در ادامه ی این محتوا ساعد نیوز مجموعه ای از بهترین و جالب ترین متن و شعر با مضمون کفش دوزک گردآوری کرده است امیدوارم لذت ببرید و با دوستان خود در انواع شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید.
زیباترین متن و شعر ادبی با مضمون کفشدوزک
کفشدوزک
هنرش نشستن بر گل ها
و بوسه بر شاخه هاست
او را
بدون آنکه کفشی دوخته باشد
کفشدوزک خوانده اند
چقدر آشناست این قصه
🐞🐞🐞🐞
صبح بودزردرنگ خورشیدپیدا
برخواست ز خانه برون کودک
در راه نشسته روی دکمه اش اکنون
چشمش به یک نگاه کفشدوزک
پایین نگاه به کفش خودانداخت
انگشت پا تکان می داد اندم
لمس کردگرفت به دست خودان را
گفتش که درس کفش پاره راخواندم ...
کفشدوزک
کنار یک قارچ
دو قارچ سمی کنار هم ...
🐞🐞🐞🐞
تکه ای پریده از هندوانه
دوباره درون آن افتاد
کفشدوزک
بازگشت پرندگان مهاجر
سوغاتی بهار
🐞🐞🐞🐞
عصر پاییزی
برگ های خرد شده
ردپای باد
پرندگان
در بین گندمزار ...
🐞🐞🐞🐞
سکوت سنگین فاصله ها
چشمان طلایی ماه را
براده ریز کرده است
🐞🐞🐞🐞
رایش سوم!
کوره های آدم سوزی ات کجاست؟
می خواهم فقط کمی گرمم کنی!
لبانم
بر سنگواره های دستان عصر یخی
خشک شده است
🐞🐞🐞🐞
«دل رویا گرفته
چه کابوسی!»
من با آتش هیزم ها
چه مأنوسم
🐞🐞🐞🐞
خاکستر مژه های تو
روی برگهای شمعدانی اند
دیشب تا صبح
صدای گریه می آمد
باد را گفته ام آهسته تر
دل شمعدانی ها تَـرَک برداشته
🐞🐞🐞🐞
کفشدوزک ها لبه ی پنجره ی رو به باغ
مرده اند!
نگاهبان شان را بگو:
کجایی!؟
که اینجا کسی ...
کفشدوزک های پابرهنه
هزار قصّه ناگفته دارند:
خوش بحال کفش ها
بدون عقد، هم
جفت می شوند
حتی بر سایهِ دیوارها! ...
🐞🐞🐞🐞
جایی برای خودم کنار گذاشته ام
جایی برای کودکی
آن استخوان های لخت هفت سالگی
جایی میان سفره ی صبحانه
آن رویای مدهوش مردمکها
در قاشق کوچک چایخوری
🐞🐞🐞🐞
آنجا میتوانم کفشهایم را
به کفشدوزک های عاشق بسپارم
تا اینبار رنگ قرمز
با خیال راحت پاهایم
شادمانه برقصد
🐞🐞🐞🐞
جایی میان بخار شیشه
در نفس نقاشی های ذوب شده
جایی، شاید در برهنگی آفتاب
رطوبت سبز سادگی و
دستهای مادر
آن دو شاخه ی تشنه ی زندگی
🐞🐞🐞🐞
خرابات ، آشیان کبوتران خانه ما
سبوی پیر عجوزه ، شکسته
خشکیده حتی گیلاس باغچه ی همسایه
و من تنها به تو می نگرم
و تو تنها به آفتاب
و کبوتران و پیر عجوزه به ما
من غمگین شدم
سیب درخت همسایه دزدیده شد
هر چند ما نگاه می کردیم
هر چند ما خواب نبودیم
گنجشک روی دیوار ، دیگر نیست
حتی جای پای مادر بزرگ روی قالی
سبز برگی از نارنج حیاط خانه ما چکید
و تو خندیدی
و تو باز تلخ خندیدی
کفشدوزک روی برگ پرواز کرد
باغچه خانه ما خالی شد
و من باز تنها به تو نگر� ...
🐞🐞🐞🐞
آن زمان که همبازی معصومم بود
هرگز باور نداشتم
روزی برگهای بهاری را
به انحطاط خواهد کشید.
🐞🐞🐞🐞
کفش دوزک تو کجایی
تا ک کفشم را بدوزی
کفش دوزک یادتم هس!!! ان زمان که کفشم پاره پاره شد
تو برایم دوختی شد مثل روز اول
کفشم ک پاره باشد کفش دوزک را دارم
با دلم من چه کنم که دل دوزک را ندارم
تاکه روزی غمگین باشم تکه هایش را بدوزد
هر تکه از دل من خبر از یک قصه دارد
دل دوزکم اگر بود
خوب میدانست تکه تکه های دل من در کجا باید باشد
که اخر قصه ی دل من هم پراز شادی و ارامش باشد ...
🐞🐞🐞🐞
ز شرم زخم پای کودکی تنها
که با یک تکه کاغذ
میفروخت یک بسته فالش را
و کس از او نمیپرسید
چند و چون حالش را
کفش دوزک
رها کرده بساط کار و بارش را
و جای کفش
میدوزد دل صد تکه اش را...
🐞🐞🐞🐞
بعد تو،کفشدوزک برای اینکه دیگه نمیتونست انگشتای ظریفتو ببوسه،گریه میکرد.
🐞🐞🐞🐞
جهان در ابتدا دایره بود
بعد از تصادف با یک کفشدوزک ذوزنقه شد
تا در چار گوشه ی ناهمگون آن بنشینیم
وبرای هم پاپوش بدوزیم
عصری تو حیاط خونه نشسته بودم و ناگهان...
یه کفشدوزک... اومد رو پام نشست... به صورت ادبی و کتابی بهش گفتم؛
((نازنین، از که پیام آوردی...؟))) ناراحت شد و پرواز کرد رفت....!
فک کنم پیام خالی بود...!!!!
🐞🐞🐞🐞
کفشدوزک پرید از دستم و رفت
تيله ي قرمز
از گردنبندم
افتاد و قل خورد
دنبال كفشدوزك
🐞🐞🐞🐞
یک صدا میخوام که بیاد بنشینه روی شونه های دلم. یواش یواش پارو بزنه ،بره و بره. از لابلای تمام شاخه های شکسته و افتاده ی دلم عبور کنه.
منو با خودش همچین بخونه که همه ی دلنوشته های روی تنه ی قلبم از خود بیخود بشن و بلندشن تا میتونند،بلند بلند آواز بشن و من دستامو مثه بالهای کفشدوزک رو به هوا باز کنم و هی جان بدم واسه تمام صدای آواز چشمهای تو.
🐞🐞🐞🐞
امیدوارم از مطالب ارائه شده لذت برده باشید. برای مشاهده ی مطالب جالب و پر محتوای دیگر به بخش سرگرمی(اس ام اس) ساعد نیوز مراجعه نمایید.