به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعدنیوز، شخصیت اصلی داستان، «استاد ماکان» نقاشی مخالف حکومت در تبعید از دنیا میرود. یکی از تابلوهای ماکان که در مدرسهای به نمایش گذاشته شده، معمایی در خود دارد. گرهی عجیب که یکی از دوستداران استاد ماکان در پی گشودن آن است...
این رمان توسط انتشارات نگاه منتشر شده و است.
کتاب چشمهایش اثر بزرگ علوی، رماننویس برجستهی ایرانی است. این کتاب در سال 1331 منتشر شد و تاثیری بسزا بر ادبیات داستانی مدرن در ایران گذاشت. «چشمهایش» رمانی با درونمایهی سیاسی و عاشقانه و دارای عناصر ادبیات پلیسی است. یک معمای بزرگ مرکزیت رمان را شکل داده و بناست از این معما پرده برداشته شود.
«استاد ماکان» نقاش و مبارز سیاسی سالهای حکومت رضاشاه در تبعید و دور از وطن از دنیا میرود. تابلوهای او در یک هنرستان نقاشی به نمایش درمیآید. یکی از تابلوهای استاد متفاوت از بقیهی آثار اوست و گمانهزنیهایی دربارهی منبع الهام آن مطرح میشود. تابلویی که با خط خود روی آن کلمهای عجیب نوشته است: چشمهایش. این چشمها که مرکزیت اثر است، رازهایی در خود نهفته دارد که ناظم هنرستان، که خود از طرفداران استاد است، در پی کشف آن برمیآید. ادامهی رمان روایت گرهگشایی از این راز است و جذابیت آن با وجود ورود شخصیتهای مختلف و پیچیدگیهای داستانی حفظ میشود.
همین جذابیت و کشش داستان، جایگاه بزرگ علوی را پس از انتشار این کتاب، بهعنوان یکی از بزرگان ادبیات داستانی فارسی تثبیت کرد که تاثیر او بر نویسندگان ایرانی تابهامروز دیده میشود. این رمان بههمت موسسه انتشارات نگاه چاپ شده است.
کتاب رمان چشمهایش به زبانهای عربی و کردی نیز برگردانده شده و در کشورهای منطقه خوانده شده است.
کتاب چشمهایش با توصیف فضای سیاسی و اجتماعی سالهای پایانی حکومت رضاشاه آغاز میشود. فضایی که علوی آن را تیره و تار، پرخفقان و پر از رنج و ناامیدی تصویر کرده است. شخصیت محوری داستان، «ماکان» استاد نقاشی و مبارز سیاسی مخالف رضاشاه است که در تبعید از دنیا رفته است. استاد «ماکان» راز و رمزهای گشودهنشدهی مهمی در زندگی خود دارد. ردی از این راز در یکی از تابلوهایی که در مدرسهای به نمایش گذاشته شده، پیداست. تابلویی که «ماکان» با خط خود بر آن کلمهی «چشمهایش» را نگاشته است. تابلویی که احتمال وجود یک «زن» را در زندگی نقاش مطرح میکند. زنی که هیچکس از وجودش مطلع نیست.
ناظم مدرسه که از دوستداران «استاد ماکان» است، با دیدن این تابلو به فکر گشودن راز آن میافتد. تکههای پازل حقیقت کمکم کنار هم قرار میگیرند تا «فرنگیس»، معشوق «ماکان» که او نیز شخصیت محوری داستان است، شناخته شود. «فرنگیس» مانند «ماکان» یک مبارز سیاسی بوده است. رازهای این رابطهی عاشقانه نیز بهتدریج آشکار میشود. رابطهای که «بزرگ علوی» آن را در این رمان عاشقانه، بسیار جذاب و خواندنی توصیف کرده است.
خواندن این کتاب را به دوستداران داستانهای معمایی، عاشقانه، سیاسی و اجتماعی پیشنهاد میکنیم.
رمان چشم هایش یکی از برجستهترین رمانهای علوی و نمونهی برجسته و ارزشمند ادبیات داستانی واقعگرا است. عاشقانهی جذابی که در بستر فضای اجتماعی ویژهی سالهای پیش از شهریور 1320 روایت شده، این رمان را به یکی از جذابترین آثار رئالیستی نوگرای فارسی تبدیل کرده است. این رمان بر طیف وسیعی از داستاننویسان معاصر و داستانهای مدرن فارسی تاثیری بسزا گذاشته است.
«سیدمجتبی آقابزرگ علوی» مشهور به «بزرگ علوی»، نویسنده، روزنامهنگار و فعال سیاسی چپ بود. او در سیزدهم یهمن سال 1283 در تهران به دنیا آمد. پدرش «ابوالحسن علوی» عضو «حزب دموکرات ایران» بود. پدر و مادر او مشروطهخواه بودند. علوی در سال 1302 همراه با پدرش به آلمان رفت و تحصیلاتش را در رشتهی علوم تربیتی و روانشناسی پیگرفت. پدرش در سال 1306 در آلمان درگذشت و او یک سال بعد مجبور به ترک آلمان و بازگشت به ایران شد. او کارش را بهعنوان معلم زبان آلمانی در مدرسهی صنعتی شیراز آغاز کرد.
بزرگ علوی اولین داستان مهمش را با عنوان «سرباز سربی» منتشر کرد. در سال 1310 همراه با «صادق هدایت»، «مسعود فرزاد» و «مجتبی مینوی» گروه «ربعه» را تشکیل داد، گروهی که آرائش نقطهی مقابل ادبای سنتگرا بود. علوی یک از بزرگترین رماننویسان معاصر و از سرآمدان ادبیات داستانی واقعگرایانه است. او فعال سیاسی چپ و مخالف حکومت پهلوی بود. او یکی از 53 نفر معروف بود که که در سال 1316 بازداشت و زندانی شدند. پس از شهریور 1320 همراه دیگر زندانیان سیاسی آزاد شد و به فعالیتهای سیاسی و ادبی خود ادامه داد. او از پایهگذاران حزب تودهی ایران نیز بود.
علوی با آثار داستانی مهم خود، نقشی بیبدیل در نوگرایی داستان فارسی ایفا کرد. رمان بینظیر او چشمهایش یکی از مهمترین آثار داستانی معاصر و تاثیرگذار بر نسلهای بعد نویسندگان است. «گیلهمرد»، «53 نفر» و «ورقنامههای زندان» عنوان برخی دیگر از آثار مهم بزرگ علوی است.
علوی در 28 بهمن 1375 در برلین درگذشت.
رمان چشمهایش دو بعد عاشقانه و سیاسی دارد. علوی علاوهبر شرح وضعیت سیاسی و مبارزات علیه رضاشاه، یک عاشقانهی پرفرازونشیب خلق کرده است. فضای سیاسی-اجتماعی حاکم با سبک رئالیستی و جزئیات کامل از همان ابتدای رمان شرح داده شده است. و عشقی که در این میان شکل گرفته، رنگ ویژهای به آن بخشیده است.
رمان چشمهایش یکی از مهمترین رمانهای بزرگ علوی و از آثاری است که بر ادبیات داستانی فارسی تاثیری بسزا گذاشته است. رمان از لحاظ رئالیستی یکی از نمونههای مهم و موفق است، چراکه علوی یکی از سرآمدان این جریان است. توصیف او از شرایط اجتماعی روزگاری که داستان در آن اتفاق میافتد، دقیق و پرجزئیات است. این دقت و ظرافت در وصف چهره و فیزیک برخی شخصیتها نیز خود را نشان میدهد. اما داستان یک سمت رومانتیک نیز دارد و از واقعگرایی کمی به رومانتیسم تغییر جهت میدهد. این جنبهی رومانتیک به زیبایی رمان افزوده است و آن را از سطح یک اثر شعاری فراتر برده است؛ گرچه همین تغییر جهت گاهی مورد انتقاد برخی افراد و گروهها قرار گرفته است که عقیده دارند نویسنده میبایست تمرکز خود را بر جنبههای اجتماعی و سیاسی حفظ میکرد و به آن عمق بیشتری میبخشید.
گروهی نیز در جهت مخالف گروه پیشین، تصویرسازی تلخ و تاریک بزرگ علوی از دورهی رضاشاه را غلوآمیز و غیرواقعی خوانده و متاثر از تمایلات سیاسی چپ او دانستهاند. شخصیتپردازی قوی علوی نقطهی درخشان دیگر رمان است. او در طراحی شخصیت «استاد ماکان» از دو شخصیت واقعی بهره برده است. یکی «کمالالملک» نقاش بزرگ و برجستهی دورهی قاجار و اوایل پهلوی، که روی خوشی به رضاشاه نشان نمیداد و مخالف او بود. و دیگری «دکتر تقی ارانی» موسس معنوی حزب توده و از مخالفان سخت و برجستهی رضاشاه. در مجموع بر اهمیت و ارزشهای بیبدیل کتاب چشمهایش در بین منتقدان و صاحبنظران اتفاق نظر وجود دارد.
کتاب چشمهایش از جهت فرم و درونمایه اثری مهم، تاثیرگذار و پیشرو است و مقالات تحقیقی بسیاری نیز در اینباره نوشته و منتشر شده است. علوی با چند اثر برجستهی خود نقشی مهم در ارتقای ادبیات داستانی مدرن فارسی و رماننویسان پس از خود ایفا کرد؛ «چشمهایش» در صدر آثار تاثیرگذار و ماندگار اوست. فرم رئالیستی اثر بهعنوان نمونهای درخشان و الگویی مناسب برای نویسندگان پس از او مطرح شده است. مسئلهی زمان جنبهی درخشان دیگری از رمان است که از شکل خطی فاصله گرفته و توانسته ظرفیتهای نویی را در روزگار خود به نمایش بگذارد. ادبیات داستانی معاصر و نسل بعدی نویسندگان از وجود این رمان مهم و پرمایه بهرهی بسیار بردهاند.
شخصیتهای محوری رمان چشمهایش، استاد «ماکان» و «فرنگیس» هستند که پیش از این از آنها سخن رفت. ناظم مدرسهی نقاشی که راوی داستان هم است دیگر شخصیت مهم داستان است. رمان چشمهایش اما شخصیتهای دیگر دارد که نقشی فرعی دارند و البته آنها نیز استادانه پروریده شدهاند. «خداداد»، «سرهنگ آرام»، «آقا رجب»، «مهربانو» و «پدر فرنگیس» از آن دستهاند.
داستان رمان چشمهایش واقعی نیست اما از واقعیت موجود روزگار خود، تاثیری عمیق و مستقیم گرفته است. شخصیتهای رمان بهخصوص «استاد ماکان» برگرفته از شخصیتهای واقعی هستند. همچنین تاثیر نویسنده از ماجرای 53 نفر مشهود است. 53 نفر گروهی از مخالفان رضاشاه بودند که در سال 1316 بازداشت و در زندان قصر حبس شدند. یکی از افرادی که در طراحی شخصیت «ماکان» الهامبخش بوده، «تقی ارانی»، برجستهترین فرد این گروه مغضوب بوده است. فضای بستهی سالهای پیش از شهریور 1320 و البته چاشنی خوانش چپ از آن در این رمان به چشم میآید.
نقدهای رمان چشم هایش و تحلیلها از آن به دو دستهی تحلیلهای سیاسی و ادبی تقسیم میشوند. بخشی از نیروهای مهم سیاسی همچون «خلیل ملکی» از نقطهنظر سیاسی به رمان نگاه کرده و آن را نقد کردهاند. ملکی انعکاس جریان 53 نفر را در رمان مبالغهآمیز خوانده است؛ البته او به شخصیت «ماکان» و نگاه به دو شخصیت «کمالالملک» و «ارانی» در آفرینش این شخصیت، اشاره کرده است.
«انتخاب شر برای نجات خیر» نام مقالهای شامل گفتوگوی «احمد آرام» و «احمد غلامی» در رابطه با رمان چشمهایش است که در روزنامهی «شرق» منتشر شده است. در ابتدای این مقاله رمان چشمهایش، اثری رازآلود و معماگونه و بیانگر مهارت نویسنده در ایجاد کشش و تعلیق داستانی خوانده شده است.
همهچیز این صورت عادی بود: پیشانی بلند، بینی کشیده و قلمی، چانه باریک، گونههای استخوانی، زلفهای ابریشمی، لبهای باریک، جمعا اثر خاصی در بیننده باقی نمیگذاشتند.
صورت از آن زن بسیار زیبایی بود، اما آن چیزی که تماشاچی را مبهوت میکرد، زیبایی صورت نبود، معما و رمز در خود چشمها بود. چشمها باریک و مورب بودند. گاهی برعکس تخیل بیننده زنی را جلوهگر میساخت که دارد با این نگاه نقاش را زجر میدهد. آن وقت تنفر انسان برانگیخته میشد، در صورتی که دوستان و نزدیکان استاد معتقد بودند که در زندگی او زن هیچ وقت نقشی نداشته است.
تنها یک زن گویی مدتی مدل نشسته بوده و از آن زن نه صورتی در دست است و نه آثار نقاشی شبیه او دیده میشود.
وقتی او را از تهران تبعید کردند، مجرد بود. کسی سراغ نداشت که زنی در زندگی او اثری باقی گذاشته باشد. سه سال و خردهای در کلات به سر برد و آنجا مرد. در یکی دو روز اول روزنامهها این حادثه مهم را اصلاً قابل توجه ندانستند. فقط در روزنامه رسمی دولتی با دو سطر اشاره به مرگ استاد شد. ناگهان همه اشک تمساح ریختند و از غروب یک ستاره درخشان در افق هنر ایران سخن گفتند.
4 ماه پیش
4 ماه پیش