اهمیت شخصیت وکیل در قرارداد وکالت
در قراردادهایی که اثر اصلی آنها ایجاد نمایندگی است، شخصیت طرفین به ویژه کسی که به او نمایندگی اعطا می شود، اهمیت بسیاری دارد. به این معنا که افراد، نگه داری از اموال خود یا انجام امور مربوط به خود را به هرکسی نمی سپارند و پیش از تصمیم گیری در خصوص این موارد، بسیار در خصوص شخصیت طرف مقابل تحقیق می کنند تا امانتدار یا متخصص بودن آنها را احراز کنند. قرارداد وکالت هم، این گونه است؛ یعنی در قرارداد وکالت هم که در آن یکی از طرفین برای انجام کاری به طرف دیگر وکالت می دهد، شخصیت وکیل برای موکل بسیار پراهمیت است؛ یعنی برای او مهم است که به چه کسی برای انجام امور مربوط به خود نمایندگی می دهد. در نتیجه با توجه به اهمیت شخصیت وکیل برای موکل، وکیل نمی تواند انجام کار موضوع قرارداد خود با موکل را به فرد دیگری واگذار کند و باید خود او اقدام به انجام این امور نماید. به عبارت بهتر وکیل در خصوص اختیاراتی که موکل به او داده است، محدودیت دارد و نمی تواند هرکاری انجام دهد یا برای آنچه خود اختیار انجامش را دارد به دیگری وکالت بدهد.
وکالت در توکیل
هریک از عقود و قراردادهایی که توسط قانونگذار در قانون مدنی احصا شده اند، حقوق و تکالیف مختلفی را برای طرفین به وجود می آورند. علاوه بر تمایز این قراردادها از حیث حقوق و تعهداتی که برای طرفین خود به وجود می آورند، شرایط اختصاصی انعقاد هرکدام از این قراردادها و همچنین آثار هریک از آنها نیز متفاوت از دیگری است. برخی از این قراردادها مانند بیع (خریدوفروش) مالکیت به وجود می آورند، برخی دیگر مانند عقد نکاح موجب ایجاد رابطه زوجیت میان زن و مرد می شوند و برخی از آنها هم موجب ایجاد نمایندگی و نیابت می شوند. برای مثال در عقد ودیعه، فرد با سپردن مال خود به دیگری، برای نگهداری از مال خود به او نیابت و نمایندگی می دهد و در عقد عاریه فرد به دیگری نمایندگی و نیابت می دهد که از مال او به صورت رایگان استفاده نماید. عقد وکالت یکی از قراردادهایی است که در میان افراد جامعه بسیار رواج دارد و اثر آن نیز مانند عقد ودیعه و عاریه ایجاد نمایندگی و نیابت است؛
یعنی در عقد وکالت نیز یکی از طرفین برای انجام کاری به طرف دیگر نمایندگی می دهد. عقد وکالت دارای سه رکن اساسی است:
- مُوَکِّل (وکالت دهنده)؛
- وکیل؛
- موضوع وکالت.
موکل به یکی از طرفینِ قرارداد وکالت گفته می شود که برای انجام امور مربوط به خود به دیگری وکالت می دهد. وکیل کسی است که به نمایندگی از موکل امور مربوط به او را که در قرارداد ذکر شده است، انجام می دهد و مقصود از موضوع وکالت نیز اموری است که موکل برای انجام آنها به وکیل نمایندگی یا وکالت می دهد. براین اساس با توجه به اینکه اثر اصلی قرارداد وکالت اعطای نمایندگی و نیابت است، اقدامات انجام شده از سوی وکیل به منزله اقدامات انجام شده از سوی موکل است و در واقع در این میان وکیل نقش واسطه را ایفا می کند؛ یعنی گویی تمامی کارهای انجام شده توسط وکیل را خود موکل انجام داده است. برای مثال هنگامی که یک نفر برای طرح دعوا در دادگاه به شخص دیگر وکالت می دهد، در این حالت اقداماتی که وکیل در دادگاه انجام می دهد به منزله اقدامات موکل است و تمامی آثار این اقدامات خواه مثبت باشد و خواه منفی، او را تحت تأثیر قرار می دهد.
وکالت در توکیل در دو حالت می تواند اتفاق بیفتد:
۱. گاهی الف به ب وکالت می دهد تا برای او وکیلی انتخاب کند. برای مثال فرض کنید شخصی می خواهد در دادگاه دعوایی را طرح کند اما وکلای متخصص و ماهر این حوزه را نمی شناسد. در این موقعیت الف می تواند به فردی که در این خصوص آگاهی دارد وکالت دهد تا وکیلی را برای طرح دعوای او انتخاب کند. در این حالت موکل ابتدا با وکیل اول قرارداد وکالت منعقد می کند و به او حق توکیل می دهد؛ یعنی به او اختیار می دهد تا وکیلی را برای الف انتخاب نماید. در این حالت گفته می شود وکیل اول وکالت در توکیل دارد؛ یعنی وکالت دارد که به شخص دیگری وکالت دهد.
۲. گاهی در یک قرارداد وکالت، الف به ب وکالت می دهد تا کاری را برای او انجام دهد و در همین قرارداد برای اینکه انجام این کار را برای وکیل تسهیل نماید، به او وکالت می دهد که او می تواند برای انجام این امور به فرد دیگری وکالت دهد. برای مثال در یک قرارداد، موکل به وکیل وکالت می دهد تا خانه او را بفروشد و در ضمن همین قرارداد ذکر می کند که وکیل حق توکیل دارد. در این صورت وکیل می تواند به یک شخص ثالث برای فروش خانه الف وکالت بدهد. در این حالت هم گفته می شود که وکیل وکالت برای توکیل دارد و می تواند به جای اینکه خودش خانه موکل را بفروشد، به شخص دیگری برای فروش خانه او وکالت بدهد. اگر وکیل حق توکیل خود را اِعمال نماید و به شخص ثالث برای فروش خانه الف وکالت بدهد، وکیل دوم وکیل خود او خواهد بود نه وکیل الف؛ یعنی یک قرارداد وکالت میان الف و ب (به عنوان وکیل اول) منعقد شده و قرارداد دیگری میان ب و شخص ثالث (به عنوان وکیل دوم) منعقد می گردد.
انواع حق توکیل به غیر
حق توکیل به غیر در انواع مختلفی وجود دارد و تنها شامل وکیل نمی شود. شاید در بسیاری از قراردادها برای انجام امورات ساخت و ساز از حق توکیل به غیر برای انجام بسیاری از کارها استفاده شود. این شامل موارد زیر می باشد:
- حق توکیل به غیر در طلاق
- حق توکیل به غیر به خریدار
- حق توکیل به غیر به وکیل
- حق توکیل به غیر در طلاق
انواع قراردادهای وکالت ناشی از توکیل
مطابق ماده 672 قانون مدنی وکیل در امری نمی تواند برای آن امر به دیگری وکالت بدهد مگر اینکه صراحتاً یا به دلالت قرائن وکیل در توکیل باشد. بنابراین با توجه به این ماده در مواردی که به اختیار وکیل پایه یک دادگستری جهت توکیل تصریح نشده است اصل بر عدم اختیار است مگر اینکه این امر از قرائن پیدا باشد. بنابراین اعطای حق توکیل به وکیل یا با صراحت است و یا به صورت ضمنی، وکیلی که برای اجرای وکالت بر مبنای حق توکیل از سوی وکیل پایه یک دادگستری انتخاب و معین می شود ممکن است برای موکل باشد یا برای خود وکیل که تمیز این امر بستگی به دخالت و میزان نظارت وکیل نخست دارد.
در حالت اول از موارد فوق وکیل نخست شخص دیگری را به عنوان وکیل انتخاب می کند و خود کنار می رود که در این شکل از توکیل تنها یک رابطه وجود دراد و آن رابطه وکیل دوم و موکل است و وکیل اول نقشی نخواهد داشت.
اما در حالت دوم وکیل اول با وکیل ثانی قرارداد وکالت می بندد و خود هم همچنان در قرارداد وکالت باقی است بنابراین در این حالت دو رابطه وجود دارد:
- رابطه موکل و وکیل اول
- رابطه وکیل اول و وکیل دوم
نکته های قابل ذکر در ذیل این قسمت این است که:
- اجیر گرفتن برای اجرای وکالت نیاز به حق توکیل ندارد و وکالت را نباید با اجاره مخلوط کرد.
- وکیلی که حق توکیل به غیر و انجام هر گونه اقدام قانونی را برای موکل دارد، می تواند در وکالتی که برای طرح دعوی به دیگری می دهد هر یک از اختیارهای مندرج در ماده 35 قانون آئین دادرسی مدنی را به او تفویض کند و ضرورتی ندارد که در وکالتنامه نخستین وکیل این اختیارها تصریح شده باشد.
چگونگی دادن حق توکیل به غیر
برای اینکه بتوان این کار را انجام داد لازم است تا وکیل پایه یک دادگستری اختیارات کامل این کار را از سوی موکل خویش داشته باشد. همانطور که می دانید در حقیقت اختیاری که یک وکیل پایه یک دادگستری برای انجام امور وکالت دارد وابسته به اجازه و اذن موکل او است. بر همین اساس هیچ یک از وکلا حق هرگونه دخل و تصرف در امور حقوقی فرد را به صورت مستقل و بدون داشتن اجازه نامه ندارد. با توجه به مطالبی که گفته شد وکیل حق دادن اختیاراتی که از طرف موکل خود به دست آورده است را به شخص دیگری ندارد، مگر آنکه صریحا و ضمنا وکیل در توکیل باشد .
آنچه باید در رابطه با وکالت در توکیل بدانید
نوع شخصیت و رفتار وکیل در رفتار و انجام کارها برای موکل از اهمیت بسیاری برخوردار است. یک وکیل پایه یک دادگستری موظف است تا شرایط و اقدامات لازم برای عقد یک قرار داد سالم را انجام دهد. در مواردی که موکل به وکیل خود اعتماد دارد و از توانایی های وکیل خود در مواجهه با مشکلات آگاه است این امکان وجود دارد تا حق توکیل را برای وکیل خود در نظر بگیرد تا وکیل وی بتواند شرایط و پیگیری های لازم را برای انجام هر چه بهتر امور انجام دهد .
ضمانت اجرای تخلف از ماده 372 قانون مدنی
مطابق ماده 672 قانون مدنی اگر وکیل که وکالت در توکیل نداشته انجام امری را که در آن وکالت دارد به شخص ثالثی واگذار کند، هر یک از وکیل و شخص ثالث در مقابل موکل نسبت به خساراتی که مسبب محسوب می شود مسئول خواهد بود. با توجه به ماده فوق توکیل بدون اختیار توکیل فضولی است و هر یک از وکیل اول و دوم دارای مسئولیت تضامنی در خصوص خسارات وارد می شوند. وکیل پایه یک دادگستری حق توکیل وکالت به غیر را ندارد مگر این امر صراحتاً در وکالتنامه قید شود و یا به قرائن پیدا باشد. در صورتی که وکیل، وکالت در توکیل نداشته باشد و انجام امور وکالتی را به دیگری واگذار کند، باید از عهده خسارتی که به موکل وارد می شود به همراه وکیل دوم، بر آید. مطابق ماده ۶۷۳ قانون مدنی: اگر وکیل که وکالت در توکیل نداشته، انجام امری را که در آن وکالت دارد، به شخص ثالثی واگذار کند، هریک از وکیل و شخص ثالث در مقابل موکل نسبت به خساراتی که مسبب محسوب می شود، مسئول خواهد بود. در این مورد چنانچه وکیل دوم، مسبب مستقیم در ورود خسارت باشد، موکل می تواند به هریک که بخواهد مراجعه کند. در صورتی که برای مطالبه خسارت به وکیل اول مراجعه کرد، وکیل اول می تواند پس از پرداخت خسارت موکل، به وکیل دوم مراجعه کند. در مقابل، در صورتی که موکل به وکیل دوم مراجعه کرد و خسارت را دریافت کرد، دیگر نمی تواند به وکیل اول مراجعه کند.