درباره استیگ لارسون
کارل استیگ-ارلاند لارسن (به سوئدی: Karl Stig-Erland Larsson) روزنامه نگار و نویسنده فقید سوئدی بود وی خالق سه گانه هزاره است که در چند سال گذشته همواره یکی از پرفروش ترین کتاب ها در سطح جهان بوده است. او در سال ۲۰۰۴ به طور اتفاقی بر اثر ایست قلبی جان خود را از دست داد. وی در سال ۲۰۰۸ بعد از خالد حسینی نویسنده افغان به عنوان دومین نویسنده پرفروش در سطح دنیا معرفی شد. کتاب سه گانه هزاره که پس از مرگ وی منتشر شد تا دسامبر ۲۰۱۱ به ۵۰ زبان دنیا ترجمه شده و بیش از ۶۵ میلیون نسخه آن فروش رفت. جلد نخست این مجموعه با عنوان «دختری با خالکوبی اژدها» از سوی هالیوود نیز دستمایه اقتباس سینمایی قرار گرفت.
درباره کتاب دختری که با تبهکارها در افتادند
کتاب «دختری که با تبهکارها درافتاد» نوشته استایگ لارسون (۲۰۰۴- ۱۹۵۴) نویسنده و روزنامه نگار سوئدی است. نوشته های لارسون لحنی شجاعانه و تأثیرگذار دارند. او در فعالیت های حرفه ایش مشی جدش را ادامه داد و در دوران فعالیت روزنامه نگاریش علیه فاشیسم بسیار نوشت. به خصوص علیه نئونازی ها که آن زمان ابراز وجود کرده بودند. حتی او را تهدید کردند؛ اما او بی پروا به نوشتن ادامه داد. استایگ به داستان های جنایی- پلیسی علاقه بسیار داشت و آثار بزرگانی چون ریموند چندلر، دشیل هُمت را دنبال کرده و از آنها می آموخت. او با دقت تمام روی جزییات طرح های داستانی اش تمرکز می کردو به ساختار داستانهای پلیسی تسلط کامل داشت. وقتی شروع به داستان نویسی کرد شک نداشت که رمانی پلیسی خواهد نوشت. هر چند برخلاف سنت مرسوم ادبیات پلیسی، با رویکردی فمینیستی یکی از کلیدی ترین شخصیت های رمان هایش را که مایه های حادثه ای پررنگی هم داشت به یک زن سپرد. او طرح نوشتن ده جلد رمان را در سر داشت؛ اما تنها فرصت نوشتن سه رمان کامل: «دختری با خال کوبی اژدها»، «دختری که با آتش بازی کرد» و «دختری که با تبهکارها درافتاد» (دختری که به لانه زنبورهای قرمز لگد زد) و یک رمان ناتمام را پیدا کرد؛ رمانی که قرار شده توسط نویسنده ای دیگر کامل شود. این داستان روایت؛ ميکائيل بلومکويست روزنامه نگاري جست وجوگر است که خشونت ها و ظلم وارد شده بر ليزبت سالاندر، شخصيت اصلي داستان را برنمي تابد و براي حمايت از او با تمام قوا به مقابله با دستگاه هاي امنيتي سوئد مي پردازد. اتفاقات و رخدادهايي که در اين ميان براي بلومکويست و سالاندر روي مي دهد جذاب و هيجان انگيز و گاه متحيرکننده است. در بخشی از کتاب «دختری که با تبهکارها درافتاد» می خوانیم: «از ساعت ۱۲:۳۰ به بعد جریان یکنواخت بیماران اورژانسی کم تر شد. یوناسون سری به بخش زد و وضعیت بیماران را بررسی کرد و سپس به اتاق مخصوص کارمندان رفت تا کمی استراحت کند. باید تا ساعت ۶ صبح سر کار می ماند و حتی اگر مورد خاصی را هم به بیمارستان نمی آوردند خیلی فرصت خوابیدن پیش نمی آمد، اما آن شب بلافاصله بعد از خاموش کردن برق خوابش برد. رعد و برق را روی دریا می دید. می دانست بالگرد سر وقت می رسد. ناگهان باران شدیدی روی شیشه ی اتاق کوبیدن گرفت. انگار توفان به گوتنبرگ رسیده بود».
قسمت هایی از کتاب دختری که با تبهکارها در افتاد (لذت متن)
- یوناسون سری به بخش زد و وضعیت بیماران را بررسی کرد و سپس به اتاق مخصوص کارمندان رفت تا کمی استراحت کند. باید تا ساعت 6 صبح سر کار می ماند و حتی اگر مورد خاصی را هم به بیمارستان نمی آوردند، خیلی فرصت خوابیدن پیش نمی آمد، اما آن شب بلافاصله بعد از خاموش کردن برق خوابش برد.
- کمی بعد صدایی آمد و یوناسون بالگرد را دید که یک ور شده بود و در میان باد و باران سعی می کرد در محل مخصوص فرود بنشیند. نفس یوناسون در سینه اش حبس شد. انگار خلبان به مشکل برخورده بود. بعد صدا ضعیف و ضعیف تر شد. یوناسون شتاب زده چند جرعه از چایش را خورد و فنجان را روی میز گذاشت و در قسمت پذیرش به تیم اورژانس پیوست.
- خودش هم بالای سر بیمار دوم رفت، همان زنی که تیر خورده بود. خیلی سریع اوضاع ظاهری او را بررسی کرد. به قیافه اش می خورد نوجوان باشد، با سر و صورتی کثیف و خون آلود و زخم هایی عمیق.
شناسنامه کتاب دختری که با تبهکارها در افتاد
- نویسنده: استیگ لارسن
- مترجم: احمد نیازاده
- زبان: فارسی
- ناشر چاپی: نشر میردشتی
- تعداد صفحات: 830
- موضوع کتاب:کتاب های داستان و رمان خارجی
- نسخه الکترونیکی:دارد
- نسخه صوتی : ندارد
امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید. همچنین برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم .