بخواب روی دست من جهان لاغر منو کمی نگاه کن نرو
بخند و روزگارمو دوباره مثل چشم هات شب سیاه کن نرو
به هر مسافری که جز من از لب تو سهم داشت
بگو جهان جدید نیست بگو فقط گناه داشت
اگر به من نمیرسید و این زمان مدید نیست
بریز روی شانه ام کمی ستاره از سرت کمی پرنده از دلت
اگر به یمن این ضریح شفا بگیرد این مریض دوباره در مقابلت
و شکر ای هوای بس و شکر ای تن شریف در زمانه ی عجیب
که هر چه عشق بی ثمر و عاشقانه مثل من غریب پشت هم غریب
من آب از سرم گذشت غریق را نظاره کن بیا کمی گناه کن
بیا ببر سر مرا و حال این شکسته را دوباره رو به راه کن
بریز روی شانه ام کمی ستاره از سرت کمی پرنده از دلت
اگر به یمن این ضریح شفا بگیرد این مریض دوباره در مقابلت