ساعدنیوز
ساعدنیوز

معرفی فیلم تلفن همراه رییس‌جمهور

  دوشنبه، 17 خرداد 1400   زمان مطالعه 12 دقیقه
معرفی فیلم تلفن همراه رییس‌جمهور
تلفن همراه رئیس‌جمهور فیلمی به کارگردانی علی عطشانی، نویسندگی جابر قاسمعلی و تهیه‌کنندگی محسن آقاعلی اکبری ساخته سال ۱۳۹۰ است تلفن همراه رئیس جمهور چهارمین فیلم سینمایی علی عطشانی است که نخستین مرتبه در جشنواره سی‌ام فیلم فجر نمایش داده شد لکن اکران عمومی آن به دلیل موضوعات سیاسی‌اش با شک و تردیدهایی از سوی سازمان سینمایی همراه بود

خلاصه داستان تلفن همراه رییس جمهور

باربر فقیری به نام قربانعلی کِیسومی (مهدی هاشمی) به زحمت یک سیم کارت دائمی موبایل می خرد و از همان شب مزاحمت های مردمی شروع می شوند در حالیکه تماس گیرندگان گمان دارند که شمارۀ رئیس جمهور یا یکی از نزدیکان او را گرفته اند. هر کسی مشکل خود را مطرح می کند. یک سودجو (مجید یاسر) با فهمیدن ماجرا می خواهد این شماره را به سه برابر قیمت بخرد تا مردم را سرکیسه کند.
قربانعلی در عوض به نهاد ریاست جمهوری مراجعه می کند تا بلکه سیم کارت را از او بخرند. چندی بعد، رئیس جمهور به منزل آنها زنگ می زند ولی باجناق او مسعود غمخوار (اکبر عبدی) مانع از صحبت آسوده خاطر آنها می شود. یک خانم به نام طیّبی (نیکی کریمی) مکرراً زنگ می زند و تهدید می کند که اگر به مشکل او توجه نشود خود را خواهد سوزاند. قربانعلی با مراجعه به منزل وی، خود را فرستاده رئیس جمهور معرفی می کند و برای رفع مشکل او به دادگاه می رود و با قاضی صحبت می کند تا سوگل دختر او را که به عمل قلب نیاز دارد از زندان آزاد کنند. او سعی می کند مقداری پول برای عمل جراحی دختر قرض کند که به نتیجه نمی رسد و نهایتاً وانت خود را می فروشد. با فروش وانت قربانعلی بی کار می شود و می خواهد به کار قبلی اش در اداره دولتی برگردد که او را نمی پذیرند. کمی بعد قربانعلی به خیال اینکه رئیس جمهور است به مأموران نیروی انتظامی امر و نهی می کند. روزی که قرار است او را به آسایشگاه روانی منتقل کنند اتومبیل های گارد ریاست جمهوری به محله آنها وارد می شوند.

نکاتی درباره فیلم تلفن همراه رییس جمهور

با اغماض بسیار زیاد، ایده ی اولیه ی داستان را می پذیریم؛ اینکه خط تلفن رئیس جمهورِ یک کشور، به شکلی به دستِ یکی از افرادِ جامعه بیفتد. اگر این ایده و متعاقب آن این فیلم، به مکان خاصی اشاره نمی کرد و کشوری فرضی را مدّ نظر قرار می داد، آنوقت می شد تمام و کمال این ایده را پذیرفت اما در حالِ حاضر و با توجه به اشاره ی داستان به شخصیت های حقیقی و مکان های قابل لمس، ماجرا در ذهن بیننده تا حدودِ زیادی دور از منطق جلوه می کند و علامت سئوال های زیادی برایش شکل می گیرد: این خط چگونه دست به دست گشته؟ آیا رسیدن به شماره تلفن رئیس جمهورِ یک کشور، به همین راحتی ست؟ آیا اصلاً یک رئیس جمهور، با آن حجمِ کار و با آن رتبه ی سیاسی و خدم و حشم، می تواند با موبایل سر و کاری داشته باشد؟ حتی اگر منطقِ این ایده را بر مبنای لحن کمیک فیلم بسنجیم، باز هم این سئوالات رهایمان نمی کنند مگر اینکه توجیه نویسنده این باشد که این خط، مربوط به زمانی است که شخصِ مورد نظر هنوز رئیس جمهور نشده بود که اگر اینطور تصور کنیم، چیزی در داستان گفته نمی شود تا دلالتی بر این ادعای فرضی باشد و تازه در این حالت هم باز ماجرا از لحاظ منطقی، آنقدرها محکم نیست. بهرحال ایده ی داستان، از همان ابتدای امر، بسیار غیرواقعی و غیرمنطقی جلوه می کند و به قول معروف، خانه از پای بست ویران است.

این فیلم به معنای واقعی کلمه، فیلمِ بی ظرافتی است. از همان ابتدا، وقتی قربان از صاحب کارش موبایل می گیرد و به خانه می آورد، همسر و فرزندش، چنان رفتار می کنند که انگار تاکنون در زندگی خودشان موبایل ندیده اند. یک خانواده هر چقدر هم که فقیر باشد، امکان ندارد چنین عکس العمل اغراق آمیزی در قبالِ دیدنِ یک موبایل، آنهم نه از نوعِ پیشرفته و جدیدش و آنهم در این دور و زمانه که هر موجودی یک موبایل دارد، نشان دهد. این عکس العملِ بی ظرافت و غیرمنطقی بیشتر از اینکه تقصیرِ نویسنده باشد، تقصیرِ کارگردان است، و در این فیلم، ضعف در فیلم نامه از یکسو و ضعف در پرداختِ کارگردان از سوی دیگر، به شمشیرِ دو لبه ای تبدیل شده که همه چیز را به قهقرا می بَرَد. در ادامه، زمانی که قربان، برای خودش خط می خرد، تماس های مداومِ مردم آغاز می شود و به خیالِ اینکه در حال صحبت با رئیس جمهور یا مثلاً منشی اش هستند، با او درد دل می کنند و این سکانس های تماسِ مردم، پی در پی و البته بدون ظرافت، به دنبالِ هم ردیف شده اند. لطفاً به ترتیبِ قرار گرفتنِ این سکانس ها دقت کنید: قربان هنوز موبایل را گرفته نگرفته، اولین تماس از سوی کسی که می خواهد با رئیس جمهور حرف بزند، صورت می گیرد. درست در سکانس بعدی، قربان پشت فرمانِ ماشینش نشسته که باز هم شخص دیگری زنگ می زند و همین صحبت کردن با موبایل در پشت فرمان، باعث می شود که از سوی پلیس جریمه شود. در سکانس بعدی، قربان، همسر و دخترش را در خانه می بینیم که این بار دخترِ خانواده دارد اس ام اس های رسیده برای رئیس جمهور را می خواند ( این صحنه های خانه، از لحاظ پرداختِ بصریِ کارگردان، از بدترین صحنه ها هستند؛ ما چند باری خانه ی قربان را می بینیم و هر بار، کارگردان سعی کرده هر سه نفر را در کادر داشته باشد. آن ها همیشه نشسته اند، به کاری مشغولند و فقط حرف می زنند، که بسیار تحمیلی به نظر می رسد ). سکانس بعد، باز هم تلفنِ قربان زنگ می خورد و این بار زنی پشت خط است که برای عمل بچه اش پول می خواهد. در دو سکانس بعدی، یک مهمانی در خانه ی قربان جریان دارد که باز هم زنگ خوردنِ تلفنِ قربان ادامه دارد. به خوبی پیداست که فیلم نامه نویس، بدون طی کردنِ یک خطِ سیرِ منطقی و ظریف، تنها می خواسته کاری کند که داستان به اینجا کشیده شود که قربان برود و خط موبایل را پس بدهد. تمام این سکانس های پشتِ هم ردیف شده، چه در اجرا و چه در انتقال اطلاعات به بیننده و پیش بردنِ درام، در حدّ بسیار ضعیفی عمل می کنند. به عنوان مثال، در همان سکانس مهمانی، جز چند شوخی سَبُک که باجناقِ یزدیِ قربان، مسعود ( اکبر عبدی ) به زبان می آورد، هیچ اتفاق دیگری نمی افتد. حالا جالب اینجاست که در همین صحنه، پسری زنگ می زند و از رئیس جمهور می پرسد که آیا طرفدارِ آبی ست یا قرمز؟! اجرای ضعیفِ کارگردان، لحظاتِ فقیرِ فیلم نامه را رقت انگیزتر هم جلوه می دهد. دقت کنید به جایی که قربانِ کلافه شده از اینهمه تماس های اشتباه، می رود تا خطش را به همان مردی که خط را از او خریده بود، بفروشد اما متوجه می شود مرد، کلاهبرداری بوده که آدرسش را اشتباه داده. در اینجا ناگهان موسیقی سوزناکی آغاز می شود و دوربین ـ لابد برای نشان دادنِ تنهایی قربان! ـ به سمتِ بالا کرین می کند و بیننده به این فکر می افتد که چه چیزِ این لحظه، اینقدر غم انگیز و ناراحت کننده است که کارگردان اینطور در نشان دادنش اغراق به خرج داده است؟ تا اینجای فیلم، با سکانس هایی ضعیف مواجهیم که اکثرشان کاربردِ دراماتیکی ندارند اما ادامه ی داستان، از این هم بدتر است! گره بعدی قرار است جایی اتفاق بیفتد که قربان از پس دادنِ خط پشیمان می شود. این روندِ تغییر، نه تنها سریع اتفاق می افتد و بدونِ پیش زمینه ای درست، بلکه بی ظرافتیِ فیلم نامه نویس و کارگردان برای به ثمر نشاندنِ تحول شخصیت شان، آنقدر زیاد است که باز هم با سکانسی بی هویت و تقریباً اضافه مواجه می شویم. آنجایی را می گویم که قربان و دوستِ دغلش در وانت نشسته اند و دوستِ او نقشه دارد که از طریقِ همین موبایل به پول و پله ای حسابی برسد. ابتدای امر، زن زنگ زده و گفته اگر کمکم نکنید، خود را آتش می زنم که ظاهراً همین تهدید باعث می شود قربان از پس دادنِ خط پشیمان شود. در ادامه ی همین صحنه، بازیگرِ معروفی به نامِ گلکار (!) به موبایل زنگ می زند و شکایت می کند که چرا ممنوع الکار شده است. سپس دوستِ قربان سعی می کند با کلک، پولی از این بازیگر بگیرد که در میانه ی تماس، قربان گوشی را می گذارد و از ادامه ی نقشه منصرف می شود. سپس دوستِ او، موبایل را می دزدد و فرار می کند که چند ثانیه بعد، یک موتوری به کمک قربان می آید و موبایل را به او پس می دهد. از شوخی بسیار دم دستی و بچه گانه و سَبُکِ “گلکار” که بگذریم، آن فرارِ بی معنا و بلافاصله دستگیر شدنِ دوستِ قربان، چه معنا و کارکردی در مسیر داستان ایفا می کند؟ همه ی این حرف ها را بگذارید در کنارِ اجرای گل درشتِ کارگردان و آن زاویه ی رو به پایینش از این دو نفر که در وانت نشسته اند، تا متوجه بشوید که با چه لحظه ی بی معنا و بی کارکردی در طولِ داستان روبرو هستید. از این دست سکانس های بی کارکرد و بی تأثیر، در این فیلم زیاد دیده می شود که اشاره کردن به تک تکِ آن ها، کاری ست بی فایده و البته خسته کننده. از همه بدتر، صحنه ای ست که از دفترِ ریاست جمهوری به قربان زنگ می زنند و می گویند که شخصِ رئیس جمهور می خواهد با او صحبت کند. قربان، دستپاچه، گوشی را می گیرد و درباره ی اینکه باید به دردِ مردم رسید، به رئیس جمهور اندرز می دهد بدونِ اینکه در نهایت بفهمیم اصلاً علتِ زنگ زدنِ رئیس جمهور چه بوده و پشت تلفن چه چیزهایی به قربان گفته. کار تا جایی پیش می رود که حتی تنها داستانکِ فرعیِ فیلم که فقط و فقط برای خالی نبودنِ عریضه ( یا به قولِ قربان، خالی نبودنِ غریزه! ) طراحی شده، هم پیش پا افتاده و سطحی است و هم اصلاً وجودش هیچ ضرورتی ندارد. ماجرای مشکوک شدنِ همسرِ قربان را می گویم. او که از دستِ تلفن های وقت و بی وقتی که به قربان می شود، شاکی ست ناگهان ـ طبقِ معمول ـ در یک سکانسِ بسیار ابتدایی چه از لحاظ فیلم نامه و چه از لحاظِ کارگردانی، مطمئن می شود که قربان زنِ دومی اختیار کرده است. در این سکانس، وقتی خانم طیبی ( نیکی کریمی ) به قربان زنگ می زند، او ( قربان ) گوشی را برمی دارد و به جای اینکه برود در گوشه ای خلوت و با زن حرف بزند، همانجا وسطِ پذیرایی می ایستد و زمزمه کنان صحبت می کند تا درست و حسابی، شکِ همسرش را برانگیزد! بعد هم همسر قربان قهر می کند و از خانه می رود. اما با از حال رفتنِ دخترشان، به بیمارستان می آید و آنجا بالاخره با خانم طیبی روبرو می شود که با او همدردی می کند و ماجرای شکِ همسرِ قربان به او، در همین لحظه به اتمام می رسد بدونِ اینکه معلوم شود بالاخره همسرِ او چگونه قبول کرده که خانمِ طیبی زنِ دومِ قربان نیست؟

اما ماجرا به همینجا ختم نمی شود: از شوخی های سطحِ پایینِ فیلم که بگذریم، موبایلِ رئیس جمهور، بهانه ی خوبی به دستِ سازندگانِ اثر داده که تا جایی که دلشان می خواهد شعار بدهند و ـ مثلاً ـ نقد اجتماعی بکنند. از آن سکانسِ ـ باز هم بی کارکردِ ـ صحبت رفتگر و قربان، که رفتگر می گوید هر کسی می تواند رئیس جمهور باشد به شرطی که قدر و قیمتش را بداند، بگیرید تا آدم های مختلفی که زنگ می زنند و از شرایطِ موجود شکایت می کنند و ما هم همراهِ قربان، مجبوریم بنشینیم و شعارهای پی در پیِ این آدم ها ( و در واقع سازندگانِ فیلم ) را بشنویم بدونِ اینکه برعکسِ قربان، بخواهیم جدی شان بگیریم. اما قربان، برخلافِ ما، ظاهراً این حرف ها را بیش از حد جدی می گیرد و در ادامه ی داستان با توجه به فشارِ بیکاری از یک سو و تماس های پی در پی مردم از سوی دیگر، در یک پیچشِ به شدت غیرقابلِ باور و همچنان بی ظرافت، سر به دیوانگی می گذارد و اینطور تصور می کند که واقعاً رئیس جمهور است و از آنجایی که هیچ چیزِ این فیلم در جای خودش قرار نگرفته، طبیعتاً باور کردنِ چنین جنونی هم اصولاً به شوخی شبیه است. حالا جالب اینجاست که در آن صحنه ی پایانی که بسیار شبیه “سانست بلوار” شاهکار وایلدرِ فقید است، در حالیکه از تیمارستان آمده اند تا قربان را ببرند و او برای اهالی دست تکان می دهد و در خیالِ خودش به ابرازِ احساساتِ آن ها جواب می دهد، در لحظه ی پایانی، کارگردان، ماشینی اسکورت شده را نشانمان می دهد تا به خیالِ خودش ( یعنی کارگردان !) ما را دچار شک و شبهه کند، که این هم بهرحال بیشتر به یک شوخیِ بی مزه شبیه است تا پایانی مثلاً تفکربرانگیز و دوپهلو، چون خلاصه این قربان است که مجنون شده نه مای بیننده!

بازیگران فیلم تلفن همراه رییس جمهور

مهدی هاشمی اکبر عبدی نیکی کریمی بهناز جعفری آتیلا پسیانی علی دهکردی نیما شاهرخ شاهی مجید یاسر خشایار راد افسانه ناصری مینو شیخان کاظم نجارزاده بیژن پیشدادی فرامرز روشنایی

دیگر عوامل تلفن همراه رییس جمهور

محسن آقاعلی اکبری علیرضا زرین دست حسین زندباف فرخ فدایی محسن بابایی محسن نوروزی حسن ناحی مجید یاسر

مشخصات فیلم تلفن همراه رییس جمهور

ژانر :سیاسی

زبان : فارسی


دیدگاه ها


  دیدگاه ها
پربحث های هفته   
اگر یک بار تنگه هرمز را ببندیم تا شریعتمداری دلش خوش بشود و حکومتی هم به جلیلی بدهیم، دیگر همه چیز تمام و مشکلات حل می‌شود (3 نظر) نگاهی به عکس شناسنامه بازیگران و سلبریتی های مشهور سینمای ایران+عکس/ از شیلا خداداد و شهاب حسینی تا بهرام رادان و مرتضی پاشایی (1 نظر) کنایه سنگین جمهوری اسلامی به قالیباف: با فقط 6 درصد آراء حوزه انتخابیه رئیس مجلس شده است! (1 نظر) خانه ابدی مشترک آزاده نامدای و هنرمندی که سنگ قبرشان یکی است/روحش شاد و یادش گرامی (1 نظر) ذکر امروز با ناصر رفیعی برای "افزایش روزی" / توصیه پیامبر به دخترش فاطمه (س)؛ بگو یا رب العالمین... (1 نظر) خبر بسیار امیدبخش یک دیپلمات معروف درباره توافق قریب الوقوع ایران با دولت ترامپ در روزنامه دولت (1 نظر) رئیس دفتر آیت الله خامنه ای: اگر قدرت نظامی نداشتیم تا الان ما را خورده بودند (1 نظر) قاب ایران قدیم/ 3 تصویر خاطره‌انگیز از دختران شیک پوش بالاشهری در دهه 70 (1 نظر) (تصاویر) عاقبت شوم بشار اسد بعد از فرار به روسیه: لنگه کفش در دهان رهبر سابق شام (1 نظر) حسن خمینی: خدا نکند پرچم بیفتد! آنگاه رفقای دیروز هم سنگ می‌زنند (1 نظر) نگاه های معنادار دختر پزشکیان بعد از شنیدن جملات امروز پدرش: تصور می‌کنم اگر همسرم بود شاید فرزندانم بهتر تربیت می‌شدند+ویدیو (1 نظر) تصاویر دیده نشده از جنجالی‌ترین خواهر محمدرضا پهلوی با لباس عروس ابریشمی در روز خاکسپاری پدرش در ایران/ خاندانی که حتی حاضر به حفظ حرمت پدرشان هم نبودند (1 نظر) (ویدئو) حیات وحش ؛ مستند حیات وحش حیوانات /مار، موش، قورباغه آسیایی جشن تولد ساده و شیک خواهر بوشهری مهدی قایدی، ستاره تیم ملی با لباس اصیل بندری/ تم جنوبی و ایرانی پسند+عکس نگاهی به سبک و سلیقه کشورهای مختلف برای تزئینات جشن کریسمسی خاص و جذاب/ چین، ایران، ترکیه و...+عکس
تیتر امروز   
ترکیب بازیکنان شاد و پرانرژی تیم خیبر خرم آباد مقابل پرسپولیس
اولین ترکیب جدید و تهاجمی تیم آقا کریم، پرسپولیس، مقابل خیبر خرم آباد
از دستمزد تا فقر؛ کاهش قدرت خرید کارگران ایرانی در برابر دلار 80 هزار تومانی
نتانیاهو، رهبری در محاصره دادگاه‌ها؛ داستان فساد و جنایت یک نخست‌وزیر
ادعای تکان‌دهنده و جدید درباره ترور شهیدهنیه در تهران/ این ترور از طریق کارگذاشتن یک بمب داخل...
آیا هوش مصنوعی هم دچار آلزایمر می‌شود؟
جلسات 1+4 پزشکیان با مطرح‌ترین چهره‌های سیاسی اصلاح طلب؛ آیا این چهره‌ها به رئیس‌جمهور کمک خواهند کرد؟
عراقچی از علت حضورش در رستوران معمولی در سوریه و شاورما خوردنش پرده برداشت
کله‌پاچه میلیونی؛ صبحانه‌ای که از سفره‌ها پر کشید
آئین تکریم و معارفه روسای پیشین و جدید "دانشگاه تبریز" با حضور مشاور وزیر علوم برگزار شد
ضرایب کنکور 1404؛ همه آنچه باید بدانید
با این 8 کانال یوتیوب، زبان انگلیسی را سریع‌تر از همیشه یاد بگیرید؛ از BBC تا Shaw English!
عملکرد مثلث هجومی پرسپولیس به انتخاب کریم باقری در بازی امروز چگونه خواهد بود؟!
اظهارات جنجالی نماینده دانشجویان خراسان شمالی مقابل رئیس‌جمهور؛ از درخواست اقدام قاطع علیه شرارت رژیم صهیونیستی تا تأکید بر چالش‌های دانشگاه و انتصاب مدیران مجرّب + ویدئو
ویدیو آموزشی / یادگیری آسان زبان انگلیسی با انیمیشن پرطرفدار و جذاب «Angrny Bird» همراه با زیرنویس فارسی چسبیده
منتخب روز   
اولین مسافرت تکرار نشدنی منوچهر هادی با عشق زندگی اش+عکس/آقای بازیگر از عشق گفت... ویدئو/ پاسخ تندوتیز کمند امیر سلیمانی به خبرنگاری که او، سروش صحت و هوتن شکیبا را اقلیت خز سینما خواند! (ویدئو) مطمئنا با شنیدن این حقایق درباره زندگی شخصی احسان علیخانی، از تعجب شاخ درمیارین!/ یه چیزی شبیه ویروسم😱 (ویدئو) خلاقیت منحصربه‌فرد و دیدنی هنرمند ایرانی در ساخت مجسمه زن‌‌ و شوهر جوکری، سحر ولد بیگی و نیما فلاح/ حلقه‌های ازدواجشونو ببین آخه😍 (ویدئو) مستند حیات وحش/ نبرد وحشیانه فیل و شیرها/ فقط چشمای نگران توله شیرها به خاطر مادرشون دیدنیه😍 نگاهی به عجیب و غریب‌ترین گریم صبا راد در ترکیه/ عمرا اگه بتونی بشناسیش! عکس روز/ تغییر چهره چشم‌‎گیر و خیره‌کننده هوتن شکیبا و عرفان برزین؛ حبیب و حمید سریال «لیسانسه‌ها» بعد از 8 سال در 40 سالگی و 17 سالگی رونمایی افسانه پاکرو از عکس برادرزاده اش/ گذر زمان چه بر سرش آورده؟ جدول زمانبندی قطعی برق امروز جمعه 7 دی تهران، تبریز، مشهد، اصفهان و... منتشر شد + لینک عکسی که ثابت می کند نیما فلاح و سحر ولدبیگی عاشق ترین زن و شوهر سینمای ایران هستند/ این شکلی به پای هم پیر بشید نوستالژی روز/ تیتراژ جذاب کارتون خاطره‌انگیز بچه‌های دهه60 و 70؛ «کاراگاه گجت»/ آخرشم نفهمیدیم کی پشت اون صندلی نشسته 🤣 داستان های هزار و یک شب / شب سی‌ و یکم؛ مرد گوش بریده و خیال ازدواج با دختر کم سال وزیر