یکی از مهم ترین فیلم هایِ دهه ی گذشته ی سینما و یکی از پرسرو صداترین و معروف ترین آثارِ «کریستوفر نولان» که به عنوان یکی از غول هایِ سینمایِ امروز شناخته می شود و هوادار و خواهان نیز کم ندارد: «اینتراستلار» یا «میان ستاره ای». بناست که در این نوشته از اساس به فیلم برگردیم و کاملا به دور از هیاهو ها آن را از نو با هم نگاه کنیم و ببینیم که این اثر چیست و چه نسبتی با «سینِما» دارد. خواه ناخواه، بعضا گریز هایی به مسائل بنیادین درباره ی مدیومِ سینما خواهیم داشت و از پسِ آن خواهیم فهمید که فیلم نولان در چه جایگاهی قرار می گیرد. اما عجالتا باید عرض کنم که با وجودِ آن که صحبت درباره ی این اثر هم سخت است و هم بسیار، بنظرم اینتراستلار یک فیلمِ – تاحدی- سرگرم کننده اما ضعیف است که از سینما دور مانده و نگاهش به هرچیزیست جز سینما. بنظرم کافیست و بهتر است که واردِ فیلم و جزئیاتش شویم و تمرکزی تازه بر آن داشته باشیم.
داستان فیلم interstellar
در آینده کرۀ زمین به علت تغییرات جوی محصولات کشاورزی رو به نابودی است و هر روز محصولات بیشتری نابود می شود. کوپر خلبان پیشین ناسا که حالا کشاورز شده به همراه پدر زن، پسر جوان و دختر ۱۰ ساله اش در یک مزرعه زندگی می کنند. مورفی، دختر کوپر، معتقد است که در اتاقش یک شبح وجود دارد که سعی دارد با او ارتباط برقرار کند. کوپر و مورفی کشف می کنند شبح یک هوش ناشناخته است که با ارسال پیام با استفاده از امواج گرانشی مختصات دستگاه اعداد دودویی (صفر و یک) مختصات تأسیسات مخفی ناسا را به آنها مخابره می کند. در آنجاست که متوجه می شود ناسا به طور مخفیانه به دنبال سیاره ای دیگر برای نجات نسل بشر است.
نظریه نسبیت انیشتین
انیشتین در نظریه نسبیت خود درباره زمان اینگونه سخن می گوید که اگر دو فرد به طور هم زمان از نقطه ای شروع به حرکت کنند، آن فردی که سرعت بیشتری داشته است زمان را کمتر حس خواهد کرد. فرض کنید که یکی از آن دو نفر پای پیاده کره زمین را دور بزند و نفر دیگر با ماشین و در انتها هر دو در یک زمان به محل شروع دوباره بازگردند. در این موقع قطعا زمان برای فردی که پای پیاده حرکت کرده است بیشتر خواهد گذشت.
یعنی اگر زمان دور زدن زمین برای نفر با پای پیاده ۱۰ سال طول بکشد برای فردی که سرعت بیشتری دارد ۱ سال طول می کشد، پس فرد پیاده ۹ سال پیرتر از فرد سوار بر ماشین است. حال اگر این سرعت به سرعت نور نزدیک شود شما می توانید در زمان سفر کنید. این همان مفهومی است که نولان تلاش کرده آن را با نمایش سیاهچاله ها که در نظریه سفر در زمان ردپایشان پیدا می شود و البته چند استدلال علمی که در بیان آن نیز شک و شبیه وجود دارد، بیان کند.
دقت علمی فیلم interstellar
کیپ تورن، فیزیکدان نظری، مشاور علمی و مدیر اجرایی تولید فیلم بود. او برای تصویرسازی های درون فیلم از معادلات نسبیت عام انیشتین استفاده کرده بود. تورن برای همکاری در این پروژه دو قانون داشت: اول اینکه هیچ کدام از قوانین فیزیکی نباید نقض شوند و دوم اینکه تمامی حدسیات باید از علم سرچشمه بگیرند، نه ذهن فیلم نامه نویس.
به گفته تورن، تنها جایی که آزادی هنری بالاتر از واقعیت های علمی بوده، وجود ابرهای یخی در یکی از سیاره هایی است که شخصیت های فیلم روی آن فرود می آیند. چون احتمالاً ابرهای یخی توسط گرانش به پایین کشیده می شوند و روی آسمان نمی مانند. تصویر ارائه شده از کرم چاله، از نظر علمی صحیح است. به جای نشان دادن تصویری دوبعدی از کره که سه بعدی است استفاده شده و بر روی آن تصویری ناهمگون از کهکشان مقصد دیده می شود.
نقد فیلم interstellar
interstellar در RottenTomatoes از ۳۵۹ منتقد میانگین امتیاز ۷۲ از ۱۰۰، و از ۱۷۵.۴۶۵ بیننده فیلم امتیاز ۸۵ از ۱۰۰ را از آن خود کرد. این فیلم در IMDB میانگین امتیاز ۸.۶ از ۱۰ را طبق آرای ۱.۴۳۰.۹۴۳ نفر کسب کرد.
متاکریتیک بر اساس نظرات ۴۶ منتقد به این فیلم نمره ۷۴ از ۱۰۰ داده است و این نظرات را عموماً مثبت توصیف کرده است.
ریل ویوز ۱۰۰/۱۰۰: بین ستاره ای به طور همزمان یک اثر علمی تخیلی پر هزینه و یک داستان بسیار ساده از عشق و فداکاری است. این کار به نوبه خود مهیج، نفس گیر، مایه دل شکستگی و در عین حال امیدوار کننده است.
تایم آوت لندن ۱۰۰/۱۰۰: این فیلم یک داستان ماجراجویی بزرگ و زیبا با مقداری چاشنی سورئال و رؤیا است. با این وجود همیشه احساس یک واقعیت جدی را با خود دارد.
نیویورکر ۷۰/۱۰۰: سیاه چاله ها، نسبیت، تکینگی، بعد پنجم! موضوع خیلی خوبی است اما یک مشکل وجود دارد. این فیلم به سبک محاوره ای عجولانه ای درآمده است. درک بیشتر این داستان شگفت آور و به خصوص مرکز اصلی داستان، سخت است. و شنیدن برخی از واژه های خارج شده از دهان بازیگران آن دشوار است. آهنگ های هانس زیمر، آهنگساز موسیقی متن این فیلم، گاهی اوقات شنیدن برخی کلمات را سخت می کند. به نظر می رسد که بازیگران از طریق تولید استیلا یافته اند.
هالیوود ریپورتر ۸۰/۱۰۰: با تمام جنبه های ماجراجویانه و آینده بینی هایش، بین ستاره ای خیلی زیاد در احساساتِ زمینی و واقعیت های علمی ریشه دوانده است و کمتر برای قدم گذاشتن در مخاطراتِ ناشناخته ها و آن اتفاقات واقعاً خطرناک دست به کار می شود. فیلم در بخش هایی شگفت انگیز است اما مهم نیست چقدر گفتگوها از حضور یک «روح» خبر می دهند. فیلم هرگز نمی تواند وحشت ناشی از پوچی و بی نهایت را منتقل کند.
وقتی چند هندوانه را باهم بلند کنید
نولان در فیلم سعی می کند چندین مفهوم را جلو ببرد و به هر کدام نیز اجازه دهد که رشد کنند. این حرکت مصداق همان بلند کردن چند وسیله با یکدیگر است که باعث می شود در آخر نتوانید همه آن ها را بلند کنید. به همین دلیل است که مخاطب در مواجه با فیلم ابتدا مبهوت فیلم می شود ولی بعد از گذشت زمانی این مبهوتی تبدیل به سردرگمی ناشی از نفهمیدن فیلم خواهد شد. مبهوتی مخاطب نیز از دیدن فیلم نه برای داستان و روایت قصه بلکه بیشتر برای نمایش ایده های علمی تخیلی نولان درباره فضا و سفر در زمان است.
فیلم هم می خواهد داستانی علمی تخیلی را بازگو کند، هم می خواهد درباره عشق صحبت کند، هم می خواهد درباره نجات جهان حرف بزند، هم می خواهد نظریه های علمی در فیزیک را پیرامون سفر در زمان بیان کند و هم می خواهد یک اثر سرگرم کننده برای مخاطبان سینما باشد. قطعا کارگردانی مثل نولان می تواند همه این مفاهیم را در یک اثر بگنجاند اما آیا تنها چپاندن این همه ایده و مفهوم در یک فیلم می تواند باعث موفق شود؟ یا لازم است بر روی هر یک تاملی نیز انجام شود تا مخاطب بفهمد که در حال دیدن چیست.
فیلم میان ستاره ای نولان اثر خوبی در ژانر علمی تخیلی است. فیلمی که تلاش می کند فضایی را خلق کند که ما را به یاد آثار مشهور این ژانر همچون فیلم اودیسه فضایی «۲۰۰۱: A Space Odyssey» ساخته استنلی کوبریک بیاندازد. فیلم میان ستاره ای را باید دید اما نه از این جهت که با یک اثر شاهکار طرف هستیم بلکه باید به خاطر کارگردان اثر آن را دید تا بیشتر با جهان بینی او آشنا شویم.