خلاصه داستان شکستن همزمان بیست استخوان
عظیم (محسن تنابنده) یک کارگر مهاجر افغان است که در شهرداری مشغول به کار است. عظیم عاشقانه مادرش را دوست دارد و زندگی اش پیرامون مادرش می چرخد. از بد روزگار، او و همسرش بچه دار نمی شوند و مادر عظیم، رونا که عاشق بچه است با پسر کوچک ترش، فاروق (مجتبی پیرزاده) و خانواده او زندگی می کند. عظیم شرایط مهاجرت فاروق و مادرش به آلمان را مهیا می کند. اما فاروق در آخرین لحظه از بردن مادر امتناع می کند.
تصمیم فاروق و همسرش به کام عظیم خوش نمی آید و او با بی رحمی برادرش را نکوهش می کند. بعد از رفتن فاروق معلوم می شود که مادر در اثر دیابت به نارسایی کلیه مبتلاست و مدت زیادی زنده نخواهد ماند. قانون ایران که اجازه پیوند عضو یک ایرانی به اتباع دیگر کشورها را نمی دهد، عظیم را در تنگنا قرار می دهد. او که خود هم دیابت دارد و هم با کارگری روزگار می گذراند، باید تصمیم بگیرد یا خودش را نجات دهد یا مادری که این همه از عشقش به او سخن می گفته است. این فرصت عظیم است تا عشق به مادرش را از زبان به زندگی اش جاری کند.
نکاتی درباره فیلم شکستن همزمان بیست استخوان
«شکستن همزمان بیست استخوان» در نیمه اول، همان روایتی است که انتظار داریم از یکی از برادران محمودی ببینیم. قصه ای که با استفاده از عناصر فرهنگی و بومی افغان ها، دقت وسواس گونه در پرداخت جزئیات و نگاهی انسانی، بیننده را وارد دنیایی متفاوت می کند. فیلم با معرفی کاراکتر عظیم و قرار دادن او در محیط کاری اش و نمایش سختی این کار، بیننده را برای نقطه اوج و گره افکنی اصلی فیلم که منجر به تصمیم مهم عظیم می شود آماده می کند.
از سوی دیگر، با نشان دادن عظیم و خانواده اش در لباس محلی و پرداخت موشکافانه جزئیات مهمانی که برای سفر فاروق و خانواده اش برپاشده است، جمشید محمودی، می تواند بی آنکه به پرگویی بیفتد، فضاسازی مناسب قصه اش را انجام دهد. یک فضاسازی موجز که همه المان های تصویری و ارتباطی مدنظر فیلم ساز را دارد و می تواند در اولین لحظات شروع فیلم، بیننده را کاملاً درگیر کند.
در نیمه اول فیلم، با نشانه گذاری های درست و زیرکانه ای سروکار داریم که با گردش حوادث به بیننده کمک می کند، خط سیر اصلی داستان را گم نکند و در پایان بتواند او را در تصمیم سخت عظیم و رویارویی نهایی او با برادرش شریک کند.
جمشیدی به روال فیلم های گذشته خود، می تواند تصویری تلخ از زندگی سخت مهاجران افغان در ایران ارائه دهد. اما در «شکستن همزمان بیست استخوان» او پا را فراتر میگذارد. او به جای آنکه صرفاً تصویری مستند گونه از زندگی این مهاجران به نمایش بگذارد، به انتقاد دست میزند.محمودی با نشان دادن کار سخت و طاقت فرسای عظیم، نقش او را جامعه ایرانی نشان می دهد و بعد با نشانه گرفتن قوانینی که او را از حقوق شهروندی محروم می کند، می تواند مخاطب ایرانی را در وضعیتی مشابه وضعیت قهرمانش قرار دهد و تنگنایی که عظیم با آن روبروست را برای مخاطب ایرانی واقعی و قابل باور کند.
یک روایت دوباره
این نگاه خاص و دقت نظر، به نیمه دوم فیلم «شکستن همزمان بیست استخوان» راه پیدا نمی کند. بعدازآنکه عظیم در بیمارستان با حقایق قانونی روبرو می شود، در یک بزنگاه اخلاقی به شدت قابل پیش بینی قرار می گیرد. در نیمه دوم فیلم، روایت ضرباهنگ خود را از دست می دهد. سیر طولانی و بی کشش درگیری درونی عظیم، بیننده را خسته می کند و آن نگاه دقیق فیلم ساز هم برای او تکراری یا حداقل عادی می شود.
بیننده بیش از چیزی که لازم است با عظیم و کار سخت شبانه او، وقت می گذارند و در این مدت خط روایت هیچ پیشرفتی نمی کند. همه چیز در یک کرختی تمام نشدنی فرو می رود و بیننده حوصله اش از تماشای درامی که هیچ دست آویزی برای دنبال کردن قصه به او نمی دهد، سر می رود.
صحنه ای در دقایق پایانی فیلم وجود دارد که فاروق بعد از شنیدن حقیقت ماجرا از زبان دکتر به سرعت و با عصبانیت دنبال عظیم می گردد اما زمانی که او را پیدا می کند با او ابراز همدردی می کند که این صحنه اصلا خوب از آب در نیامده است. اگر فاروق حال عظیم را درک می کند پس چرا قبل از یافتن او به شدت از دستش عصبانی است. و اگر از دست او عصبانی است چرا با او ابراز همدردی می کند؟ در ابتدای فیلم رابطه دو برادر جوری به تصویر کشیده شده است که نشان می دهد دو برادر بسیار هوای همدیگر را دارند حتی در صحنه دعوای آن دو می بینیم که فاروق ساکت است و عظیم هم فقط داد می زند و خشونت زیادی میان آن دو وجود ندارد. همین موضوع، انتهای فیلم را که فاروق با عظیم همدردی می کند قابل قبول می کند. ولی اینکه فاروق با عصبانیت به سوی عظیم می رود و ناگهان عصبانیتش به حس همدردی تبدیل می شود منطقی نیست. برف آرامی که در انتهای فیلم می بارد به گونه ای سفیدی کفن را یادآور می شود و این موضوع را زمینه سازی می کند که رونا از دنیا خواهد رفت. همچنین در انتهای فیلم کارگردان، رونا (مادر خانواده) را از نمای بالا به تصویر می کشد که نوه اش سر به سینه او می گذارد. این صحنه نگاهی خداگونه را به تصویر می کشد تا نشان دهد رونا مادری است که فدای فرزندانش می شود و خدا نگاه ویژه ای به او دارد و اینکه نوه اش سر به سینه او می گذارد قدردانی عظیم و فاروق را از رونا نشان می دهد چون رونا باعث می شود این دو برادر دوباره درکنار یکدیگر قرار بگیرند. همینطور این صحنه به آرامش رسیدن رونا را نشان می دهد چون رونا، نجیب (یکی از نوه های خود) را بسیار دوست دارد و مدتی است که درکنار او نبوده است و هنگامیکه نجیب سر خود را روی سینه رونا می گذارد ناله های رونا کم تر می شود. فیلم «شکستن همزمان بیست استخوان» به مخاطب یادآوری می کند که قضاوت کردن ساده است ولی در خیلی از مواقع قضاوت های ما درست نیستند. فاروق، مادرش را همراه خودش به آلمان نمی برد و این کار مخاطب را وا می دارد تا فاروق را قضاوت کند. اما همین فاروق وقتی مادرش به کلیه احتیاج دارد به ایران بازمی گردد. البته باید توجه داشت که فیلمساز در همان ابتدای فیلم، به زبان تصویر به مخاطب می گوید که فاروق را قضاوت نکن. چون در صحنه ای که عظیم بعد از فهمیدن اینکه فاروق نمی خواهد مادرش را ببرد به خانه فاروق می رود، خود فاروق ناراحت است و چیزی نمی گوید و زن او با عظیم دعوا می کند. درضمن کار فاروق در ابتدا و انتهای فیلم (اینکه در ابتدای فیلم مادرش را تنها می گذارد ولی در انتهای فیلم به یاری مادرش می آید) باز هم این پیام فیلم را به ما یادآوری می کند که در خیلی از مواقع برای اینکه تصمیم های افراد را درک کنیم باید جای آن ها باشیم. در کل باید گفت فیلم جدید برادران محمودی مانند فیلم های قبلی آن ها فیلمی دغدغه مند است که در سینمای کم شده از ارزش و معنای امروز، مخاطب را به فکر وا می دارد و این موضوع، مهم ترین نکته فیلم است.
بازیگران فیلم شکستن همزمان بیست استخوان
محسن تنابنده، مجتبی پیرزاده، فرشته حسینی، علیرضا استادی، فاطمه میرزایی، سعید چنگیزیان، محیا رضایی، فاطمه حسینی
دیگر عوامل فیلم شکستن همزمان بیست استخوان
کوهیار کلاری مهدی صالح کرمانی بهمن اردلان مهدی موسوی غزاله معتمد سعید ملکان سهند مهدی زاده جمشید محمودی روزبه سجادی حسینی فائزه گرکانی علیرضا باقربیگی فتاح ذی نوری علیرضا قادری اقدم بهزاد خورشیدی سپیده حیدرآبادی
مشخصات فیلم شکستن همزمان بیست استخوان
ژانر : اجتماعی، خانوادگی
کارگردان: جمشید محمودی
زبان : فارسی