درباره کتاب جایی دیگر
کتاب «جایی دیگر» نوشته «گلی ترقی» است. این نویسنده که یکی از مهمترین نویسنده های معاصر محسوب می شود.«جایی دیگر» رمانی است که در آن نویسنده، زندگی امیرعلی و بریدن از خود فعلی او را تا رسیدن به خود واقعی اش به تصویر می کشد و نقطه آغاز این بریدن بواسطه گزش یک موجود خیالی است؛ در واقع در رمان«جایی دیگر» همزاد قصه نمود درونی دارد. ترقی در این رمان از کهن الگوهایی همچون نقاب و آنیما هم بهره برده است. در«جایی دیگر» قهرمان داستان در اثنای داستان به خاطرات و گذشته خود گریز می زند و زندگی را از منظر ذهن و خاطراتش روایت می کند. نویسنده در توصیف شخصیتهای رمان «جایی دیگر» سعی کرده بواسطه تکنیک های هنری همچون فلش بک، جریان سیال ذهن و شخصیت پردازی مناسب، بازیگران رمانش را به خوانندگان بشناساند و روند منطقی رمان را پیش ببرد و در زمینه پرداخت شخصیتها نیز موفق عمل کرده است.
خلاصه کتاب جایی دیگر
کتاب جایی دیگر مجموعه ای از شش داستان مجزا و در عین حال مرتبط است که هر یک روایتی از شرح حال اشخاص در زمان ها و مکان های متفاوتی ارائه می دهد. نویسنده ی این کتاب سعی دارد نشان دهد که تمام اتفاقات عالم به هم مربوط است.شخصیت های این کتاب اغلب منزوی و ناامید هستند. داستان ها خیالی هستند، اما حکایت واقعی زندگی بسیاری از ما انسان هاست و شرایطی که خواسته یا ناخواسته در مسیرش قرار گرفته ایم و گریزناپذیر هستند.از نقاط قوت این کتاب، نثر ساده اما پرمعنای آن است که گویی از درون هر انسانی به بیرون می تراود و ناگفته هایش را عیان می کند؛ یک فرصتِ موقت برای بودن و نگریستن، خالی از تب وتاب و دلهره، خالی از حسا ب وکتاب…
درباره نویسنده کتاب جایی دیگر
گلی ترقی، (زاده ۱۷ مهر ۱۳۱۸) نویسنده ایرانی ساکن فرانسه است.گلی ترقی در ۱۷ مهر ۱۳۱۸ در تهران به دنیا آمد. پدرش لطف الله ترقی مدیر مجلهٔ ترقی بود. در خیابان خوشبختی به دنیا آمد. گلی ترقی در شمیران به مدرسه و سپس دبیرستان انوشیروان دادگر رفت. در ۱۹۵۴ پس از به پایان رساندن سیکل اول دبیرستان به آمریکا رفت. ۶ سال در آمریکا زندگی کرد و در رشتهٔ فلسفه فارغ التحصیل شد و از آن جا که زندگی در آمریکا را دوست نداشت به ایران بازگشت. پس از بازگشت، به داستان نویسی روی آورد. او ۹ سال در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تدریس در رشته شناخت اساطیر و نمادهای آغازین پرداخت، سپس به فرانسه رفت.
قسمتی از کتاب جایی دیگر
خداحافظی. بدون حرف، بدون نگاه، سرد و سریع، با بغضی پنهانی و خشمی بی دلیل که نباید نشان داد و حسی تلخ که باید فرو بلعید و زد به چاک.
میز قراضه و لق لقی است. اهمیت ندارد. مقصود نوشتن است و آفرینش اثر هنری می تواند روی زمین، سرِ درخت، دمَرو، طاق باز، ایستاده روی یک پا، کله معلق، در هرجا و هر وضعیتی صورت گیرد. اثری راستین را می گویم که از ته دل و روده می آید، از مرکز روح.
گذشته ام را مرور می کنم. می بینم که ده ها کتاب نوشته ام و صدها مقاله ی سیاسی و اجتماعی و فلسفی. یک عمر حرف زده ام. از عقایدم – درست یا نادرست – با صمیمیت و سادگی (ساده در حد بلاهت) دفاع کرده ام – سخنرانی پشت سخنرانی – شاید هم زیادی. روی صحنه بوده ام، وسط گود، در صفحه ی ادبی روزنامه ها، رادیو ها، سمینارها حضور داشته ام و نوشتن و گفتن بخشی اساسی از حیاتِ فکریم بوده و حالا؟ این خاموشی و فراموشی را چگونه تعبیر و تفسیر کنم؟ این ملال آرام و رخوت مداوم، این تنبلیِ سنگین وبی تفاوتیِ خواب آور، این میل به سکوت و انزوا از کجا آمده و چگونه در جانم رسوب کرده است؟ و لوله های جسمانی و تپش های عاشقانه، آرزوهای بزرگِ بشردوستانه، آرمان های سیاسی، تعهدها، باورها، جاه طلبی های اجتماعی و علمی و فرهنگی، توهم های فریبنده درباره ی خودم و دیگران و میل به خودنمایی و اثبات وجود، در جان و مغزم فروکش کرده و نیاز به حضور در صدرِ حادثه ها از یادم رفته است. روحی سرد و خاموش در من حلول کرده و نگاهم از اتفاق های روزانه فاصله گرفته است. شاید پیری ست و نیاز به تنفس و مکث. شاید خستگی ست و افول. شاید یأس.
کاش می شد از این بیماری علاج ناپذیرِ «کسی بودن» شفا یافت و برای زمانی کوتاه به چشم نیامد. یا نیاز به این رؤیت نداشت، نیاز به انعکاس – به تکثیر – به انتشار – انتشار خود.
کاش زودتر بزرگ می شدم. کاش زمان آن قدر لفت نمی داد. آن قدر کُند و فس فسی نبود (چه احمق بودم!) و زودتر بیست سالم می شد یا سی، یا چهل، سنِ مردان مهم و معتبر؛ و «میم» با احترام و ستایش نگاهم می کرد، شعرهایم را می خواند و حرف های دلم را جدی می گرفت.
کار. کار. کار. وقت طلاست و مرگ پشتِ در کمین گرفته است. هر نفسی که می کشم برابر با جهشی از زمان است، برابر با صفحه ای از کتابم. بداخلاقم و می دانم بلایی سر این ماشین بی شعور آهنی که کمکی به نوشتن من نمی کند، خواهم آورد. هر کاغذی که تویش می گذارم سفید و خالی باقی می ماند. اگر هم خطی می نویسم بی فایده است. بی معنی است. از روی تظاهر و بی اعتقادی ِکامل است. تصمیم می گیرم با مداد بنویسم. شاید تماس انگشتانم با کاغذْ تلنگری به قلب یخ زده و کله ی منجمدم بزند و اگر برای مدتی سکوت کنم؟ اگر ننویسم؟ اگر ول کنم و پشت به زمین و زمان بایستم و هیچ کار نکنم؟ چه اجباری دارم، به کی بدهکارم؟ اول از همه به خودم – به این خودِ متکثر منتشر بزرگ، که نمی تواند چشم از تصویر رنگین و پرزرق و برقش بردارد، که معتاد به حضور و شکفتن و گفتن، و نیازمندبه جلوه گری و نمایش است. بدهکار به دیگرانی است که دست از سرم بر نمی دارند و با بی صبری منتظر آخرین اثر ادبی ام هستند.
تظاهر به خوشبختی دردناک تر از تحملِ بدبختی است.
شب در دهکده ای کوچک، سر راه می خوابد و به ستاره ها و آسمان نگاه می کند و باز آن وسعت بزرگ توی تنش رسوب می کند و او را به درون خود می کشد. گربه ای لاغر کنارش می نشیند. دستش پر از مهربانی ست. شام سبکی خورده و سر حال و شنگول است. به انتهای آسمان نگاه می کند، به هلال روشن ماه، به کهکشان های پراکنده در آن سپهر لاجوردی، به جایی پشت دورترین اقمار فلکی فکر می کند، به جهانی در موازات جهانی دیگر و گذشته هایی که از نو تکرار می شوند و زمانی که در راه است و به ابتدای خود بازمی گردد. یک آن، به نظرش می رسد که بادبادک کودکی اش بر فراز ابرها می چرخد و خودش را می بیند که در میان آن همه کهکشان، در آن کیهان فنی، تبدیل به نقطه ای کوچک شده و در فضا شناور است. تنش از شدت کیف کش وقوس می آید و لذتی ناگفتنی در دانه دانه سلول های بدنش می نشیند. یک آن فکر می کند که نیست، که محو شده و به راه شیری پیوسته است. بادبادکش با او در پرواز است و دنباله ی رنگینش آهسته تاب می خورد. شاید خواب می بیند. هرچه هست، خواب یا بیدار، خوشبخت است. نه از نوع خوشبختی یک آدم مرفه یا موفق. از نوع خوشبختی نقطه ای شناور در فضاست. فهمیدنش آسان نیست و به نظر حرفی چرند می آید. چرند یا ناچرند، این حالِ امیرعلی است و با زبان دیگری نمی توان آن را بیان کرد.
شناسنامه کتاب جایی دیگر
- نویسنده: گلی ترقی
- انتشارات: نیلوفر
- تعداد صفحات: ۲۶۳
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد