خلاصه داستان فیلم شهرک
«شهرک» داستان نوید فلاحتی جوان علاقمند به بازیگریست که در تست یک فیلم سینمایی بزرگ قبول می شود و برای پیوستن به این پروژه و رسیدن به آرزوی دیرینه خود یعنی بازیگر شدن ، باید شرایط ویژه و تمرین های روحی و روانی گروه بازیگران در شهرکی ایزوله شده را بپذیرد.
نکاتی درباره فیلم شهرک
دستمایۀ اولیۀ فیلم هرچند بارها در تاریخ سینما و تلویزیون تکرار شده اما در سطح سینمای ایران دستمایۀ بدیعی است و فرصت را برای شکل های مختلف گسترش داستانی فراهم می کند. با این وجود «شهرک» فیلم محافظه کارانه ای است که از این امکانات استفادۀ چندانی نمی کند به طوری که ایده و فضای بکر این فیلم به یک رابطۀ عاشقانۀ تقریباً متعارف تقلیل می یابد. اما «شهرک» از مشکلات دیگری هم رنج می برد. داستان چند بار دچار افت می شود و در دقایقی اتفاق خاصی رخ نمی دهد. پایان بندی فیلم – هرچند برخلاف خیلی از فیلم ها قصه را می بندد – اما باز هم چیزی بیش از یک پاسخ موقتی نیست – طبق آن چه در اوایل فیلم گفته شد، مجموع فرآیند تمرین و فیلمبرداری قرار است ۵ ماه طول بکشد و آدم ها پس از آن قاعدتاً به زندگی عادی بازمی گردند. بعد از آن چه؟ اما شاید بزرگ ترین مشکل فیلم این باشد که نمی تواند جهانی با قواعد خودبسنده و متقاعدکننده خلق کند. اگر لایۀ رویی داستان را در نظر بگیریم، کارگردان آن فیلم دارد اقدامی رادیکال و عجیب انجام می دهد – ایزوله کردن یک شهرک و تأمین تمام هزینه های افرادی پرشمار برای خلق یک جهان واقعی صرفاً برای تمرین یک فیلم – و اگر قرار است چنین اقدامی باورپذیر و توجیه پذیر جلوه کند، باید منطقی قوی برای این کار تراشیده شود درحالی که فیلم از ایجاد این منطق غافل شده است. اگر هم قرار است جنبۀ استعاری کار را در نظر بگیریم – که البته به نظر نمی رسد دغدغۀ اصلی سازندگان «شهرک» بوده باشد – باید قواعد جزیی تری برای دنیای خلق شده توسط این مجموعۀ تمامیت خواه خلق می شد. بنابراین چه فیلم را به دور از لایۀ استعاری ارزیابی کنیم و چه جنبۀ استعاری را ارجح بدانیم، فیلم به نتیجۀ مناسبی نمی رسد. «شهرک» البته به عنوان فیلمی از یک فیلمساز تازه کار دارای جنبه های مثبتی هم هست: آغاز، میانه و پایان فیلم مشخص است؛ از شعارهای گل درشت خبری نیست؛ ساعد سهیلی بازی خوبی از خود ارائه داده و کیفیت فضاسازی فیلم جلوتر از برخی از آثار پرادعای سینمای ایران است اما در نهایت به تجربه ای متوسط تبدیل می شود.در مواجهه با فیلم شهرک، شاید این خود علی حضرتی (پسر الیاس حضرتی از نمایندگان صاحب نام مجلس) است که کلیدی ترین نقش را در تولید این اثر بازی کرده است. در اینجا ما با دو چهره متفاوت از علی حضرتی روبرو هستیم. یک علی حضرتی که کارگردانی این اثر را بعهده داشته و از لابلای میزانسن ها و ورود و خروج بازیگران به کادر و ریتم یکدست فیلم می توان به تسلط و شناخت نسبی او از مقوله کارگردانی سینما پی برد (جشنواره امسال نشان داد تعدادی از فیلمسازان حتی از این مرحله مقدماتی هم سربلند بیرون نیامده اند) و دیگری علی حضرتی فیلمنامه نویس که با اکران و نمایش فیلم شهرک، بیش از هر چیز خود را نیازمند آموزش و یادگیری اصول درام پردازی نشان می دهد.شهرک بیش از آنکه فیلمی اصیل و تاثیرگذار در رابطه با نقش بازی کردن و تفکیک یا هم آمیزی واقعیت و سینما باشد، فیلمی پیش پا افتاده و جعلی از آب درآمده که بیش از هر چیز بر هیجان زدگی کودکانه فیلمساز نسبت به ایده دوخطی ابتدایی اش شهادت می دهد.تلاش فیلمساز برای ارائه نسخه ایرانی آثار مهم و تاثیرگذاری چون بازی (دیوید فینچر)، نمایش ترومن و سریال مشهور بازی مرکب، در نبود یک فیلمنامه متناسب، چندان متقاعد کننده از آب در نیامده است.فیلم آنقدر اسیر و درگیر همان ایده اولیه شده است که از پی ریزی یک طرح داستانی پر از کشمکش و یا نزدیکی به درونیات کاراکترهای مورد نظرش غافل می ماند. تماشاگری هم که بعد از طی حدود یک ساعت از فیلم، نکته چندانی برای دنبال کردن پیدا نکرده است، با خستگی و کسالت ناشی از یکسان بودن رخدادهای فیلم، دقیقه ها را برای رسیدن به تیتراژ پایانی لحظه شماری می کند.«شهرک» به کارگردانی علی حضرتی درباره نوید فلاحتی (ساعد سهیلی) جوان علاقمند به بازیگریست که در تست یک فیلم سینمایی بزرگ قبول می شود و برای پیوستن به این پروژه و رسیدن به آرزوی خود یعنی بازیگر شدن، باید شرایط ویژه و تمرین های روحی و روانی گروه بازیگران در شهرکی ایزوله شده را بپذیرد. اما این شوق به تدریج به ترس و دلشوره بدل می شود. او برای تبدیل شدن از «نوید» به «فرهاد» یعنی تبدیل شخصیت واقعی به کاراکتر و شخصیت نمایشی، وضعیت بغرنجی را تجربه می کند که انتظارش را نداشت. تضاد بین خود واقعی و خود نمایشی و در نهایت استحاله شدن در نقش که موجب می شود نوید در فرایند فرهاد شدن دچار بحران هویت می شود. ترکیبی از سردرگمی و گم شدگی. یکجا پیش از اینکه نوید به شهرک برای تمرین بازیگری برود مادرش به او می گوید مواظب باش خودتو گم نکنی. نوید این توصیه را جدی نمی گیرد اما در فرایند بازی و شاید به واسطه شیفتگی به سینما و بازیگری به شکل ناخودآگاه و ناخواسته به سمت گم شدگی می رود. فیلم واجد رویکردی روانکاوانه به مقوله و موقعیت بازیگریست و از منظر تحولات درونی و شخصیتی این موقعیت و تجربه را بازنمایی می کند. مهمترین چالش و تعارض بغرنج نوید در این پروژه سینمایی و در تبدیل شدن به فرهاد جایی است که او باید عاشق شود. اما او به جای اینکه نقش عاشق را بازی کند خودش به عشق دچار می شود که پذیرش این موقعیت سخت ترین تجربه او در این قصه است. فیلم اما نمی تواند ایده خوب را به اجرای خوب پیوند بزند و هدر می رود.«شهرک» یک ایده خیلی خوب و جذاب دارد که در اجرا نابود شده است. کاراکتر اصلی فیلم (ساعد سهیلی) که عاشق بازیگری است و در تست بازیگری یک پروژه فیلمسازی قبول شده، برای تمرین باید چند ماهی از خانواده اش دور شود. او وارد شهرک ایزوله ای می شود و از همان بدو ورود فقط باید در قالب نقشش فرو رود و با کاغذهایی که هر از گاهی از زیر در برایش ارسال می شود، تمرین را شروع کند. او برای اینکه نقش را از دست ندهد مجبور است حرفی نزند، اعتراضی نکند و حتی کنجکاو هم نشود. خب تا اینجا با وجود اینکه ریتم خیلی کند است و نماهای اضافی و پرت هم تا دلتان بخواد وجود دارد اما می توان منتظر اتفاقات عجیب و غریب ماند. فیلم با ساختارش این نوید را می دهد. اما هرچه جلوتر می رویم، همه چی کاریکاتوری می شود. کاراکتر اصلی بدون آنکه بداند چه کار دارد می کند، پدر و مادردار می شود، عاشق می شود، پدرش را از دست می دهد (کاراکتر پدر می میرد یا بازیگر نقش پدر؟!)، با عشقش ازدواج می کند و… کات. تمرین تمام شد. فیلمبرداری شروع می شود!کارگردان با ما شوخی دارد؟ با کاراکترهایش شوخی دارد؟ با علاقمندان به بازیگری شوخی دارد؟! منطق پشت داستان چیست؟ آیا همه ساکنان شهرک بازیگر هستند و برایشان از زیر در کاغذ فرستاده می شود؟ آیا واقعا با یک پروژه سینمایی طرف هستیم یا ماجرا فراتر از این چیزهاست؟ هدف کارگردان چه بوده؟ تغییر هویت برای نقش آفرینی؟ فیلم نتوانسته به این سوال ها پاسخ بدهد و فراموش کرده به منطق فضایی که ساخته حتی فکر کند.فیلم از ابتدا تا انت ها یک روند نزولی را طی می کند و در نهایت از دست می رود. ایده نابی که این پتانسیل را داشت تا به فیلمی عجیب و غریب تبدیل شود، عملا در فیلمنامه و اجرا به راه دیگری رفته است.
کارگردان فیلم شهرک
علی حضرتی تهیه کننده سینما اهل ایران است. علی حضرتی به عنوان مدیر ویژه نامه هنری تماشاخانه فعالیت خود را آغاز کرد و پس از آن به تهیه کنندگی تئاتر پرداخت و پس از آن اولین فیلم کوتاه خود به نام صبح روز بعد را تهیه کرد و سپس سراغ تهیه کنندگی فیلمهای سینمایی خداحافظی طولانی و نیمرخ ها رفت. او کارگردانی فیلم سینمایی سازهای ناکوک را نیز برعهده داشته است.
ساير عوامل فیلم شهرک
نویسنده و کارگردان: علی حضرتی، تهیه کننده: علی سرتیپی، مدیر فیلمبرداری: علیرضا برازنده، مدیر تولید: پیمان حمیدی، مدیر برنامه ریزی و سرپرست گروه کارگردانی: علی افشین راد، مدیر صدابرداری: کامران کیان ارثی، طراح صحنه و لباس: افسانه صرفه جو، طراح گریم: عباس عباسی، دستیار اول کارگردان: رضا غفارنژاد، منشی صحنه: بهناز تاجیک، طراح جلوه های ویژه میدانی: آرش آقابیگ، ساخت فیلم پشت صحنه: مانی قدرت نما، تصویربردار: حامد مقدسی، عکاس: مریم تخت کشیان.
مشخصات فیلم شهرک
- ژانر :خانوادگی،اجتماعی
- زبان : فارسی
- امتیاز IMDb: امتیاز 0 از 10