به گزارش سایت خبری ساعدنیوز به نقل از برترین ها، مادر می گوید ۲ سال پیش همین روزها بود که دنبال دفترخانه ای بودند تا مهران و هدیه را عقد کنند؛ کاری که برای هر خانواده ای که فرزندی در حال ازدواج دارند، ساده است.
اما برای مادران و پدران این ۲ نفر یکی از کارهای دشوار پیش رو بود. بالاخره موفق شدند و مهران و هدیه با هم ازدواج کردند.
«مولود ابراهیمی» مادر مهران می گوید: «این بچه ها چون معمولاً تنها هستند دوست دارند یک نفر کنارشان باشد. این افراد با هم بودن برایشان اهمیت دارد. مهران سال ها می گفت دوست دارد ازدواج کند.
اما با توجه به محدودیت هایش سعی می کردم به او توضیح دهم که نمی تواند این کار را انجام دهد. تا اینکه با کسب مهارت های مختلف، تصمیم به انجام این کار گرفتیم.
اول با چند دکتر ارولوژیست مشورت کردیم و مطمئن شدیم که پسران سندروم داون بچه دار نمی شوند. بعد با خانواده چند دختر صحبت کردیم.»
زندگی مشترک در کنار خانواده ها
بالاخره عروس پیدا شد. مادر می گوید: «با خانواده هدیه برای این ازدواج به توافق رسیدیم.»
حالا خانواده های مهران و هدیه که صد درصد پشتیبان و همراه آن ها هستند، برای این زوج در خانه هایشان اتاق هایی را درنظر گرفته اند تا تحت نظر و حمایتشان زندگی مستقلی داشته باشند؛ زندگی مشترکی که برخی روزها در خانه مادر مهران و بعضی روزها در خانه مادر هدیه سپری می شود.
مادر مهران می گوید: «مهران و هدیه یاد گرفته اند با هم به خرید بروند و از میان غرفه ها، میوه های بهتر را انتخاب و بعد با کارتخوان پول را پرداخت کنند.»
مادران این زوج سندروم داون هر لحظه از زندگی، نکته جدیدی را به آنان می آموزند تا کیفیت زندگی شان بهتر شود. مثلاً کمی قبل مادر به آن ها گفت که وقتی چند نوع میوه می خرند میوه محکم تر را پایین ساک قرار دهند و میوه های نرم تر را بالاتر.
آموزش مهارت های اجتماعی
مادر مهران که از ۱۵ سال پیش روانشناسی خوانده و مشاوره هم می دهد می گوید: «از وقتی مهران و هدیه ازدواج کرده اند چند نفر به من مراجعه کرده و پرسیده اند که فرزندشان توانایی انجام کارهای شخصی را دارد؛ پس می تواند ازدواج کند؟
اما من به آن ها می گویم که بچه ها باید به رشد برسند و مهارت های اجتماعی مختلف را بیاموزند.»
او درباره مهران توضیح می دهد: «پسرم یاد گرفته که با وسایل حمل و نقل عمومی رفت و آمد کند.» مادر می گوید: «این آموزش، حدود ۶ ماه طول کشیده است. بچه ها باید انواع اسکناس های پول را بشناسند.
به این دلیل که وقتی بیرون می روند و می خواهند برای خود وسیله ای بخرند بتوانند این کار را انجام دهند. پسرم ۳ روز می تواند خود را اداره کند؛ از جارو زدن تا تهیه غذا و… او با گروه های مختلف المپیک به کشورهای دیگر رفته.
این سفرها، مرحله دیگری از رشد اوست. من همیشه به خانواده ها می گویم فرزندانشان را با همدیگر و مهران مقایسه نکنند.»
توصیه به ازدواج با توجه به پیش شرط ها
ابراهیمی می گوید که اگر به ۲ سال پیش بازگردد حتماً باز مسیر این ازدواج را فراهم و دیگران را هم به این کار توصیه می کند اما با تأکید فراوان بر پیش شرط ها. او می افزاید:
«خانواده ها باید فرهیختگی، صبر، تحمل، هماهنگی و همراهی به موقع را داشته باشند که در مجموع با رشد و پرورش بچه سندرم داون باعث حل مسئله و زندگی بهتر این بچه ها می شود.
این، رشد می تواند سبب ازدواج شود. ما همچنان در حال کشف بچه ها هستیم. چون نخستین هستیم، کارمان دشوارتر است.»
او به عنوان یک مادر و روانشناس در حال مشاهده رفتارهای فرزندانش است تا با ارائه مقاله بتواند مسیر روشنی را برای افرادی که در شرایط او قرار دارند ترسیم کند.
یک زوج بسیار توانمند
این زوج سندروم داون توانایی های زیادی را به همت اعضای خانواده شان کسب کرده اند. مهران از کلاس های بازیگری می گوید که سبب افزایش مهارت های اجتماعی و ورودش به جامعه شده است.
او تنبک می نوازد و شاهنامه می خواند و در رشته های ورزشی وزنه برداری، شنا و رزمی هم فعالیت و در این مسیر مدال ها و عناوین مختلفی کسب کرده و حالا ۲۲ مدال طلا، نقره و برنز و تعدادی لوح تقدیر دارد.
هدیه هم خیلی حرفه ای خیاطی، پته دوزی و گلدوزی انجام می دهد. او پرده های اتاقش را خودش دوخته است و می گوید: «من می توانم کتلت، ماکارانی، نیمرو و الویه درست کنم.»
او تنبک، دف و بلز می نوازد و در ۵ تئاتر بازی کرده است.
داستان تولد
ماجرای تولد مهران هم جالب است. مادر ۲۰ساله بود که نخستین فرزندش، مهران را مرداد سال ۱۳۶۱ به دنیا آورد. می گوید آن روزها آنقدر جوان بود که شاید نمی توانست به درستی درک کند چه اتفاقی افتاده است:
«شوکه بودم. فقط می دانستم بچه ای به دنیا آورده ام که بسیار دوستش دارم؛ عشق، دوست داشتن و محبتی که بر همه چیز غلبه داشت. هم مغزم خالی بود و هم دستم. اما عشق را جایگزین همه نداشته هایم کردم. یادم نمی آید یک قدم عقب نشینی کرده باشم.»
همه دکترها می گفتند کاری نمی توان برای مهران انجام داد. مادر می گوید: «فقط یک دکتر بود که گفت: تلاش کن و بیشتر به او برس؛ کم ببین و کم بشنو. همین حرف باعث شد که از آن زمان، ما در خانواده لحظه ای برای توانمند شدن مهران کوتاه نیاییم.»
از مهران تا میثاق
این پسر کم کم بزرگ شد؛ با همه تفاوت هایش. با اینکه این بچه ها نمی توانند تا سوم راهنمایی تحصیل کنند اما مادر با او تا دیپلم پیش رفت و مهران با فضای هنر و تئاتر و ورزش آشنا شد.
مهران به محض اینکه صحبت از هنر می شود، از استادان تئاتر و سینما که با آن ها کار کرده یا آن ها را دیده است با احترام بسیار زیاد نام می برد. از سریال پایتخت ۶ می گوید که در ۲ قسمت آن در نقش «میثاق» بازی کرده است و تک تک بازیگران سریال را نام می برد.
شوق زندگی
این روزها مهران ریشش را بلند کرده و موهایش هم بلند است. مادر می گوید: «می خواهد در تئاتری بازی کند که در لهستان روی صحنه می رود.» مهران هم در تکمیل صحبت های مادر ادامه می دهد: «می خواهم نقش یک رفتگر را بازی کنم.»
مادر می گوید: «به چهره اش دست نزده تا ببینیم کارگردان چه تصمیمی برایش دارد.»
مهران می گوید: «چند وقت پیش هم برای بازی در فیلم جنگل واژگون کچل کرده بودم.» بعد می خندد و به هدیه نگاه می کند. هدیه هم لبخند ملیحی تحویلش می دهد. لبخند مهران و هدیه به یکدیگر به معنای تام و تمام، لبخند شوق به زندگی و با هم بودن است.
2 سال پیش