خلاصه داستان دلم می خواد
بهرام ( رضا کیانیان ) نویسنده ای است که مدتهاست نتوانسته داستان جدیدی بنویسد. او که از مشاهده عصبانیت های مردم شهر به ستوه آمده، به یکباره آهنگی را در گوش خود می شود که او را به رقص وا می دارد؛ آهنگی که مانند ویروس به دیگران نیز منتقل می شود و...
نکاتی درباره فیلم دلم می خواد
«دلم می خواد» با تمام سانسورها و سخت گیری هایی که نسبت به آن اعمال شد و کنجکاوی هایی که اصولاً این دسته از فیلم ها برانگیزند و ... به لحاظ محتوایی، یک تفاوت بزرگ با دیگر ساخته های بهمن فرمان آرا دارد. این بار مضمون فیلم "میرایی" و "مرگ" نیست بلکه برعکس، این بار فرمان آرا می خواهد از دل تمامی مصیبت ها و وقایع تلخ اجتماعی اثرش به "امید" برسد.ابتدا باید عنوان کنم که «دلم می خواد» به مثابه دیگر ساخته های فرمان آرا، از همان الگوهای ثابت پیروی می کند. شخصیت اصلی داستان مرد روشنفکر تنهایی است که دچار یأس شده و این یأس بر روابط او با اطرافیانش تأثیر گذاشته است. جامعه او را به سمت منفی نگری می برد، مدتهاست نمی تواند حتی یک خط بنویسد، به لحاظ روحی آزرده و افسرده شده زیرا دوستان نزدیکش را یکی پس از دیگری از دست می دهد، فرزندی دارد که آینه ی دق اوست (معتاد و افسرده – و به شدت یادآور فرزند کیانیان با بازی مهدی صفوی در «خانه ای روی آب») و خلاصه همه چیز در زندگی مرد (که البته مشتی نمونه خروار از جامعه است) به بدترین شکل ممکن پیش می رود. درحالی که به نظر می رسد پایان محتوم چنین داستانی آن هم در فیلمی از بهمن فرمان آرا باید مرگ و زوال باشد ناگاه فیلمساز تغییر جهت می دهد و نشان می دهد این بار از مقصود همیشگی خود فاصله گرفته است.«دلم می خواد» با لحن طنز ساخته شده است؛ طنزی که از جایی به بعد نشانگان گروتسک در آن دیده می شود. وقایع بیش از آن که خنده دار باشند ناموزون و کاریکاتورگونه اند و میان خیال و واقعیت دست و پا می زنند. حضور دخترک سی دی فروش، زنان باردار متعدد، عروسک های کوچک رقصان و حتا مسئله ی اصلی فیلم یعنی شنیده شدن صدای موسیقی از سوی بهرام فرزانه (رضا کیانیان) همه و همه آن دسته از بخش های سوررئالیستی کار هستند که از منظر نشانه شناسانه واحد هویت اند و هر یک دلالت بر معنایی خاص می کنند که قطعاً دریافت آن از سوی مخاطبی که به هدف اثری مفرح و شوخ و شنگ به سینما آمده است چندان امکان پذیر نیست.
به عبارتی می توان گفت، فرمان آرا، این بار و در «دلم می خواد» همان دغدغه های همیشگی خود و کاراکترهای ثابتش را –در جایگاه فیلمسازی مولف- به اثری وارد می کند که نه به لحاظ سبک بلکه به لحاظ ژانر با تمامی آثار پیشین او فرق می کند از این جهت ساخته شدن آن برای فیلمسازی در جایگاه او قطعاً ریسک بزرگی به حساب می آید.فرمان آرا، برای نمایش دنیای کاراکتر اصلی فیلمش یعنی بهرام فرزانه، سعی می کند مشخصات تعریف شده برای یک نویسنده ی کهنه کار و به دور از زمانه را با اغراقی مضاعف که از ویژگی های "گروتسک" می باشد به نمایش درآورد؛ اتومبیل قدیمی، خانه ی قدیمی، استفاده از ماشین تایپ به جای کامپیوتر و لپ تاپ، موهای آشفته ی اصلاح نشده، لباس های دمده، استفاده از پیغامگیر تلفن به جای بهره گیری از گوشی موبایل و اپلیکیشن های به روزِ ارتباطی ... همه و همه عناصری هستند که فیلمساز به منظور تعریف ابعاد مختلف شخصیتی بهرام در کاراکتر طراحی کرده است. آن چه اما شاید فرمان آرا در ارائه اش می توانست عملکرد بهتری داشته باشد، شخصیت پردازی دیگر پرسوناژهای فیلم بود. شخصیت هایی که کاراکتر بهرام در مواجهه با آنها باید بهتر تعریف شود و معنا یابد اما در عمل حضور یا عدمشان کمکی به اثر نکرده است. می پذیرم که نیما (محمدرضا گلزار) به عنوان پسر بهرام، نقش پررنگی در فیلم ندارد و درواقع فیلم، فیلمِ بهرام فرزانه است اما از یاد نبریم که وقتی کاراکتری را وارد فیلمی می کنیم نسبت به حضورش مسئولیم و به باور من نیما، آن قدر که باید برای مخاطب تعریف نمی شود. این که چرا رابطه ی کمرنگی با پدرش دارد؟ چرا با همسرش مشکل دارد؟ چرا معتاد شده؟ و در مرحله ی بعد چه می شود که با همسرش آشتی می کند؟ چه می شود ترک می کند؟ چه می شود تصمیم به بچه دار شدن می گیرد؟ چرا پدرش را از آسایشگاه بیرون نمی آورد؟ و سوالات دیگری که فیلمنامه قادر به پاسخگویی آن ها نیست. مواجهه ی بهرام با زن خیابانی (مهناز افشار) به چه دلیل اتفاق می افتد؟ حضور او چه تأثیری در پیشبرد درام دارد؟ آیا او باعث بروز تحولی در بهرام می شود؟ آیا تنها کاربرد او به انتشار کتاب مرد خلاصه نمی شود؟ و این که اساساً بر حسب کدام منطق زن باید تنها سرمایه ی خود را صرفِ چاپ کتاب آدمی کند که دنیای متفاوتی با او دارد و ادله ای در فیلم برای تأثیرگذاری او بر زن جوان نهادینه نشده است؟ همچنان می پذیرم که ژانر فیلم با آثار پیشین کارگردان متفاوت است اما تمامی کاراکترهای فرعی فیلم های سابق فرمان آرا آن قدر تأثیرگذار بودند که اکثر آن نقش ها پس از سال ها در ذهن مخاطب باقی مانده اند و شاید حتی تأثیرگذاری شان از شخصیت اصلی بیشتر بوده باشد؛ به یاد آوریم همان تک سکانس درخشان حضور رویا نونهالی را در «خانه ای روی آب» که بدون ادای دیالوگ تأثیر پررنگی بر فیلم می گذارد؛ یا بازی بیتا فرهی در همان فیلم در نقش سرپرستار مبتلا به سرطان که با دیالوگ های محدودش بخشی از گذشته ی دکتر سپیدبخت را بر مخاطب فاش می کند و نمونه های مشابه دیگری که در تمامی فیلم های فرمان آرا می توان از آن ها نام برد؛ اما کاراکترهای فرعی «دلم می خواد» آنقدر که باید موثر واقع نمی شوند و نمی توانند به کاراکترهایی ماندگار تبدیل شوند.
چیزی که در فیلم می پسندم، نوعی تناقضِ احتمالاً عامدانه است که در سینمای ایران کم نظیر است. فرمان آرا به لحاظ اجرایی همان نظم آثار سابقش را در «دلم میخواد» نیز رعایت کرده است. کار به لحاظ دکوپاژ، میزانسن، مولفه های بصری، حرکات و زوایای دوربین، قاب بندی ها و ... فرق چندانی با آثار قبلی فیلمساز ندارد در حالی که مضمون و لحن فیلم برعکس فیلم های قبلی، زندگی، نشاط و حتی نوعی سرخوشی بی دلیل را می طلبد. بنابراین محتوایی طنزآمیز و گروتسک وار، با ابزاری کلاسیک و منظم به تصویر درآمده است که شاید بعضی ها این را یک ایراد به حساب آورند اما به عقیده من می توان از آن به عنوان یک ساختارشکنی ماهرانه نام برد که بد هم از آب درنیامده و سرخوشی و بی خیالی را در همزمانی جالب توجهی با نظم و چیدمان دقیق به نمایش درمی آرود.فرمان آرا همچون دیگر فیلمسازان مولف، مولفه های جالبی در فیلم هایش دارد که در جهان سرخوشانه ی فیلم جدیدش نیز به آن ها وفادار مانده است. شخصیت اصلی یک رمان نویس است، یک آدم حسابی از قشر فرهیخته ی جامعه، و البته شاید جالب ترین خلاقیت فیلمساز در «دلم میخواد» حضور نه چندان مستقیم خودش در فیلم در قالب سرنشین یک اتومبیل گذری باشد؛ کاری که آلفرد هیچکاک در تمامی فیلم هایش انجام می داد و نقب زدن به اصل ثابت فیلم های یک فیلمساز مولف جهانی از سوی فرمان آرا در فیلم اخیرش – که اتفاقاً به لحاظ فیزیکی بی شباهت به هیچکاک بزرگ هم نیست- به خودی خود مهر تأیید پررنگی بر فضای مورد نظر این فیلم می زند.
کارگردان فیلم دلم می خواد
بهمن فرمان آرا سینماگر برجسته سینمای ایران که در سالهای پیش از انقلاب در تشکیل « سینمای موج نو » در ایران تاثیر بسیاری داشت. او پس از انقلاب به خارج از کشور رفت و در آمریکا در تولید آثار برجسته ای از جمله « آخرین وسوسه مسیح » و « باغ وحش شیشه ای » مشارکت نمود اما بعدها به ایران بازگشت و چندین اثر را کارگردانی نمود که مهمترین آنها « بوس کافور، عطر یاس » و « خانه ای روی آب » بودند.
بازیگران فیلم دلم می خواد
رضا کیانیان، محمدرضا گلزار، مهناز افشار، سحر دولتشاهی، صابر ابر، رویا نونهالی، علی سرابی، بهناز جعفری، رضا بهبودی، ندا مقصودی، پیام دهکردی، احمد ساعتچیان، مریم شیرازی، نیما راد، سیاوش چراغی پور، مریم بوبانی، فرزین صابونی، مرتضی زارع، آرمینه زیتون چیان، علی میلانی
دیگر عوامل فیلم دلم می خواد
علی تقی پور، داوود امیری، علیرضا شمس شریفی، عباس گنجوی، کارن همایونفر، کیوان مقدم، مهرداد میر کیانی، امیر حسین رسایل
مشخصات فیلم دلم می خواد
- ژانر :خانوادگی، اجتماعی
- زبان : فارسی
- امتیاز IMDb: امتیاز 5 از ۱0