نویسندگان بزرگ و نامدار، آنقدر در ذهن مردم جهان جای گرفتهاند که آنچنان نیازی به معرفی ندارند. ویکتور هوگو یکی از همین نویسندگان است بهعنوان نابغه ادبیات داستانی جهان معرفی میشود. او که در سال 1802 در فرانسه متولد شد، بهعنوان یکی از درخشانترین نویسندگان و نمایشنامهنویسان سبک رومانتیسم فرانسوی شناخته میشود. ویکتور هوگو آثار بینظیر و مشهوری دارد که در سراسر جهان، شناخته شده است. مشهورترین آثار این نویسنده بزرگ فرانسوی، بهویژه در خارج از فرانسه، کتاب «گوژپشت نوتردام» و «بینوایان» است که تاکنون آثار سینمایی جذابی هم از آنها اقتباس شده است.
تابهحال فکر کردهاید محکومان به اعدام در آخرین روز باقیمانده از زندگی خود، به چه چیزهایی فکر میکنند؟ به کدام یک از عزیزان خود میاندیشند، هوس چه غذایی کردهاند و یا چند بار لحظه اعدام خود را تصورکردهاند؟! حتی فکر کردن به چنین شرایطی هم میتواند بسیار دردناک و اضطرابآور باشد!
کتاب آخرین روز یک محکوم به اعدام (The last day of a condemned man) نمونهای درخشان و بینظیر از نویسنده بزرگ جهان، ویکتورهوگو (Victor Marie Hugo) است. این کتاب روایتی حزنآور، شگفتانگیز و بسیار خلاق از جریان سیال ذهن یک فرد محکوم به اعدام است. کتابی که پس از انتشار در سال 1829 سرآغاز بحثهای مهم برای لغو مجازات اعدام شد!
ماجرای رمان آخرین روز یک محکوم به اعدام با روایت مجرم آغاز میشود. مجرمی که نه نام او مشخص و نه میدانید چه جرمی مرتکب شده است و قرار است بهزودی با گیوتین اعدام شود. او در تلاش برای گرفتن بخشش و عفو از مردم و دادگاه است، اما، مردم شهر او را با عناوینی مثل جانی، قاتل و... میشناسند و حاضر نیستند لحظهای حرفهای او را بشنوند!
در تمام طول کتاب با ترس و دلهره مرد همراه میشوید و در ذهن او حضور دارید. کتاب آخرین روز یک محکوم به اعدام روایتی خلاق و شگفتانگیز است که در کنار جاذبه داستانی بیمثالش، شما را درباره ماهیت مجازات اعدام و تجربه منتهی به مرگ مجرمان محکوم به اعدام به فکر فرو میبرد.
از زندان کونسیرژوری
حال، همانطور که در گزارش گفته شده بود دارند مرا انتقال میدهند.
سفرم تا به همین جا ارزشِ تعریف کردن دارد.
ساعت هفت و نیم را نشان میداد که مأمور اجرایِ حکم دوباره مقابلِ درِ سلولم حاضر شد. گفت: «آقا، من آمادهام شما را ببرم.» افسوس! او و بقیه همه حاضر بودند!
از جای برخاستم و یک قدم به جلو برداشتم؛ به نظر میرسید نمیتوانم قدم بعدی را بردارم، سرم بیاندازه سنگین و پاهایم بسی سست بودند، اما پس از مدتی به خودم آمدم و با قدمهایی استوار راه افتادم. پیش از آنکه سلول را ترک کنم، آخرین نگاه را بدان انداختم. عاشقِ سلولم بودم! بعد از من خالی و بیکس خواهد شد؛ این همان چیزی است که حال و هوایِ سلولِ زندان را اینقدر غریب میکند.
اما مدتِ زیادی اینطور نخواهد ماند. زندانبانها گفتند همین امروز بعدازظهر نفرِ بعدی میآید، مجرمی که دادگاه جنایی همین الان به اعدام محکومش کرده است.
در پیچِ راهرو، کشیش هم به ما ملحق شد. به تازگی صبحانهی خود را صرف کرده بود.
به محضِ اینکه زندان را ترک کردیم، رئیسِ زندان دست مرا با محبت گرفت و چهار سربازِ دیگر را به گاردِ محافظ من اضافه کرد.
پشتِ درِ درمانگاه، پیرمردِ رو به موتی فریاد زد: «خدانگهدار!»
نویسنده: ویکتور هوگو
مترجم: پگاه فرهنگ مهر
زبان: فارسی
ناشر چاپی: انتشارات یوشیتا
تعداد صفحات: 144
موضوع کتاب: کتابهای داستان و رمان خارجی
نسخه الکترونیکی: دارد
نسخه صوتی: دارد
بنابراین همه کسانی که به خواندن ادبیات داستانی و کلاسیک، بهویژه آثار ویکتور هوگو علاقهمندند، از این کتاب لذت میبرند. امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید و برای مشاهده ی مطالب مرتبط دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. همچنین شما نیز بهترین کتابی که تا حال مطالعه کرده اید، برای ما معرفی نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.