درباره کتاب چای نعنا
تجربه خواندن سفرنامه های منصور ضابطیان به قدری دلپذیر است که خواننده حس می کند تمام مسیر، شهر به شهر با او همسفر بوده، وزش نسیم از کناره اقیانوس اطلس و دریای مدیترانه صورتش را نوازش کرده، غذای محلی خورده، صوت موذن را بر مناره به گوش جان شنیده، در پیچ واپیچ هاى مدینا گم شده و لذتی وافر از این سفر برده است.ضابطان همچنین، یک راهنمای خوب و قابل اعتماد است به طبع کتاب هایش هم یک مرجع گشت و گذار در آن کشورها به حساب می آیند. به شخصه اگر روزی به یکی از این کشورها سفر کنم، کتاب را در دست می گیرم و همانطور پی ارتباط با آدم های جدید می گردم که منصور ضابطیان یادم داده، همان گوشه های دنج و مردمی ای را می جویم که او گشته و خلاصه اجازه نمی دهم چیزی از قلم بیفتد.عطر چای نعنا، لذت خوردن غذاهای چرب و خوشمزه جدید، دیدن خورشید در حال طلوع، وزش باد ملایم از سوی اقیانوس، بازی با گربه های شهر، اقامت در مهمانخانه قدیمی و زدودن گرد سفر با استحمام در گرمابه ای قدیمی، تنها بخشی از تجربیات همسفری خوانندگان این کتاب با نویسنده اش است.
این کتاب علاوه بر مقدمه و تاریخ فشرده مراکش که در آخر کتاب آمده است، شامل ۵ فصل می شود که هر فصل به ماجراهای یک شهر اختصاص داده شده است. فهرست کتاب عبارت است از:
- کازابلانکا – مهتاب و عشق و دریا
- طنجه – دریا به دریا
- شفشاون – خیال آبی دیوارها
- فِس – شیراز به وقت مراکش
- مراکش – شب بیداری های سرخ
مراکش برای من (و احتمالا بسیاری از مردم) یادآور خاطرات خوش فیلم «کازابلانکا» با بازی همفرى بوگارت و اینگرید برگمن بود و در لابه لای ورق ها منتظر بودم ضابطیان در موردش حرفی به میان آورد و خوشبختانه نویسنده با هوشمندی صفحات و تصاویری را به این موضوع اختصاص داده بود. او همچنین سری به کافه ریک زده بود (که خود داستان جالب و خواندنی ای دارد) و خاطرات تلخ و شیرین فیلم را برای علاقه مندانش به تصویر کشیده بود.طنز و نحوه روایت جذاب نویسنده خواننده را به هیچ وجه خسته نمی کند و شما با علاقه داستان ها را دنبال می کنید. هرجا لازم باشد نویسنده از اتفاقات تاریخی می گوید و یا مثلا در شهر طنجه (که قسمتی از رمان کیمیاگر در آن اتفاق می افتد) به مراکش در دنیای ادبیات اشاره می کند. و البته در سراسر کتاب به چای نعنا هم اشاره می کند که تقریبا در همه جای مراکش با علاقه شدیدی آن را می نوشند. تنها ایرادی که می توان به کتاب گرفت عکس های ابتدایی کتاب است که مشخصات ندارند و شما نمی دانید این عکس ها از کدام شهر گرفته شده اند.
خلاصه کتاب چای نعنا
در بهار سال 1396 منصور ضابطیان سفری را به کشور مراکش آغاز می کند. این کشور در قاره آفریقا کمترین فاصله را با قاره اروپا دارد و به نوعی دروازه ورود به قاره افریقا محسوب می شود. ضابطیان در این سفر حدودا 20 روزه بیشتر قسمت های شمالی و مرکزی مراکش را بازدید می کند و قسمت های جنوبی را به زمانی دیگر موکول می کند.همانطور که خود نویسنده گفته بیشتر در این کتاب سعی بر این بوده که از مردم مراکش سخن به میان آید چرا که اطلاعات بناهای تاریخی را می توان به راحتی در اینترنت جستجو کرد. آنچه که مهم است در یک سفرنامه باید خواننده از تجربیات برخورد نویسنده با مردمی با فرهنگ های دیگر مطلع شود.
درباره نویسنده کتاب چای نعنا
منصور ضابطیان (متولد ۷ آذر ۱۳۴۹ در تهران) روزنامه نگار، کارگردان، مجری رادیو و تلویزیون، پادکست ساز، سفرنامه نويس و تهیه کننده ایرانی است ضابطیان در سال ۱۳۶۹ کاردانی رشته علوم آزمایشگاهی را در دانشگاه علوم پزشکی گیلان به پایان رساند و پس از چند سال رشته تحصیلی خود را تغییر داد و رشته سینما را در دانشگاه ادامه داد. منصور ضابطیان مدتی مدرس دوره های آزاد آموزش گویندگی و اجرا در دانشکده خبر نیز بود. او کار حرفه ای را با روزنامه نگاری شروع کرد و مصاحبه ها و گزارش های مختلفی برای مجلات و روزنامه های حیات نو، چلچراغ، گزارش فیلم و کلک می نوشت. در سال ۱۳۷۸ کار در تلویزیون را آغاز کرد. «سبد»، «مردم ایران سلام»، «جغرافیای فریاد»، «فرش واژه»، «نقره»، «رادیو هفت» و «صدبرگ» از معروف ترین کارهای او در تلویزیون است.
قسمتی از کتاب چای نعنا
از همان پیچ اول که عبور می کنیم، بساطی را می بینم که دورش چند زن و مرد حلقه زده اند و چیزی را با اشتها می خورند. یک مایع قهوه ای رنگ، توی کاسه های کوچک سفالی ِ رنگی. از دور فکر می کنم باقلا پخته ی خودمان است، اما بویش شبیه باقلا نیست. بویی ست که تا به حال تجربه اش نکرده ام. قبل از آنکه بو و رنگ آنچه می خورند را درک کنم، صدای آنچه به آنها فروخته می شود توجهم را جلب می کند. وقتی پیرمرد فروشنده، آنچه در دیگ بخار می کند را به هم می زند، چرق چرق عجیبی به گوش می رسد. پس باید چیز سفت و سختی بفروشد! و آن چیزهای سفت، حلزون های درشت آب پز شده اند. (کتاب چای نعنا – صفحه ۳۱)
این خاصیت سفر است که در تنهایی یکباره به بهانه ای یاد آدم هایی می افتی که شاید هیچ وقت در خانه از ذهنت عبور نکنند. (کتاب چای نعنا – صفحه ۵۸)
حسن آقا تکه ماهی رها شده در یخچال را کناری می گذارد و یک تکه ی بزرگ تر انتخاب می کند. رویش نمک و فلفل فراوان می پاشد و کمی سبزی مخصوص رویش می ریزد. آن را لای یک توری سیمی می گذارد و توری را می گذارد روی ذغال های گداخته که توی منقل است. آن را لحظه لحظه از این رو به آن رو می کند. می ایستم کنارش و حرکات عجیب دستش را نگاه می کنم که چگونه با مهارت همه ی گوشه و کناره های تکه ماهی را روی آتش کباب می کند. (کتاب چای نعنا – صفحه ۶۹)
وسط میدان که می ایستم اگر سرم را رو به جنوب بگردانم یک شهر معمولی می بینم با چند ده هزار نفری جمعیت. کوچه های معمولی، چندتایی مدرسه که حالا در این ساعت تعطیل شده اند. مغازه هایی که مایحتاج مورد نیاز زندگی می فروشند، حمام های عمومی، تابلوهای راهنمایی و رانندگی و… اما صدوهشتاد درجه که می چرخم چیزی را می بینم که شفشاون را معروف کرده. محله ای با کوچه های آبی. خیابان های تودرتو با کوچه پس کوچه هایی حیرت انگیز و همه به رنگ آبی. (کتاب چای نعنا – صفحه ۹۲)
مدینای فس بزرگ ترین مدینای مراکش است و بزرگ ترین منطقه ی ثبت شده توسط یونسکو که هیچ وسیله ی نقلیه ی موتوری حق آمد و رفت در آنجا را ندارد. مدینا ۹۴۰۰ کوچه و خیابان دارد و گم شدن در آن کوچه ها یکی از لذت بخش ترین کارهای جهان است. هر کوچه خودش می تواند آدم را ساعت ها سرگرم کند. (کتاب چای نعنا – صفحه ۱۱۳)
شهر مراکش را می شود بارها و بارها دید و هر بار چیزی ته دل آدم فرو بریزد. می شود رفت به قصرهایش که انگار آدم را کپی پیست می کنند در روزگارهایی دور. وقتی در قصد بدیع هستی، حتی در خرابه هایش، حس می کنی روزگاری اینجا جای رفت وآمد اهل دانش و فرهنگ بوده. یا وقتی در قصر بیهایا هستی، عطر گل ها و شکوه درخت ها در کنار دیوارهای سر به فلک کشیده ی قصر، تو را در خلسه ای فرو می برد که حتی ستمگری های احمد بن موسی، ساکن اصلی قصر، را هم به فراموشی می سپارد. (کتاب چای نعنا – صفحه ۱۵۸)
شناسنامه کتاب چای نعنا
- نویسنده: منصور ضابطیان
- انتشارات: مثلث
- تعداد صفحات: ۱۶۸
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد