سخن گفتن در باب واکسن یک مقوله کاملاً تخصصی در حوزه علم پزشکی می باشد و من هیچگونه ورودی در این بحث ندارم بل دغدغه من از منظر جامعه شناختی است و می خواهم به چند نکته که بعد از سخنان آیت الله خامنه ای در جامعه مطرح شد بپردازم. پس از سخنان آیت الله خامنه ای حجم عظیمی از یادداشت ها و شکوائیه ها و بیانیه های سیاسی در فضای مجازی تولید شد و رسانه های فارسی زبان خارجی هم در این میدان حقاً کم نگذاشتند و تا توانستند بر این موضوع پافشاری کردند که به چه حقی رهبر ایران ملت را از حق سلامت محروم می کند و مسئله پزشکی را به "امر سیاسی" گره می زند؟

این دغدغه ای است که بخشی از جامعه معترض ایران را درگیر خود کرده است و بسیاری تلاش می کنند صف بندی های سیاسی را این بار پیرامون واکسن کرونا صورتبندی کنند. اما اجازه دهید به چند نکته در باب واکسن فایزر و مدرنا در انگلستان و آمریکا اشاره کنم. اولین نکته این است که در این دو کشور هیچ "گفتگوی علمیِ عمومی" (Public Debate) درباره واکسن وجود ندارد و جالب است بدانید هر کسی تلاش کند در باب چرایی واکسن و مقولات پاندمی شک وارد کند سریعاً بایکوت خبری می شود و "ترور شخصیتی" علیه او سامان پیدا می کند.
نکته دوم اینکه در عرصه عمومی به صورت سیستماتیک اجازه سخن منفی درباره واکسن نمی توان گفت و فضا چنان تعبیه شده است که نظر مخالف به شدت سرکوب می شود. نکته سوم اینکه هر دو دولت انگلیس و آمریکا به دو شرکت فایزر و مدرنا اطمینان داده اند که در صورت ایجاد مشکل هیچکس حق پیگرد قانونی علیه این دو شرکت را ندارد. پرسش اینجاست که چرا چنین اطمینانی به این شرکت ها داده شده است؟

نکته چهارم اینکه هر گونه پرسش در باب واکسن در حوزه عمومی بی پاسخ مانده است و در گفتگویی که با برخی از جامعه شناسان انگلیسی و آمریکایی داشتم آنها می گفتند که مسئولان دولتی به هیچ وجه به پرسش ها پاسخ نمی دهند و هر گونه کند و کاوی درباره این موضوع و پیامدهای واکسن مدرنا و فایزر و اینکه آیا تزریق این واکسن منجر به تغییر در ساختار سلولی بدن می شود یا این حرفها همه بافته های ذهنی اذهان اصحاب توطئه است و ...؟
نکته دیگر اینکه این تصور که در دیگر کشورهای جهان شفافیت در حوزه سیاستگذاریهای کرونا وجود دارد و فقط در ایران عدم شفافیت است با داده های جامعه شناختی و میدانی همخوانی ندارد. باید بین داده های برساخته رسانه ای و داده های جامعه شناختی تمایز قایل بشویم.
اما نکته مهم برای من از منظر جامعه شناختی این است که ما در ایران چرا نباید بحث عمومی در باب واکسن فایزر و مدرنا داشته باشیم؟ افکار عمومی انگلستان و آمریکا در وضعیت کنونی وحشت زده است و دچار سردرگمی عظیم ولی سنخ و کیفیت و ماهیت سردرگمی در این دو کشور و نحوه مدیریت دولت های آنها با وضعیت ایران متفاوت است و ما نیاز داریم افکار عمومی ایران را مبتنی بر پارامترهای جامعه ایران بسنجیم و این سخن بدین معناست که در "تله دوگانه ها" و "شتاب در قضاوت" نیفتیم.

نخست، مسئله را از منظر جامعه شناختی صورتبندی کنیم و سپس در باب آن گفتگوهای کارشناسانه سامان دهیم و سرآخر به سوی سنجش و ارزیابی حرکت کنیم و نتیجه ارزیابی ها را به "سیاستگذاریهای ملی" در نسبت با امر بهداشتی تبدیل کنیم. اما آنچه در این دو روز بعد از سخنان آیت الله خامنه ای رخ داد بر خلاف این روند ها بود و نشان می دهد که جامعه تهی از "گفتگوی عمومیِ کارشناسانه" است و مسایل اجتماعی به سرعت تبدیل به "نقاط تقابل" می شوند و این خود مسئله ای جامعه شناختی است که با نگاه پزشکی و اپیدمولوژیک قابل تبیین نیست.