سایاداو یو جوتیکا (Sayadaw Jotika) راهب و نویسندهی اهل میانمار است که در سال 1959 متولد شد. او دارای تحصیلات دانشگاهی است و با متفکران شرقی و غربی زیادی از جمله فروید، یونگ، آدلر، سقراط، افلاطون، ارسطو، هگل، کانت، نیچه و غیره آشنایی دارد؛ اما بریدن از متعلقات و زندگی در جنگل به عنوان راهبی بودایی، آن سبکی از زندگی بود که بیش از همه به مذاق او خوش میآمد و باعث میشد به آزادی دست پیدا کند. کتابهای «برف در تابستان» و «نقشهی راه»، از مهمترین آثار او هستند که مقبولیت بالایی در سراسر جهان کسب کردهاند.
زیستن در جهان پرهیاهوی امروز، توأم با تحمل مشکلات و رنجهایی است که گاه از حد انتظار فراتر میروند. ما در بسیاری از مواقع، این مشکلات را با جهان پیرامون خود مرتبط میدانیم و بدین ترتیب، فکر میکنیم برای تغییر این شرایط، کاری از دست ما ساخته نیست؛ اما کتاب برف در تابستان (Snow in the Summer)، به ما یادآوری میکند که ذهن، مهمترین یاریگر ما در رسیدن به خوشبختی است. سایاداو یو جوتیکا، یکی از راهبان اعظم بودایی در میانمار، در این کتاب، روشهایی عملی را برای آموزش و تربیت ذهن ارائه میکند که در فلسفهی بودایی ریشه دارند؛ اما او، تجربیات شخصی خود را نیز به آنها افزوده است و به همین دلیل، ایدههای او سرشار از تازگی و جذابیت هستند. برجستگی این عامل، موجب شده است که این کتاب، نه تنها در شرق، که در کشورهای غربی نیز به کتابی پرفروش و تاثیرگذار تبدیل شود. مفهوم کلیدی برای سایادو او جتیکا، مراقبه است. از نظر او، مراقبه حالتی است که در آن فرد در بیشترین ارتباط با ذهن خود است و از این طریق با پیرامون خود ارتباط برقرار میکند. هر کس که به دنبال آرامش است، باید طبیعت خود را بشناسد و این کار جز با مراقبه انجام نخواهد شد. خود نویسنده، رفتن و زندگی در جنگل را همان عاملی میداند که یاریگر او در رسیدن به آرامش است. او با پناه بردن به جنگل، از روزمرگیهای زندگی هر روزه جدا شده و ذهن خود را پرورش میدهد تا خوشبختی و آرامش را در درون خود احساس کند. کتاب برف در تابستان، مجموعهای از نامهها است که این راهب و استاد بودایی به دو شاگرد خود در غرب نوشته است و در جریان آنها، نکات ارزشمندی را جهت رسیدن به آرامش و زندگی سرشار از نشاط بیان میکند. علاوه بر توصیههای عملی، این کتاب سرشار از فلسفه است و در آن ایدههایی در باب زندگی و مرگ مطرح میشود که از عمق و جذابیت بالایی برخوردارند.
مردم فریفتۀ سرگرمی و دانستنیها میشوند و ذهنشان را از مسایل حقیقی و مهم زندگی دور میکنند. بررسی ذهن و زندگی خود، بسیار خرسندکنندهتر است، اما بسیاری از مردم از این کار میترسند. برعکس، آنها میخواهند خود را فراموش کنند. آنها از خودشان میگریزند. مردم آن قدر شجاع نیستند که با خودشان رو به رو شوند. یا میترسند؛ از این میترسند که اگر دربارﮤ خودشان زیاد فکر کنند، دیوانه شوند. اما من در بارﮤ فکر کردن حرف نمیزنم، از مشاهده کردن سخن میگویم. بله، اگر در بارﮤ خودتان زیاد فکر کنید، دیوانه میشوید. مردم احساس پوچی و بیفایدگی میکنند و برای پوشاندن این احساس میکوشند خودشان را مشغول کنند. پرمشغله بودن احساس مهم بودن به آدمها میدهد. چه کسی میتواند به شما بگوید چه کاری انجام دهید؟ من که نمیتوانم. خودتان باید راه را پیدا کنید. من فقط میتوانم به شما بگویم «هوشیار باشید و ساده زندگی کنید». البته گمان میکنم خودتان هم این کار را انجام میدهید. ما نمیتوانیم همه چیز داشته باشیم. باید مواردی را برگزینیم و بقیه را رها کنیم.
کتاب برف در تابستان در هفت فصل، بخشی از آموزهها و مفاهیم آیین بودایی را در اختیار خوانندگان قرار میدهد. نویسنده در مقدمهی کتاب، مختصری از شرححال خود را نوشته است که اطلاعاتی دربارهی مسیر راهب شدن و کنارهگیری از زندگی شهری به دست میدهد. او در سال 1947 در برمه در خانوادهای کاتولیک به دنیا میآید سپس برای کشف معنا خانوادهاش را ترک میکند. او تجربههای خود از هفت مرحلهی تعالی بودایی را در فصلهای مجزا شرح میدهد.
فصل اول کتاب با عنوان «حدیث نفس» از مراقبه سخن میگوید. مراقبه، دیدن چیزهای جاری در لحظه است. مراقبه با تمرکز و بینش گره خورده است. به باور جوتیکا، نقش مربی در آموزش مراقبه بسیار حائز اهمیت است. از نظر او، شخصی که آدمها را درک نمیکند اما دانش زیادی از کتابها به دست آورده، محقق است نه معلم یا مشاور مراقبه. مهمترین چیز در مراقبه، بهوشیاری است. بهوشیاری (مراقبه)، آگاهی مداوم از ذهن و انگیزههای آدمی است. جوتیکا، مراقبه را بهترین حالت سالم ذهن و بهوشیار را رهاترین انسان میداند.
«خلوت» فصل دوم برف در تابستان، نظرات جوتیکا دربارهی تاثیر کیفیت مکان زندگی بر مراقبه و تعادل روح را بیان میکند. او تجربات خود دربارهی مراقبه در جنگل و تنهایی را شرح میدهد.
جوتیکا در فصل «عشق و هدایت والدانه» از رابطهی خودش به عنوان یک پدر و نحوهی رفتارش با فرزندانش میگوید.
فصل چهارم کتاب با عنوان «زندگی و مرگ» از ارزش رنج و سختی در زندگی نوشته است. از نظر او، رنج و درد گامی به سوی رهایی از وابستگی است. رنج به او درسهای بسیاری آموخته است، مثل این که تا چیزی را از دست ندهی، قدرش را نمیدانی.
«یادگیری و آموزش» دربردارندهی برخی مفاهیم بودایی است. جوتیکا ، دارما را حقیقتی جهانی میداند که هرگز کهنه نخواهد شد. حقیقتی که برای تمام فرهنگها مناسب است.
جوتیکا در فصل ششم «ارزش فلسفه» دیدگاه خود دربارهی نحوهی زیستن را با نقلقولهایی از اندیشمندان گوناگون شرح میدهد.
فصل هفتم با عنوان «دوستی، رابطه و محبت» آخرین فصل کتاب است که دربارهی باارزشترین دارایی آدمی دوستی است. رابطه خاکی است که روان ما در آن رشد میکند و رابطهی خوب، کلید رشد روانی اوست. بدون رابطهی خوب مثل آدمآهنی هستیم. رابطهی خوب، درون و برون آدمی را تعالی میدهد.
سپاس نامه
پیش گفتار نویسنده
1: ذهن، توجه و مراقبه
2: خلوت گزینی
3: عشق پدرانه و راهنمایی
4: زندگی، زیستن و مرگ
5: آموزش و آموختن
6: معیار و فلسفه
7: دوستی، رابطه، مهر و محبت
واژه نامۀ پالی
واژهنامۀ میانماری
نویسنده: سایاداو یو جوتیکا
مترجم: فرناز فرود
زبان: فارسی
ناشر چاپی: انتشارات کلک آزادگان
تعداد صفحات: 204
موضوع کتاب: کتابهای ادیان، کتاب موفقیت و خودسازی
نسخه الکترونیکی: دارد
نسخه صوتی: دارد
بنابراین این اثر برای تمام کسانی که به دنبال زندگی بهتر و سرشار از آرامش هستند جذاب خواهد بود. امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید و برای مشاهده ی مطالب مرتبط دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. همچنین شما نیز بهترین کتابی که تا حال مطالعه کرده اید، برای ما معرفی نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.