خلاصه داستان
فیلم داستان جوانی مومن و بسیجی است به نام امیر که همسر محجبه اش، ریحانه به خاطر چادری بودن مورد ضرب و شتم یک شهروند قرار می گیرد. این شهروند توسط پایگاه بسیجی که امیر فرماندهی آن را تازه به عهده گرفته دستگیر می شود و امیر متوجه می شود که جنین داخل شکم ریحانه به خاطر حملات این فرد سقط شده است. در همین گیر و دار نامه ای از نیروی انتظامی به پایگاه می رسد مبنی بر اینکه شهروند دستگیر شده باید سریعا آزاد شود و پلیس می گوید که این دستور از بالا آمده است.
نکاتی درباره فیلم
قهرمان فیلم یک ارزشی آتش به اختیار است که از آقازاده ها و مذاکره و… بیزار است و می خواهد هر جور که شده با گرفتن اسلحه حرفش را پیش ببرد و از گرفتن قلم به جای تفنگ، حذر می کند.
فیلم داستان جوانی مومن و بسیجی است به نام امیر که همسر محجبه اش، ریحانه به خاطر چادری بودن مورد ضرب و شتم یک شهروند قرار می گیرد. این شهروند توسط پایگاه بسیجی که امیر فرماندهی آن را تازه به عهده گرفته دستگیر می شود و امیر متوجه می شود که جنین داخل شکم ریحانه به خاطر حملات این فرد سقط شده است. در همین گیر و دار نامه ای از نیروی انتظامی به پایگاه می رسد مبنی بر اینکه شهروند دستگیر شده باید سریعا آزاد شود و پلیس می گوید که این دستور از بالا آمده است. به نظر می رسد شهروند یک مقام سیاسی رده بالا باشد.
پایگاه بسیج اما به حرف نامه نیروی انتظامی گوش نمی دهد و آتش به اختیار می شود. او تصمیم می گیرد حقش را به طور قانونی از این شهروند مست و لاابالی که بچه اش را کشته بگیرد.
فرمانده خود پایگاه که یک سردار سپاهی است هم نمی تواند با امیر وارد مذاکره شود و بعد از مدتی مردی برای آزادی این شهروند هم وارد پایگاه می شود؛ مردی که آقا زاده بوده و پسر آیت الله احتشام است (یک آیت الله فرضی در فیلم) امیر کوتاه نمی آید و به همراه چند تن از دوستانش که همراه او هستند آقازاده را هم دستگیر می کند و در همینجا پای نهادهای امنیتی گوناگون، از وزارت اطلاعات گرفته تا سرداران سپاه و مجلسی ها، به داستان فیلم باز می شود و کمترین نهادی که درگیر چنین ماجرای درشتی می شود، دولتی ها هستند و فیلم در واقع تا جایی که می تواند این پیام را می دهد که در چنین موارد بحرانی، دولت کمترین حق دخالت را در ماجرا دارد.
از تیتر مطلب هم برمی آید، می توان گفت دیدن این فیلم جرم است نسخه آپدیت شده ای از فیلم آژانس شیشه ای به شمار می رود که در آن حاج کاظم کارکنان یک آژانس هواپیمایی را گروگان گرفته بود تا حقش را بگیرد و در اینجا یک جوان بسیجی آتش به اختیار، می خواهد حق ناموس وطنش را از یک شهروند انگلیسی-ایرانی بگیرد. با نمایش سریال آقازاده در این روزها، حال و هوای چنین فیلمی کمتر از زمان اکرانش رد جشنواره فیلم فجر عجیب و غریب است چرا که انتقادات صریح سیاسی به دولت و حاکمیت در جایی مثل آقازاده و یا گاندو هم زده شده است. با این وجود باید اعتراف کرد هیچ کدام به تندی دیدن این فیلم جرم است، انتقادات خود را روانه نکردند و باید تاکید کنم این انتقادات کامل نیستند.
تفاوت بین این دو فیلم (آژانس شیشه ای و زهتابچیان) در نگاه های دو کارگردان است (هرچند ناگفته نماند حاتمی کیای امروزی با حاتمی کیایی که آژانس شیشه ای را ساخت زمین تا اسمان فرق می کند) در فیلم آژانس شیشه ای مذاکرات منطقی تری را مشاهده بودیم و کارگردان دائما قهرمانش را به سمت تفنگ در دست داشتن پیش نمی برد، اما زهتابچیان در فیلمش طوری وانمود می کند که حلال همه مشکلات تفنگ برداشتن و اسلحه کشیدن روی مخالفین است و روی لفظ آتش به اختیار بودن بیش از حد تاکید دارد.
زهتابچیان یک قهرمان ارزشی و بسیجی را کاراکتر اصلی فیلم خود کرده و دیالوگ هایی شعارگونه که بیشتر شبیه به پست های تلگرامی می مانند را از دهان او به تمامی نهادها و بدنه دولت و حاکمیت نثار می کند؛ حتی به قول کاراکتر اصلی فیلم به «ولایتمدارهایی که زیر پرچم ولی فقیه به هر کثافتکاری و چپاولگری دست می زنند.» این دقیقا عین دیالوگ فیلم است که در سینمای ایران، چهل و چند سال پس از پیروزی انقلاب شنیده می شود و افکار سینمایی های انقلابی با چندسالی تاخیر وارد چرخه زحل خود می شود (سیاره زحل هر ۲۹ سال یکبار دور خود می چرخد و انگاری از نو متولد می شود).
شخصیت های فیلم
دیدن این فیلم جرم است با مطرح کردن مضامین روز و به باد انتقاد گرفتن آنها، فیلمش را بیش از پیش در دل تماشاگر جا می دهد؛ مضامینی چون تجاوز به کودکان ایرانی در عربستان و یا چپاول کردن میلیاردها پول و ژن خوب و… که این روزها در هر جای ایران و در هر رسانه ای صراحتا از آنها صحبت می شود و کسی جوابگوی آنها نیست. امیر (قهرمان فیلم) به دنبال پاسخ است و بارها در طول فیلم ادعا می کند که از حق خود گذشته اما نمی تواند از حق دختران سرزمینش بگذرد و حتی راضی می شود که شهروند انگلیسی دستگیر شده از پایگاه برود، به شرط اینکه یک مقام دولتی به او سیلی بزند. خواسته های امیر همگی حول خشونت می چرخند و بسته به نوع نگاهی که تماشاگر به مسائل سیاسی دارد، می تواند به دل او بنشیند یا اینکه او را مخالف حرف های امیر کند.
بازیگران
امیر آقایی , لیندا کیانی , مهدی زمین پرداز، حسین پاکدل، محمود پاک نیت، حمیدرضا پگاه، احسان امانی، حمید ابراهیمی، حسن زارعی، محمدرضا مالکی، مرتضی زارع، مهدی پازوکی، محمدجواد موحد، مهرداد فلاحتگر، آرام نباتی، با معرفی مهران هادی، علی آباقری، احسان شیخی، سعید دشتی، سیدمهدی سجادیان، عدنان فراهانی، سامان غنائمی، فرشاد میرزایی و ایمان عبادیان
دیگر عوامل
کارگردان : رضا زهتابچیان
فیلمنامه : رضا زهتابچیان
تهیه کننده : محمدرضا فاه
مدیر فیلمبرداری: روزبه رایگا
مشخصات فیلم
نوع فیلم: اجتماعی
سال تولید: 1396