او امامت را در صحنه عمل و جهان واقع می دید و تنها از سر ذوق و تاله به امامان عشق نمی ورزید بلکه امام را در دل حوادث روزگاران به مشاهده نشسته بود و در کتاب «امام در عینیت جامعه» به این مهم رسیده بود و ولایت علوی را « عید غدیر» و غدیر را در قامت یک حماسه اجتماعی تفسسیر می کرد: کتاب «حماسه غدیر» و پیام آنان را «کلام جاودانه» و حتی تلاش پیروان غدیر را «قیام جاودانه» و یا «حماسه مرزبانان جاوید» می خواند و تعهد را اصالت در همه زمینه ها حتی ادبیات می دانست: «ادبیات و تعهد در اسلام»!

"حکیمی" نه تنها در پروژه های کلان متعهدانه می نگاشت؛ بلکه در نوشتنامه های خود نیز چنین سیرتی داشت؛ او در تمام نگارش ها به "صلابت و تعهد نوشتار"، وفادار بود. نامه ای به فیدل کاسترو نوشت در این نامه که خلاصه ای است از "گفتمان الحیات"، "گفتمان عدالت محور علوی" را خطاب به صاحب نظریه "سوسیالیزم انتقادی" و منادی "الاهیات رهایی بخش" به تصویر کشید. او زمینه نگارش نامه را سخنرانی خود در ۴۰ سال پیش اعلام می دارد که در جمع دانشگاهیان در توصیف عدالت و حمایت از کرامت انسانی محرومان گفته بود؛ و اینک برای او فرصتی فراهم شده که خلاصه و چکیده ای از آن سخنان را برای فیدل عدالت خواه بنویسد و چقدر کامیاب بود در این نامه.
این افتخار نصیبم شد تا در دوره مسئولیت مرکز ترجمه و نشر سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی؛ آثاری از این بزرگمرد را به شانزده زبان ترجمه و نشر کنم؛ و نام این نامه را "خورشید عدالت" نهادم که در فضای "گنبد آسمان" برج میلاد؛ عصر دوشنبه 22 آبان ماه ۱۳۹۱ رونمایی شد. حکیمی، در این نامه درخشان و ماندگار خطاب به شخصیت انقلابی، «فیدل کاسترو» رهبر سابق کوبا، اندیشه آرمانی انسان معاصر را در قالب آموزه های دینی و کلام امام علی(ع) در مقایسه با الگوی مورد نیاز بشر، یعنی عدالت تبیین کرده بود.

عدالت " دال مرکزی الحیات "حکیمی"؛ دال مرکزی اسلام را در "گفتمان الحیات" عدالت و امامت می دانست. او باور خویش را به الاهیات اجتماعی اسلام با تدوین "الحیات" اعلام و با تجربه زیسته خود "عمل به پیام الحیات" را اعمال نمود. او با "سلوک فردی" و حضور اندک در جمع، به "شهود متالهانه ای" رسیده بود که حتی به قدر "دانه ی گندمی" از "بیت المال مسلمانان" نخورد و به قدر "صندلی شکسته ای" بر "قدرت سیاسی" تکیه نکرد. "مجرد" زیست و به "عالم تجرد" پیوست. و در این زیستگاه مجازی از "کوثر آموزه های نبوی و علوی" نوشید و تکاثر او را سرگردان خویش نکرد. من "تفکیک" را در مکتب او، با چشم دیگر می بینم؛ او با "شهود" به حقائق روایات و آیات می اندیشید؛ از این رو؛ نیازی به "تاملات فلسفی" نمی دید که راه را دور می کرد. او صفای باطن را از "عرفان علوی" یافته بود و خود را از "پشیمینه پوشی" مستغنی یافته بود. اما هیچگاه به "علو مرتبت فلسفه" و "قداست تصوف" نتاخت و باورداشت که راه های وصول به خدا متنوع و متکثر است؛ و این تکثر را از دریای رحمت حق دریافته بود. او «فلیسوف عدالت» بود از باب «نظریه پردازی عدالت» و نه از باب «باور به فلسفه» برای کسب سعادت.

استاد سید جلال الدین آشتیانی، حکیمی را «استاد بسیاردان» معرفی می کرد و دکتر دینانی، او را «فیلسوف ناقد فلسفه» می دانست؛ در عین تبحر در فلسفه و آگاهی به مبانی آن؛ خصوصا فلسفه ملاصدرا. حکیمی می گفت: نزدیک به ۶۰ سال است که با کتاب های فلسفی و عرفانی مانوسم و کتب دم دستی من است و آنقدر در اسفار مسلط بودم و مانوس که مشکلات علمی طلاب و... را از حفظ می خواندم و رفع اشکال می کردم. او «مجتهد عدالت» بود براساس نص و گرچه در روزگار و فضای «اقبال به سوسیالیسم اسلامی» تنفس کرده بود اما عدالت را جان مایه اندیشه اجتهاد نصوص می دانست.
حکیمی قدّس الله نفسه الزکیه در بیان رهبر فرزانه انقلاب؛
1. عالم و متفکّری برجسته
2. دانشمندی جامع،
3. و ادیبی چیره دست،
4. و اندیشه ورزی نوآور،
5. و اسلام شناسی عدالتخواه
معرفی شد که عمر خویش را فارغ از آرایه ها و پیرایه های مادی، در خدمت معارف والای قرآن و سنّت گذراند و با ذخیره ئی از توکل و تعبّد و غنای نفس در دل و جان زیست.
دکتر بهمن اکبری : مرجعیت شیعی و اولویت حقوق مردم بر سیاست










































