین رفتارهای خودویران گرتان چه می تواند باشد؟ وقتی این باورها و رفتارهای جدید دست در دست مهارت ها و توانایی هایتان بدهند، آن زمان وضعیت هیجانی، روانی و بدنی مناسب را خواهید داشت تا هر کاری که نیت کنید انجام بدهید.