چنانچه می دانیم واژه یلدا، واژه ای سریانی است و به مفهوم میلاد و یا زایش است. ایرانیان باستان این شب را شب تولد الهه مهر یا میترا می دانستند. از آنجا که گاه شماری (تقویم) ایرانیان بر پایه ی مهر (خورشید) است، آنان دانستند که شب سی ام آذر ماه، طولانی ترین شب سال است و بعد از آن روزها طولانی می شوند؛ از این رو این شب را که زمان تولد مهر (خورشید) و پیروزی آن بر اهریمن سیاهی و تاریکی است را جشن می گیرند.
برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد
که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم (سعدی)
اگر نگاهی نمادین به شب یلدا داشته باشیم خواهیم دید که شب یلدا در فرهنگ ایرانی تبدیل به نمادهای گوناگونی شده است، یکی از آنها، نماد غلبه روشنایی بر تاریکی است؛ از این رو مردم به خاطر دیدن این پیروزی(دمیدن خورشید)، کوشش می کنند تا خود را به گونه ای سرگرم کنند؛ حال با خوردن آجیل و شکستن تخمه و یا با داستان خوانی و تفأل به دیوان حافظ.
آری یلدا جشنی است که در آن مردمان چشم انتظار سپیده ای گرمی بخش هستند و دریافت گرمای مهر تابان را انتظار می کشند، مگر نه این است که تمام انسان ها نور و روشنایی را بر تاریکی و ظلمت ترجیح می دهند و مگر نه اینست که الله نور السموات و الارض....
اما گر بخواهیم به نمادهای دیگر شب یلدا در ادبیات فارسی بپردازیم شامل موارد زیر می شود: نماد روزگار فراق و دوری از یار، نماد روزگار سیاه ظلم، نماد زلف بلند معشوق، نماد روزگار سختی و رنج.
اما حقیقتا از گفتن این نکته ناگزیریم که شب یلدا در ادبیات فارسی چندان حضور چشمگیری ندارد، استاد شفیعی کدکنی علت این بی توجهی را چنین تحلیل می کند:
از آغاز پیدایش ادب فارسی تا پایان قرن پنجم هجری و نیز در دوره های بعدی همواره شعر فارسی از پشتیبانی دربارها برخوردار بوده و مشوقان اصلی شاعران نیز همین دربارها بوده اند و زندگی مردم عادی برای این گویندگان ارزشی نداشته و آن را پیش پا افتاده و غیر قابل تامل و عناصر و اجزایش را ناپایدار می دانستند. در حالی كه بر خلاف ادب عامه و باور مردم كه همواره به اساطیری از جنس ایرانی چشم داشته و خوار شدن آن را بر نمی تافتند ، در ادب رسمی و درباری، نفوذ سیاسی نژاد ترك بر كشور در دوره اولیه ادب فارسی از سویی و گسترش حوزه اساطیری نژاد سامی در كنار اساطیر ایرانی و ...موجب بی قدری اسطوره های ملی – از جمله شب یلدا - گردید
در ادامه به جلوه هایی از شب یلدا در ادبیات فارسی اشاره خواهیم کرد:
همه ایام داعی از عنا شب های یلدا شد
به از مدح تو صبحی نیس این شبهای یلدا را (رشیدالدین وطواط)
باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود (سعدی)
ای لعل لبــت به دلنوازی مشهور
وی روی خوشت به ترکتازی مشهور
با زلف تو قصه ایست ما را مشکل
همچون شب یلدا به درازی مشهور (عبید زاکانی)
مهره مهر چو از حقه مینا بنمود
ماه من طلعت صبح از شب یلدا بنمود
تا در سر زلفش نکنی جان گرامی
پیش تو حدیث شب یلدا نتوان کرد (خواجوی کرمانی)
شب یلدا است هر تاری ز مویت، وین عجب کاری
که من روزی نمی بینم، خود این شب های یلدا را (سلمان ساوجی)
صحبت حکام، ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید (حافظ)
شب یلدای غمم را سحری پیدا نیست
گریه های سحرم را اثری پیدا نیست (محتشم کاشانی)
شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد
در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد (وحشی بافقی)
کوته نمی شود شب یلدای غربتم
تا دست من به دامن صبح وطن رسد
آه ما رعناترست از آه ماتم دیدگان
آنچنان کز جمله شبها شب یلدا یکی است (صائب تبریزی)
ما حال خویش را بی سرو بی پا نوشته ایم
روز فراق را شب یلدا نوشته ایم (نظیری نیشابوری)
چه عجب گر دل من روز ندید
زلف تو صد شب یلدا دارد
روزهای تیره بر شبها فزود
عمر من شد یک شب یلدای عشق (فیض کاشانی)
بر من و یاران شب یلدا گذشت
بس که ز زلف تو سخن رفت دوش (قاآنی)
من از روز جزا واقف نبودم
شب یلدای هجران آفریدند (فروغی بسطامی)
دور است کاروان سحر زینجا
شمعی بباید این شب یلدا را (پروین اعتصامی)
ای سایه سحرخیزان دلواپس خورشیدند
زندان شب یلدا بگشایم و بگریزم (سایه)
4 سال پیش
4 سال پیش