به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی ساعدنیوز به نقل از روزیاتو، این روزها به دنبال پخش سریال جیران، آخرین ساخته حسن فتحی از شبکه نمایش خانگی، بسیاری به دنبال یافتن واقعیت های تاریخی دوران ناصرالدین شاه هستند که داستان جیران پیرامون آن میگردد. میرزا آقاخان نوری یکی از آنهاست. وزیر جاهطلب ناصرالدین شاه که نقش آن را در سریال، امیر جعفری بر عهده دارد. اما میرزا آقاخان نوری کیست؟ علت عزل او چه بود و چگونه کشته شد؟
میرزا آقاخان نوری ملقب به اعتمادالدوله، وزیر جاهطلبی بود که به ایران خیانت کرد و از سوی ناصرالدین شاه عزل شد. تلاش برای خلع ید امیرکبیر و قتل او در حمام فین کافی است تا هیچگاه از میرزا آقاخان نوری در تاریخ ایران به نیکی یاد نشود.
میرزا نصرالله خان نوری معروف به میرزا آقاخان و ملقب به «اعتمادالدوله» در سال 1222 هجری قمری متولد شد. پدرش، میرزا اسدالله خان نوری، از اهالی نور مازندران و جزو اولین کسانی بود که به هنگام جمعآوری سپاه توسط آقا محمدخان در مازندران به او پیوست و بهواسطه خوشخدمتیهایش به نخستین «لشکرنویس» اردوی قاجار تبدیل شد و در منصب «لشکرنویس باشی» (وزیر لشکر) خدمت کرد.
هنگامی که میرزا اسدالله خان از دنیا رفت چند تن از فرزندان او در خدمت فتحعلی شاه مشغول انجام وظیفه بودند، کوچکترین آنها میرزا آقاخان بود، که باآنکه نوجوانی بیش نبود؛ اما به سبب جوهر ذاتیاش، ارشد و بالاتر از سایرین بود. او در دربار قاجار «عارض سپاه» و «لشکر نویس» درگاه شد و چندی بعد به منصب «وزارت لشکر» رسید.
میرزا آقاخان قبل از رسیدن به منصب لشکرنویسی در خدمت «اللهیارخان آصف الدوله» مشغول انجام وظیفه بود که تمایلات جانبدارانه ای از انگلیسیها داشت. او در جوانی با هوش، بااستعداد و چربزبان بود به همین دلیل توانست در دستگاه قاجاریه و مخصوصا در زمان حکومت فتحعلی شاه و محمد شاه ترقی کند و از طریق شغل لشکر نویسی به ثروت زیادی دست یابد.
در سال 1251 از لشکرنویسی به وزارت لشکر رسید. او حتی در زمان صدارت هم این شغل را داشت تا آنکه در اواسط صدارت به دستور ناصرالدین شاه به میرزا عنایت الله امین لشکر واگذار شد. پس از مرگ عنایت الله، میرزا آقاخان فرزند خود، داوودخان را که پانزده سال بیشتر نداشت وزیر لشکر کرد و او تا سال 1275 ه. ق یعنی زمان عزل پدرش در این سمت بود.
میرزا آقاخان با اینکه رابطه خوبی با شاه داشت، اما حاج میرزا آقاسی، صدراعظم وقت با او ناسازگار بود. میرزا آقاخان که با داشتن روابطی با ملک جهان خانم مهد علیا، زن محمدشاه و مادر ناصرالدین شاه، پشتوانهای برای خود فراهم آورده بود تا در بازیهای سیاسی آسودهدل باشد، به نیروی سیاسی امپراطوری بریتانیا در آن زمان واقف بود و همانند بسیاری از سیاستگران آن عهد، رمز پیشرفت سیاسی خود را در وابستگی به آن تشخیص داد.
در سال 1261 برای حاج میرزا آقاسی خبر آوردند که میرزا آقاخان شبها با لباس مبدل به سفارت انگلیس رفتوآمد دارد. او که مترصد فرصت بود همین مسأله را بهانه کرد و دستور داد تا آقاخان را دستگیر کردند و به خانه محل اقامت صدراعظم آوردند. فردای آن شب در برابر چشم «امنا و ارکان دولت» به جرم داشتن رابطه با خارجیان، او را چوب زدند و پس از گرفتن جریمه نقدی، او را از مقام وزارت لشکری برکنار ساختند و همراه برادرش میرزا فضل الله خان به کاشان تبعید کردند.
میرزا آقاخان تا پایان زندگی محمدشاه که همزمان با صدارت حاج میرزا آقاسی بود، در کاشان به سر برد. این در واقع دوره اول زندگی او به شمار میرود. او پس از درگذشت محمدشاه، به دستیاری مهد علیا خود را به تهران رساند و آماده صدارت شد.
میرزا تقی خان فراهانی ملقب به امیرکبیر که همراه ناصرالدین شاه با سمت صدارت از تبریز به پایتخت آمده بود و با هویت سیاسی میرزا آقاخان آشنایی داشت، به دلیل ورود بیاجازه او به تهران، از او بازخواست کرد و فرمان داد به کاشان بازگردد.
میرزا آقاخان به سفارت انگلیس در قلهک پناهنده شد و سفارت هر اندازه وساطت کرد تا میرزا آقاخان به کاشان بازنگردد، کاری از پیش نبرد. سرانجام وزیر مختار انگلیس گفت که میرزا برگ تابعیت انگلیس را دارد و باید مانند اتباع دیگر این کشور، در خانه خود با امنیت لازم زندگی کند.
امیرکبیر سرانجام شاید برای پیشگیری از تحریکات درباریان بهویژه مهد علیا، همچنین زیر نظر داشتن میرزا آقاخان، این اشتباه را مرتکب شد که او را با عنوان وزیر لشکر و لقب اعتمادالدوله به معاونت خود برگزید. پس از اینکه اصلاحات امیرکبیر، نیروهای سیاسی بیگانه حاضر در عرصه سیاست ایران را رنجاند، میرزا آقاخان با جدیت بیشتر آماده صدارت ایران شد. امیرکبیر را پس از سه سال و چند ماه از صدارت برداشتند و زمینه قتل او را فراهم آوردند.
پس از شهادت امیر، آقاخان دست به تغییرات وسیعی در سطح کشور زد و تمام مشاغل و مناصب مهم مملکتی را به فرزندان و بستگان خود اختصاص داد و از سوی دیگر غالبا شاه را به عیش و لهو و لعب ترغیب میکرد.
از نتایج قتل امیرکبیر و روی کار آمدن نوری یکی موافقتنامه 1269ق/1853م بود که مشارٌالیه با وزیرمختار انگلستان منعقد کرد که طبق مفاد آن دولت ایران از حق قشونکشی به هرات ممنوع شد. همچنین او در سال 1273ق با تبانی قبلی با دولت انگلستان و بدون پیشبینیهای لازم، جنگ با انگلستان را، راه انداخت که به شکست ایران انجامید و ثمره آن معاهده ننگین پاریس (1273ق/1853م) بود که به جدایی هرات از ایران انجامید و دولت ایران به نمایندگی این صدراعظم خیانتکار از تمام حقوق حقه خود در هرات و افغانستان به موجب معاهده مزبور به کلی صرفنظر کرد.
میرزا آقاخان نوری بعد از مرگ امیرکبیر در 10 آذر سال 1230ش که عید ولادت سلطانی بود، به صدارت اعظمی انتخاب گردید و با در خواست ناصرالدین شاه قبل از عهدهدار شدن صدارت با نوشتن نامه به وزیر مختار انگلیس در ایران، از تابعیت این کشور خارج شد. و با دو شرط این سمت را پذیرفت. اول اینکه امیرکبیر از میان برداشته شود و دوم اینکه اگر قصوری در امر وزارت از او سر زد، جان او محفوظ باشد. ناصرالدین شاه هم با هر دو شرط او موافقت کرد.
در سال 1267 و در زمان صدارت امیرکبیر، بابیان قصد داشتند به رهبری یکی از بزرگان بابیه به نام ملا شیخ علی ترشیزی در دارالخلافه تهران فتنهای برپا کند که میسر نشد و امیرکبیر از این اقدام آنها مطلع و مانع ایجاد فساد در جامعه شد. مجددا در سال بعد یعنی 1268 توسط شیخ علی ترشیزی فتنه به نوعی دیگر به صورت سوء قصد به جان ناصرالدین شاه ظاهر شد. این ماجرا در دوران صدارت میرزا آقاخان نوری سوء قصد پیروان باب علیه ناصرالدین شاه اتفاق افتاد که در مرداد سال 1231 در شمیران بود.
این ترور ناموفق ماند و عاملین آن که شش نفر بودند؛ به طرز فجیعی کشته شدند. ماجرا این بود که بابیان با لباس های رعیتی به بهانه تظلم خواهی در حالیکه خنجرهای تیز و اسلحه در زیر لباس خود داشتند منتظر فرصتی شدند که به شاه حمله کنند و پس از این سوء قصد تصمیم داشتند به علما و اعیان شهر حمله کنند و شهر را به تصرف خود درآورند، که با رم کردن اسب شاه تیر آنها به خطا رفت و همگی فرار کردند. بعد از سوء قصد شاه فرمان قتلعام بابیان را صادر کرد. بسیاری از بابیان و حتی افرادی که مشکوک به بابی بودن بودند در یک کشتار دسته جمعی هولناک با سازماندهی علماء، دولتیان، شاهزادگان قاجار، دیوانسالاران و تاجران در ملاء عام به انحائی فجیع شکنجه و اعدام شدند.
میرزا آقاخان نوری برای کاهش احتمال انتقام دستور داده بود که قربانیان بین گروههای مختلف مانند نظامیان، نجیبزادگان و اساتید و شاگردان دارالفنون تقسیم شوند تا مسئولیت کشتار بین همگان تقسیم شود. بعضی را شمعآجین کردند، بعضی را به دم توپ بستند، بعضی را قطعه قطعه کردند، و بعضی را قبل از اعدام چشم از حدقه درآورند، یا پوست از پا کندند و بعد از فرو بردن در قیر داغ مجبور به دویدن کردند. چندین هزار نفر در این قتلعام کشته شدند.
حقوق میرزا آقاخان نوری در زمان وزارت 42 هزار تومان در سال بوده که معادل 27993 لیره میشده است. در همین زمان حقوق نخست وزیر انگلستان 5 هزار لیره در سال بوده است. یعنی او بیش از 5 برابر حقوق نخست وزیر انگلیس دریافت میکرده است.
تحولات بینالمللی و تلاش دولتهای روسیه و انگلستان و عثمانی جهت جلب دوستی ایران در جنگهای کریمه و نتایج این جنگ و جدایی افغانستان از ایران از مهمترین حوادث دوران صدارت میرزا آقاخان نوری است. میرزا آقاخان یک سال بعد از قتل امیرکبیر به پاس قدردانی از حمایت انگلیسیها، بدون مقدمه و هیچ دلیل آشکاری قباله شهر هرات را تنظیم نموده به انگلیسیها واگذار کرد؛ و حمله به هرات و افغانستان در سالهای بعد یکی دیگر از اتفاقات دوران صدارت میرزا آقاخان میباشد که در پی آن انگلیسیها وارد جنوب ایران شدند و این باعث شد که ایران دست از جنگ با افغانستان بردارد و استقلال آن را به رسمیت بشناسد و افغانستان برای همیشه از ایران جدا شود.
دوران صدارت میرزا آقاخان نوری برای انگلستان دوره پیشرفت و تحکیم نفوذ سیاسی و اقتصادی و نظامی و اقتصادی بود و آنچه عمال این دولت خواستند انجام شد و مسئله جدایی هرات بزرگترین ضربتی بود که در این دوران به ایران وارد شد.
بیکفایتی میرزا آقاخان در حمله به هرات و عدم مقاومت در برابر انگلیسیها موجب شد تا مخالفین او بر شدت انتقادات خود نسبت به او بیفزایند به علاوه انگلیسیها که از دوستی میرزا آقاخان حداکثر استفاده را کرده بودند برای اینکه پس از شکست مفتضحانه نیروهای ایران در بوشهر و محمره و تخلیه هرات، در برقراری صلح هم از وجود او استفاده کنند لذا میرزا آقاخان را طرفدار روسیه معرفی کردند و او را دشمن انگلیس و مانع صلح قلمداد کردند و در شرایط تعیین شده خود در مذاکرات “قسطنطنیه” عزل میرزا آقاخان نوری از صدارت را نیز خواستار شدند.
میرزا آقاخان نوری چون هم حمایت دول خارجی را از دست داده بود و هم مخالفین داخلی او رو به افزایش بودند و شاه نیز از نحوه عملکرد او راضی نبود زمینه لازم جهت بر کناری او فراهم آمد. از طرفی مخالفین میرزا آقاخان طوماری از خلافکاریهای او را تهیه و تعدادی از این موارد خیانت را برشمردند و برای شاه فرستادند. از جمله این خلاف کاریها عبارتنداز: «توطئه در قتل امیرکبیر و واگذاری بندرعباس به امام مسقط و خیانت او در قضیه هرات، بیرون آوردن شاه از کاخ نیاوران و سوء قصد به او، فرستادن قشون به مرو، بیاعتنایی به سفیر فرانسه…».
از طرفی ناراحتی ناصرالدین شاه از قتل امیرکبیر و مداخله انگلیسیها در امور کشور، باعث عصبانی شدن شاه شد و به دلیل بیکفایتی صدراعظم، در بیستم محرم سال 1275 ه. ق او را با نوشتن دست خطی عزل کرد.
میرزا آقاخان نوری بعد از عزل از صدارت، از آنجا که ناصرالدین شاه در ابتدای صدارت میرزا آقاخان به او قول داده بود که جانش از آسیب محفوظ بماند از کشتن او خوداری نمود. او نیز مدتی به ورامین رفت و سپس مدتی در اراک، یزد، اصفهان و سپس به قم رفت و شش سال بعد از عزل از صدارت در قید حیات بود تا اینکه در شوال 1281 ه. ق (28 اسفند 1243) در سن 59 سالگی فوت و جنازهاش به کربلا منتقل شد و در صحن مسجدی که از ثلث اموال امیرکبیر ساخته شده بود دفن گردید.