معنی اسم ترخان در فرهنگ اسم ها
- اسم: ترخان (پسر) (ترکی) (تاریخی و کهن، طبیعت) (تلفظ: tarxān) (فارسی: تَرخان) (انگلیسی: tarkhan)
- معنی: کسی که شاه به او امتیازات ویژه ای داده، نام نوعی گیاه، ( ترکی ) ( = طرخان ) آن که خان ( پادشاه ) به او امتیازات ویژه ای مانند معافیت از مالیات داده، ( به مجاز ) آزاد، ( در گیاهی ) ( = ترخون ) گیاهی علفی و پایا که برگهای معطر آن مزه ی تندی دارد و مصرف خوراکی و دارویی دارد، ترخان، طرخون، در دوره مغول آن که خان به او امتیازات ویژه ای مانند معافیت از مالیات می داده است
معنی اسم ترخان در ثبت احوال
۱- (تركي) (= طرخان) آن كه خان (پادشاه) به او امتيازات ويژه اي مانند معافيت از ماليات داده؛ ۲- (به مجاز) آزاد؛ ۳- (در گياهي) (= ترخون) گياهي علفي و پايا كه برگهاي معطر آن مزه ي تندي دارد و مصرف خوراكي و دارويي دارد، ترخان، طرخون.
توضیحات تکمیلی در مورد معنی اسم ترخان
- معنی اسم ترخان در فرهنگ فارسی عمید:در دورۀ مغول لقبی که به بعضی از رجال و درباریان و شاهزادگان مغول داده می شد و کسی که به این لقب و عنوان می رسید از ادای باج و خراج معاف بود و از مزایایی برخوردار می شد و هروقت می خواست می توانست بی اجازه به حضور شاه برود، [مجاز] آزاد، ترخون.
- معنی اسم ترخان در فرهنگ معین:لقبی برای شاهزادگان ترک و مغول که از پرداخت باج و مالیات معاف بودند و هرگاه که می خواستند بدون اجازه به حضور سلطان می رفتند.
- معنی اسم ترخان در لغت نامه دهخدا:شخصی که پادشاهان قلم تکلیف از او بردارند و هر تقصیر و گناهی که کند مؤاخذه نکنند، لقبی است از القاب که سلاطین ترکستان که ایشان را خان گویند به کسی دهند که هر وقت خواهد بحضور پادشاه رودو اگر تقصیری و خطایی کند او را بمؤاخذه نگیرند، و مجاز باشد هرگاه که بخواهد بنزد سلطان رود، و به این معنی ترکی است و معرب آن طرخان، بزبان خراسان رئیس و شریف را گویند، نوعی از سبزی باشد که با طعام و غیر طعام خورند، نوعی از سبزی بود که آنرا مانند پودنه و نعناع با نان و طعام بخورند، و اصل آن چنانست که سپند را در سرکه ٔ تیز بیاغارند تا طبع وی بگردد آنگاه بکارند ترخون روید، این لفظ در برهان ترخون آمده، قومی باشند از ترکان جغتایی.
- معنی اسم ترخان در فرهنگ فارسی:(اسم) شاهزاده ترک و مغول و بزرگی که از بعض مزایای موروثی از جمله معافیت از مالیات و عوارض متعدد بر خوردار بود و مجاز بود که هر گاه میخواست بنزد سلطان رود، بعض روحانیون نیز بدین مقام می رسیدند.