درباره ترجمه و روز جهانی آن
به جرأت می توان گفت، ترجمه موضوعی است فراتر از ادبیات که به مسایل ساختار جهانی می پردازد.
ژاک مونو نویسنده فرانسوی در یکی از سخنرانی هایش گفته بود:
به اعتقاد من از آنجا که قلمرو علم با سرعتی سرسام آور در حال گسترش است رویا رویی رشته های علمی بیش ازبیش با یکدیگر ضرورتی اجتناب ناپذیر است.
همیشه با خودم بر سر این موضوع مجادله داشته ام که ترجمه را جزء کدام بخش از موضوعات ادبی بدانم. آیا مانند علم زبان شناسی مبحثی جدا است که به کار ادبیات می آید و سر بزنگاه ها به فریاد شاعر و نویسنده می رسد؟ اما شاید منتقدان ادبی این موضوع را بر نتابند و با خشم به مخالفت برخیزند. ولی به جرأت می توان گفت، ترجمه موضوعی است فراتر از ادبیات که به مسایل ساختار جهانی می پردازد. به ساخت تحلیل فرهنگ ها و زبان ها. ترجمه علمی است که باید آن را مکمل فرهنگ، ادبیات و زبان دانست. و در طول تاریخ، ترجمه بر گسترش فرهنگ ها و هویت اجتماعی انسانها تاثیر گذار بوده است. آنچه در ترجمه مهم است سازش پذیری زبانی میان دو فرهنگ است. تعامل زبان مبدأ با زبان مقصد است و تفاوت های شکلی در ساحت واژه ها است. چونان که دیوید لاج واژه ها را در هر زبان چنان مقدس می داند که گویی بی نیاز از توضیح اند.
ترجمه علمی است که به مطالعه زندگی نشانه در یک جامعه می پردازد، مثل علوم دیگری مانند فلسفه، ادبیات و یا جامعه شناسی که همین کار را می کنند. در واقع علم ترجمه نوعی نشانه شناسی اجتماعی است که به قوانین زبانی فرهنگ ها حکم می راند و پل ارتباطی میان زبان ها است. به همین دلیل است که یک مترجم هم باید به زبان مبدأ و مقصد مسلط باشد و فرهنگ دو زبان را خوب بشناسد و ادبیات و کارکردهای زبان شناسی را خوب بداند.
ترجمه علمی است که به مطالعه زندگی نشانه در یک جامعه می پردازد، مثل علوم دیگری مانند فلسفه، ادبیات و یا جامعه شناسی که همین کار را می کنند.
داستان ترجمه از آنجا شروع شد که که در کتاب سفر پیدایش داستان برج بابل را به عنوان دلیل پیدایش زبان ها دانسته اند که این موضوع کاملا با پیدایش ترجمه و نقش آن در زندگی بشر در ارتباط بوده است. طبق روایات تاریخی، مردم در قدیم به یک زبان زندگی می کرده اند. و پس از آن، واقعه ی سیل عظیم به اتفاق به طرف شرق راه می افتند تا به سرزمین بابل می رسند. در آنجا به این نتیجه می رسند که برای فرار از چند دستگی و نشان دادن همبستگی خود، برج بزرگی بسازند تا ازطریق آن به بهشت برسند و زبان خدا را بفهمند. پس، خداوند آنان را بر روی زمین متفرق و به هرقوم زبان خاصی می دهد تا یکدیگر را نفهمند.
در سفریازدهم از سفر پیدایش اشاره می کند که در تمامی زمین زبان و تکلم یکی بود تا در اثر یک کوچ به منطقه شنغار در سرزمین بابل می رسند. وقتی در آنجا ساکن می شوند به یکدیگر می گویند بیایید تا خشت ها را بسازیم و آنها را با آتش بسوزانیم و برای اینکه بر روی زمین پراکنده نشویم برجی سازیم که سر بر آسمان بساید.گویند خداوند جهت تماشای برج آدمیان به زمین آمد و دید که این قوم یکی اند و به یک زبان صبحت می کنند به همین دلیل آنها را پراکنده و زبانشان را مختلف گردانید تا نقش صنعت ترجمه در زندگی بشر تاثیر خود را نشان دهد.
ترجمه هم مانند دیگر بافت های علوم، واحدی از سخن یا تفکر را القاء می کند.
ترجمه به نحوی وجهی از تفکر است که با تلقی دو زبان پا به عرصه وجود می گذارد و یک نظام معنایی در ارتباط میان فرهنگ ها در درون خویش پیدا می کند که هیچ نظام فرهنگی دیگری نمی تواند بدون کمک آن، کاری از پیش ببرد. همانطور که در علم نشانه شناسی از دال و مدلول صحبت به میان می آید و درنگاه سوسور به شکل خطی و در قالب ظرف زمان و شکل شنیداری نمایان می شوند. پس فرهنگ ها هم می توانند این خصوصیات را همزمان عرضه دارند و در نقش یک دلالت کننده در زندگی بشر نمایان شوند. پس ترجمه هم مانند دیگر بافت های علوم، واحدی از سخن یا تفکر را القاء می کند. نشانه های اجتماعی که از منظر مطالعات ادبی امکان شکل گیری نگرشی تازه در ادبیات و دیگر علوم را پیش روی ما می گذارد.