خلاصه داستان فیلم بهشت گمشده
عیسی برای یافتن راه نجات آیدا، سفری را در قصه ای پرماجرا آغاز می کند ...
نکاتی درباره فیلم بهشت گمشده
برخی فیلمها بی آن که ادعایی داشته باشند، بی آنکه از تبلیغات گستردهای بهره برده باشند و بی آن که با انتظاری خاص به تماشایشان بروید با همان امکانات محدود خودشان میتوانند شیرین و دوست داشتنی باشند.«بهشت گمشده» یکی از همین دسته فیلمهاست.«بهشت گمشده» فیلمی بهشدت داستانمحور است و برای پرداخت درست به قصهاش به سراغ یک قالب روایی متفاوت رفته است و اتفاقاً آنچه به جذابیتش کمک بسزایی میکند همین قالب روایی کمتر تکرارشده است. فیلم دو قصه را به موازات هم روایت میکند و روایت دوم (آنژل و علی) خود داستانی است که شخصیتهای روایت اول درحال خواندنش هستند. درواقع قالب روایی فیلم «داستان در داستان» است؛ قصه در دل قصهای دیگر که در نیمهی پایانیاش غافلگیرمان میکند و در نقطه عطفش با حقیقت تلاقی مییابد. برای فیلمی "داستان محور" انتخاب یک روایت پردازی درست و منسجم که در عین حال تکراری هم نباشد قطعاً برد بزرگی به حساب می آید.بسیاری از فیلمنامه های این سال ها از مشکل عدم توانایی تبدیل موقعیت به داستان رنج می برند و به همین جهت در روند پیشرفت خود جذابیت دراماتیکشان را از دست می دهند و صاف و مسطح می شوند. «بهشت گمشده» اما در تبدیل موقعیت هایش به داستان ماهرانه عمل می کند و چرخه ی درام در آن کامل و منسجم به جلو می رود.فیلم، بعضی جاها، یکدستی های جالبی به مخاطب می زند. گاهی با ظرافت فریبمان می دهد و گاهی با هوشمندی ما را از رو به عمق فیلمنامه اش می کشاند. به عنوان مثال در آغاز گمان می کنیم قصه ی اصلی فیلم قصه ی عیسی و آیداست اما با آغاز روایت دوم، پی می بریم این علی و آنژل هستند که قرار است محوریت درام را در دست گیرند و سیر تغییر و دگردیسی آنهاست که آیدا و عیسی را هم تحت تأثیر قرار می دهد بنابراین فیلمساز با آنکه داستانش را با زوج اول آغاز می کند و با همان ها هم به پایان می رساند اما اهمیت نقش زوج دوم را در گستره ی درام پررنگ می کند تا مخاطب را ماهرانه فریب دهد.زمان روایت اول کاملاً مشخص است؛ چندی پس از زلزله ی ویرانگر کرمانشاه. آیدا افسرده و ناامید است چراکه بیشتر اعضای خانواده اش را در آن زلزله از دست داده است. اما نوعی بی زمانی در روایت دوم به چشم می خورد که تمهید مناسبی برای ترسیم وجه رویاگونه و خیالپردازانه ی آن است. درواقع کودکان این روایت ربط چندانی به کودکان امروزی یا حتی کودکان یک دهه قبل تر ندارند؛ تفریحات، نوع زیست و سرگرمیهایشان شاید بیشتر کودکان دهه های پنجاه و شصت را تداعی کند اما پس از گره گشایی از راز درام و تجلی یافتن این کاراکترها در واقعیت، پی می بریم به لحاظ زمانی چندان هم قدیمی نیستند و این شیوه ی به تصویرکشیدنشان احتمالاً به منظور همان حفظ قالب داستانی و رویاگونه روایت دوم اتخاذ شده است.با اینکه موقعیت مکانی روایت دوم تقریباً مشخص است و میدانیم که رخدادها در روستایی در شمال کشور بهوقوع میپیوندند اما نوع زیستِ آرمن (فرامرز قریبیان) و نوهاش در جنگل و فضاسازی مربوط به آن بخشها نیز دچار نوعی بیمکانیِ احتمالاً عامدانه شده است. فضایی که سلیمیان در فیلمش خلق می کند بیشتر یادآور فیلم های ژانر تریلر و معماییِ غربی ست. این فضای رازآلود که مه و باران و صدای رعد و برق هم چاشنی آن شده اند فضای فیلم را به آنچه باید باشد نزدیک تر می کند.فیلم در ترسیم نوع روابط میان شخصیتهایش موفق است. کشمکش درونی و برونی کاراکترها با خودشان و دنیای اطرافشان خوب به تصویر درمی آید خصوصاً جهان کودکان با تصورات و رویاهایشان. نوع رابطه ی خالص و ناب دو کودک خردسال با یکدیگر لحنی شاعرانه به کار بخشیده است. درواقع کارگردان برای اثبات اینکه روایت دوم یک "قصه" است که در دل فیلمی کاملاً رئالیستی شکل گرفته، مجموعه ی درستی از تصمیمات را اتخاذ کرده است؛ تصمیماتی که به لحاظ بصری و روایی او را به قالب و محتوای مد نظرش نزدیک کرده اند.اینکه فیلمساز در فیلم خود دنیای کودکان را به دنیای بزرگترها گره می زند اتفاق مثبتی است که با تقسیم درست و متقارن رویدادهای دو فصل فیلم شکلی منطقی دارد. دو خط اصلی داستان به درستی به هم چفت شده اند و هر دوی آنها پرداخت هایی به اندازه دارند. در این میان، یکی دو داستان فرعی هم داریم که در راستای تکامل خط سیر ماجراهای اصلی وارد درام شده اند. یکی از آنها مسئله ی ناباروری دوست صمیمی زوج اصلی است که قرار است در تقابل با بارداری آیدا و نخواستن بچه از سوی او قرار گیرد و به نوعی کشمکش درونی در زنِ باردار منجر شود. با آنکه کاراکتر نرگس – دوست آیدا- در حد و اندازه ی یک تیپ باقی مانده و به او به قدر کافی پرداخته نمی شود اما بهره برداری و برداشت خوبی از حضورش در کار به عمل می آید و به تکامل شخصیت زن و شوهر اصلی کمک می کند. از دیگر داستکهای فیلم میتوان به بخشهای مربوط به مدرسه اشاره کرد. سلیمیان شغل آموزگاری را برای شخصیت اصلیاش در نظر گرفته است که این شغل کارکرد چندانی در پیشبرد درام ندارد و تنها دلیل انتخاب این پیشه برای او دستیابیاش به آن دفترچه است؛ دفترچهای که قصهی دوم از دلاش بیرون میآید. درعوض، فیلمساز به شخصیتهای اصلیاش خوب و بهاندازه میپردازد. مهمتر از همه اینکه تضاد جالب و حسابشدهای میان وجوه شخصیتی کاراکترهای روایتهای اول و دوم وجود دارد؛ درواقع هرقدر عیسی و آیدا به دنیای واقعی نزدیک اند در عوض علی و آنژل و البته آرمن اسلوبهای شخصیتپردازی ژانرهای فانتزی را با خود حمل میکنند. حفظ و رعایت مرزهای میان رئالیسم و خیال در کار است که در عین سادگی به آن جلا میدهد و در نهایت به پایانی خوش منجر میشود.
کارگردان فیلم بهشت گمشده
حمید سلیمیان متولد 16 تیرماه 1356 در تهران، تدوینگر، فیلمنامه نویس و کارگردان سینما و تلویزیون است. او فارغ التحصیل رشته نمایش از دانشگاه آزاد اسلامی است و سابقه ساخت فیلم های مستند و داستانی کوتاه و بلند را در کارنامه کاری خود دارد. تعدادی از آثاری که سلیمیان در تهیه و تولید آن مشارکت داشته عبارتست از: پرواز232، بهشت اینجاست، بی خوابی، زندگی جای دیگریست، چاه خیال، یك لحظه دریا، پنج سی سی لالایی، یك لحظه مرگ، سربازی یك دوربین، پل و رویای جاودانگی.
فرامرز قریبیان، افسانه پاکرو، متین ستوده، هادی قمیشی، نیره فراهانی، رویا شریف، افشین هاشمی، کاوه خداشناس، محمدمهدی احدی، شکیبا فرمانی، یاشار سلیمانی، ریحانه شهرامی فر، محمدحسین خرسندی فر
ساير عوامل فیلم بهشت گمشده
مجری طرح: عليرضا خرسندی فرد، سرمايه گذاران: عليرضا خرسندى فرد، حميد سليميان، سيده مريم حسينی نژاد، نويسندگان: حميدرضا سليمى و حميد سليميان، مدير فيلمبردارى: اشكان اشكانى و حسن اسدى، تدوين: سپيده عبدالوهاب و سارا آهنی، دستیار و برنامه ریز : شکوفا کریمی و حمید باب الحوائجی، موسيقى: اميد رئيس دانا، صداگذارى و ميكس: حسين قورچيان و مهرداد جلوخانى، صدابردارى: فرخ فدايى و فريد پيرايش، طراح صحنه و لباس: محمدهادى قميشى و آبتين برقى، طراح چهره پردازى: محسن بابايى و اميد گلزاده، مدير توليد: علی رضا خرسندی فر و مهدى بشكوفه، دستيار اول و برنامه ريز: شكوفا كريمی
مشخصات فیلم بهشت گمشده
- ژانر :اجتماعی، درام
- زبان : فارسی
- امتیاز IMDb: امتیاز 7.6 از 10