اجازه دهید با الهام از آنچه پست مدرن ها مى گویند خواندن اىن کتاب را از نتیجه گیرى آن آغاز کنیم. فوکویاما مى گوید افراط در لیبرال بودن و هل دادن لیبرالىسم به سمت سیاست هاى افراطى و نامعتدل عامل اصلى بى اعتبار شدن آن در چند دهۀ گذشته بوده است. البته او بیشتر از آنکه خود لیبرالىسم در معناى کلاسىک آن را مقصر بداند، نئولیبرالىسم را در این بى اعتبار شدن عامل اصلى مى داند. نئولیبرالیسم به عنوان ىک موج اقتصادى و سپس سیاسى که از دهه 1980 آغاز شد، خوانش و قرائتى افراطى از اصول لیبرالىسم کلاسیک در حوزه هاى مختلف بود. در اقتصاد مخالف با دخالت دولت و حتى سیاست اجتماعى آن تبدیل به اصلى خدشه ناپذىر و مقدس شد و دفاع از مداخلات بهنگام و رفاهى دولت امرى مذموم و حتى خلاف قوانین طبیعت و به تعبیرى نظم خود انگیخته اجتماعى تلقى شد. با کاهش مداخله دولت در اقتصاد و حذف مقررات و در ادامه جهانى شدن اقتصاد و تجارت و کاهش محدودیت ها بر مبادلات مالى باعث شد نابرابرى اجتماعى حتى در لیبرالىسم دموکراسى هاى ثروتمند تشدید شود. طبقات تحصیل کرده و ثروتمند از اىن وضعیت منتفع شده قوى تر از قبل شدند اما کارگران و افراد کم برخوردار بر اثر اىن سیاست ها فقیرتر و ضعیف تر شدند.

اگر فوکویاما در کتاب بسیار مهم نظم و زوال سیاسى، حامى پرورى سیاسى را علت اصلى زوال نظم موجود در لیبرال دموکراسى ها مى داند در کتاب هویت، تشدید رقابت هاى سیاسى بر سر هویت و به تعبیرى سیاست هویت را آفتى براى لیبرال دموکراسى ها مى داند، در کتاب حاضر سعى مى کند آفتى بنام افراطى شدن لیبرالىسم در قالب نئولیبرالىسم را موشکافى کند. او در هر سه اثر فوق به رسالت اصلى خود به عنوان یک مومن به لیبرالىسم پاى بند مى ماند و آن ترمیم و اصلاح لیبرال دموکراسى ها است که فوکویاما زمانى آن را برترىن الگوى حکومتدارى در دوران پاىان تاریخ مى دانست. او با وجود تجدید نظر اساسى در تز پاىان تارىخ خود، هم چنان معتقد است لیبرالىسم اصیل و به تعبىرى کلاسیک و انسان گرا مطلوب ترین مدل حکومت در میان مدل هاى موجود در جهان است. از این منظر نقد او به لیبرال دموکراسى ها و نئولىبرالىسم نقدى درونى و در راستاى اصلاح و تقویت آن و نه ارایه بدیلى براى آن است. فوکویاما در کتاب حاضر صریح تر از کتاب هاى قبلى به دفاع از لیبرالیسم کلاسیک مى پردازد و اذعان مى کند بخش قابل توجهى از نقدى وارد شده به نئولیبرالىسم و نظام سرمایه دارى درست است و حکومت هاى لیبرال باید آنها را جدى گرفته و در صدد اصلاح خود برآیند. دیدگاه او نسبت به امکان ارائه مدلى جایگزىن از سوى چین تغییر نکرده و او مثل گذشته بر این باور است که چین توان ارائه بدیلى در برابر لىبرال دموکراسى ها را ندارد هر چند مى پذیرد قدرت چین نسبت به گذشته در سیاست جهانى و اقتصاد جهان بیشتر شده است.

فوکویاما در کتاب هویت، سیاست هاى هویتى راست و چپ افراطى را مورد حمله قرار مى دهد و در این کتاب رویکرد آنها به نئولیبرالیسم را به معناى از حَیّزِ انتفاع ساقط شدن اصول بنیادىن لیبرالىسم کلاسیک نمى داند و قویاً بر اىن باور است که امکان احیاى لیبرالیسم و پىراستن آن از آفت هاى نئولىبرالیسم وجود دارد. اینجاست که او به این آموزه محافظه کارانه اما قابل تأمل مى رسد که محدودیت همواره بد و مذموم نیست و اى بسا در شرایطى سبب ساز پیشرفت شود. پس او طرفداران نئولیبرالىسم را فرا مى خواند تا محدودیت هاى موردنظر لیبرالیسم کلاسیک در سیاست و اقتصاد را بپذىرند و کورکورانه و بنام اصل صاحب اختىار بودن انسان و فردگراىى در لیبرالىسم با هر نوع محدودیتى مخالفت نکنند و در انگاره ى خود تجدید نظر کرده و آنها را مطلق انگارى نکنند.
در اىنجا باىد به ىک نکته ظریف توجه کرد. فوکویاما بیشتر از آنکه به بحران دموکراسى بپردازد به بحران لیبرالىسم مى پردازد و هرچند این دو را به لحاظ تاریخى گره خورده به هم مى داند اما معتقد است بخش عمده اى از بحران دموکراسى ریشه در بحران لیبرالىسم دارد و به همىن دلیل او برخلاف نظرىه پردازانى چون رابرت تلىس، دانیل زیبلات و دیگر نظریه پردازان دموکراسى به موضوعى مى پردازد که کمتر مورد توجه بوده و آن بحران بوجود آمده براى لیبرالیسم بر اثر سیاست هاى نئولىبرال است.

شاىد کمتر کسى از میان لیبرال ها بتواند مثل فوکویاما صراحتاً و شفاف اصول فکرى و سیاستگذارانه موج نئولىبرالىستى را به چالش بکشد و خواهان جمع کردن دست و پاى سیاست هاى نئولىبرال باشد. زىرا نئولىبرال ها در سال هاى اخیر توانسته اند با حملات مداوم به چپ و حتى چپ انتقادى و نىز موج پوپولىسم خود را از پاسخگوىى در برابر نتاىج بد و فاجعه بار نئولیبرالیسم خلاص کنند. اما فوکویاما در این کتاب که چند ماه پىش منتشر شده به شکل بى سابقه اى نئولیبرالیسم را از جهات مختلف مورد نقد جدى قرار مى دهد و میانآن و لیبرالىسم کلاسیک مرز روشن قائل مى شود.
فوکوىاما بىشتر از آنکه یک روشنفکر در معناى اروپایى آن باشد و در همه حوزه ها نظر انتقادى بدهد، نظریه پردازى است که راه ساده نوشتن مفاهیم پىچیده را بخوبى بلد است. تا جایى که مى تواند در چند صفحه و به زبان ساده نقدهاى جدى بر رالز وارد کند! از همىن رو، کتاب حاضر با وجود کم حجم بودن و زبان نسبتاً ساده اى که دارد، مفاهیم و بحث هاى عمیق و دامنه دارى را مطرح مى کند که فهم دقیق تر آنها نیازمند مطالعات بیشترى است. به همىن سان نقد او بر اندیشه هاى هایک کوتاه اما گزنده و عمىق است. فوکوىاما در دو دهه گذشته در عرصه عمومى آمرىکا فعال بوده و درباره موضوعات و چالش هاى مختلف پیش روى سیاست در آمریکا سخن گفته است. درباره جنگ اوکراىن و لزوم دفاع غرب از اوکراىن در برابر روسیه هم مطالب زیادى نوشته است. این حضور در متن جامعه و تا حدى سیاست باعث شده است آثار فوکویاما صرفاً نوشته اى دانشگاهى و تخصصى نباشد و براى عموم کتاب خوان ها هم جذابیت داشته باشد. از همىن رو امیدوارم ترجمه کتاب حاضر نىز مثل ترجمه دو اثر قبلى وى در ایران مورد توجه اهل نظر باشد.