آرا : (مخفف آراینده)، 1- آراستن؛ زیور، زینت و آرایش؛ 2- آرایش كننده، آراینده. [این واژه با واژه ی عربی آرا (آراء) به معنی رأی ها، نظرها و عقیده ها هم آوا و هم نویسه می باشد].
اسم های ترکیبی با آرا
مُلك آرا : (عربی ـ فارسی) 1- (در قدیم) (به مجاز) مایه ی زینت و آراستگی سلطنت یا مملكت؛ 2- (اَعلام) ملک آرا: [1255-1316 قمری]، لقب عباس میرزا نایب السلطنه، شاهزاده ی ایرانی، برادر ناصرالدین شاه، مؤلف کتابی در شرح حال خود.
فرهنگ اسم ها
- اسم: آرا (دختر) (فارسی) (تلفظ: ārā) (فارسی: آرا) (انگلیسی: ara)
- معنی: آراستن، زیور، زینت و آرایش، آرایش کننده، آراینده، ( مخفف آراینده )، [این واژه با واژه ی عربی آرا ( آراء ) به معنی رأی ها، نظرها و عقیده ها هم آوا و هم نویسه می باشد]، به معنی آراستن، آراینده [این واژه با واژه ی عربی آرا ( آراء ) به معنی رأی ها، مخفف آراینده آرایشگر، زیور زینت
آرا در لغت نامه دهخدا
( آرا ) آرا. ( نف مرخم ) مخفف آراینده ، چنانکه در: انجمن آرا، بت آرا، بزم آرا، بهارآرا، پیکرآرا، جهان آرا، چمن آرا، خاطرآرا، خانه آرا، خودآرا، دست آرا، دل آرا، رزم آرا، سپاه آرا، سخن آرا، صدرآرا، صف آرا، عالم آرا، عروس آرا، کشورآرا، لشکرآرا، مجلس آرا، معرکه آرا، معنی آرا، ملْک آرا، موکب آرا، نثرآرا، نظم آرا، هنگامه آرا :
ترا نیز با رزم او پای نیست
ز ترکان چنین لشکرآرای نیست.
فردوسی.
کجا نام آن نامور مای بود
بدنبر نشسته بت آرای بود.
فردوسی.
مر آن را میان جهان جای کرد
پرستشگه خاطرآرای کرد.
اسدی.
من اگر خارم اگر گل چمن آرایی هست
که از آن دست که میپروردم میرویم.
حافظ.
|| ( اِ ) زینت و زیب و آرایش :
نمیباید برافزودن اگر مشاطه قدرت
جمالی را بزیبائی نگاری کرد و آرایی.
معنی اسم آرا در ثبت احوال
(مخفف آراينده)، ۱- آراستن؛ زيور، زينت و آرايش؛ ۲- آرايش كننده، آراينده. [اين واژه با واژه ي عربي آرا (آراء) به معني رأي ها، نظرها و عقيده ها هم آوا و هم نويسه مي باشد].