وقتی که تنهایی میاد فکر میکنم
که بیکسم ترانه ها میسوزنو
بریده میشه نفسم
ثانیه ها نمیگذرن هیچ موقع فردا نمیاد
دلم میگه زندگی رو با این همه درد نمیخواد
بسه آخه چقدر میخوای منو به بازی بگیری
کاشکی که راحتم کنی بگی الهی بمیری
بی رحمی عادتت شده دسته خودت نیست میدونم
آخر یه روز میری و من تو حسرت تو میمونم
دسته خودت نیست میدونم
لعنت به اون دل سیاه
نفرین به این بخت بدم
سیاه شده روز و شبم
اسیرو در بدر شدم
قصه ی مارو هرکسی میخونه میگه شاعره
واسه نوشتنه دروغ دستاش همیشه حاضره
بسه آخه چقدر میخوای منو به بازی بگیری
کاشکی که راحتم کنی بگی الهی بمیری
بی رحمی عادتت شده دسته خودت نیست میدونم
آخر یه روز میری و من تو حسرت تو میمونم
بسه آخه چقدر میخای منو به بازی بگیری
کاشکی که راحتم کنی بگی الاهی بمیری
بی رحمی عادتت شده دسته خودت نیست میدونم
آخر یه روز میریو من تو حسرت تو میمونم