ماجرای زنی که گریه ستارخان را درآورد / خاک میخوریم اما خاک نمی دهیم
به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی ساعدنیوز، ستارخان ملقب به سردار ملی که از تأثیرگذارترین افراد در جریان نهضت مشروطه بود، در خاطرات خود می نویسد:
" حدود 9 ماه بود تحت فشار بودیم، بدون غذا، بدون لباس. از قرارگاه آمدم بیرون. چشمم به زنی افتاد با بچهای در بغلش. دیدم که بچه از بغل مادرش پایین آمد. چهار دست و پا رفت به طرف بوته علف. علف را از ریشه درآورد و از شدت گرسنگی شروع کرد، خاک ریشهها را خوردن… با خود گفتم الآن مادر آن بچه به من فحش میدهد و میگوید، لعنت به ستارخان که ما را به این روز انداخته است؛ اما مادر کودک آمد. بچهاش را بغل کرد و گفت: عیبی ندارد فرزندم «خاک میخوریم اما خاک نمیدهیم». آنجا بود که اشکم درآمد.
آنچه خواندید خاطرهای بود از ستارخان، سردار مقاومت آذربایجان و جنبش مشروطیت که بر صفحات تاریخمان نوشتهاند و نشانهای از ایستادگی ملتی است که هیچگاه زیر بار ظلم و ستم نرفتهاند. آری خاک خوردن و خاک ندادن در مذاق مردمان ما چه شیرین است و ما ثابت کردهایم که اگر لازم باشد برای حفظ عزت و شرف دینیمان حاضریم در برابر تمامی ناملایمات بایستیم و این است که بزرگمردان این مرز و بوم هیچ گاه در برابر ظلم و استبداد سر فرود نیاوردند و تا آخرین نفس پای آرمانهای خویش ایستادهاند. "