ساعدنیوز
ساعدنیوز

معرفی کتاب جزیره اثر الیستر مک لاود

  شنبه، 03 مهر 1400   زمان مطالعه 10 دقیقه
معرفی کتاب جزیره اثر الیستر مک لاود
کتاب جزیره مجموعه داستانی از آلیستر مک‌لاود نویسنده کانادایی است که فقط شامل نُه داستان کوتاه از کتاب اصلی است. مابقی داستان‌های کتاب اصلی در کتابی دیگر تحت عنوان دمین بهار توسط همین مترجم و همین ناشر منتشر شده است.

درباره کتاب جزیره

پیش از هرچیز شاید بد نباشد اشاره کنیم که کتاب جزیره شامل گفت وگوی فصلنامه نقد و بررسی کتاب اسکاتلند با آلیستر مک لاود نیز می باشد که در آخر کتاب آمده است اما اگر قبل از مطالعه داستان های کتاب آن را بخوانید دید بهتری از ذهنیت نویسنده و نوشته های او به دست می دهد.نویسنده در داستان های کتاب جزیره به شدت سعی دارد از زندگی و روزگاران مردمان یک شهر کوچک بگوید، شهری که مانند جزیره ای اطرافش را پهنایی وسیع از آب فرا گرفته است، جزیره ای که زمستان هایی بسیار سخت و طاقت فرسا دارد. فهرست داستان های کتاب حاضر عبارت است از:

  • قایق
  • تاریکی بیکران
  • هدیه گران بهای خاکستری
  • بازگشت
  • در پاییز
  • هدیه گمشده نمکین خون
  • راهی به دماغه رنکین
  • رخت بربستن تابستان
  • هر چیزی فصلی دارد

اولین داستان کتاب به تاریخ یک هزار و نهصد و شصت و هشت است، وقتی که والدین درس خواندن و مطالعه را اتلاف وقت می دانستند و بُرد و پیشرفت را در انجام کارهای یدی. مثلا در این داستان مادر کتاب خواندن را یک جور «وقت تلف کنی تمام عیار» می داند. کارهای یدی اما دو چیز است، یا باید در سیاهی های معدن کلنگ بزنید و پیش بروی یا باید در طوفان ها و تلاطم دریای مواج ماهیگیری کنید. دو شغلی که طبیعت را از بین می برد، دو شغلی که اکوسیستم را بر هم می زند، حال این مشاغل راه حلی است برای ساکنین این شهر برای فرار از فقر و تهیدستی.چه بسیار پدران و فرزندانی که در تونل های معدن جان باختند و مدفون شدند، چه تعداد پدر و فرزندانی که دریا آن ها را به کام خود کشید و پس از مدتی لاشه ای متلاشی را به بازماندگان پس داد. حال نسلی نو در پی تغییر و گذر از این آب ها دارند، بروند و تحصیل کنند و مشاغلی دیگر را برای خود و آینده شان برگزینند.تعدادی از داستان ها از زبان همین فرزندان است، لحن و نثر داستان ها هم بسته به راوی اش که در همه داستان ها اول شخص است تغییر می کند. این فرزندان از عدم درک می گویند، از تفاوت دیدگاه، از تفاوت نگرش ها، از زندگی در خانواده هایی پرجمعیت که حداقل یکی دو نفرشان یا در معدن و یا در دریاها کشته شده اند، چرا؟ مگر کارِ دیگری نمی توان کرد؟ مگر دنیا بر پایه همین دو شغل در حال گذران است؟ چرا فرزند باید ادامه دهنده همان شغل پدر باشد؟در طرف مقابل چند داستان راویانش متفاوت است و آن پدر است، پدری که همه سختی ها را به جان می خرد، از صبح تا شب در تونل ها کلنگ می زند و دوده استنشاق می کند تا خانواده اش را نگهداری کند. سال ها دوری از زن و فرزند را متحمل می شود و خم به ابرو نمی آورد و در نهایت در کهنسالی از فرزندان انتظاراتی دارد، انتظاراتی به حق. دل کندن از آن شهر و جزیره برایشان سخت و غیرممکن است چون برای ساختنش جان ها داده اند و زخم ها خورده اند و سختی ها کشیده اند.بنابراین اگر بخواهیم یک نتیجه گیری کلی از داستان های کتاب داشته باشیم باید اشاره کنیم که اغلب داستان ها در فضای خانواده شکل گرفته اند و اختلاف میان نسل ها، افکار و عقاید متناقض میان اعضای خانواده که نمونه ای ساده و نماینده یک اجتماع هستند را نشان می دهد. فرزندانی که به اجبار والدین شغل و انجام کارهای یدی را مقدم بر تحصیل و آموزش می دانند، امیال و آرزوهایی که سرکوب می شوند و همچنین سنت ها و تعصب هایی که گرچه تغییر شکل می دهند اما ریشه کن نمی شوند.مرگ نیز در کتاب امری روتین است، آنقدر نویسنده مرگ های سهل انگارانه و به قول خودمانی مُفت را روایت می کند که از سهمناکیِ آن کاسته می شود، مردمانی که به ساده ترین شکل ممکن و شاید بر سر اجبار جان داده اند.خواندن جزیره باعث شد که تنها رمان این نویسنده را که خوشبختانه به فارسی هم ترجمه شده (تحت عنوان غم های کوچک) در اولویت خواندن قرار بدهم و البته سراغ ادامه داستان های کوتاه یعنی کتاب دومین بهار بروم.

خلاصه کتاب جزیره

داستان های جذاب و خواندنی این مجوعه ثابت می کنند که مک لاود، استادی برجسته در این زمینه است. مردی ثروتمند و شیفته ی کتاب، تنها پسرش را از مأموریت های دریایی رها می کند. مردی وقتی اسب خانوادگیشان را می فروشد، ناخواسته پسرش را به ارتکاب خشونت وامی دارد. دختری پرشور و احساس که در جزیره ای تقریبا متروکه بزرگ می شود، به زنی اغواکننده مبدل می گردد که تنها عشق واقعی اش، در یک حادثه صدمه می بیند. مردی جوان و در حال مرگ، به موسیقی نواختن مادربزرگش گوش می دهد و هر دویشان، آماده ی مواجهه با مسائل اجتناب ناپذیر می شوند. داستان های کتاب جزیره، اهمیت سنت ها، زیبایی مناظر و ضرورت خاطرات را به ما یادآور می شوند.

درباره نویسنده کتاب جزیره

آلیستر مک لاود، زاده ی 20 جولای 1936 و درگذشته ی 20 آپریل 2014، رمان نویس، نویسنده ی داستان کوتاه و استاد دانشگاه کانادایی بود. او دکترای خود را در رشته ی نویسندگی گرفت و حدود سه دهه در حوزه ی ادبیات انگلیس فعالیت داشت. او بیست داستان کوتاه و یک رمان را به رشته ی تحریر درآورده است.

آلیستر مک لاود

درباره مترجم کتاب جزیره

پژمان طهرانیان، مترجم، ویراستار و مقاله نویس متولد ۱۳۵۷ در تهران و عضو انجمن مترجمان ادبی کانادا (LTAC) و انجمن مترجمان ایالت آلبرتا در کانادا (ATIA) است. او پس از دریافت لیسانس علوم تغذیه از دانشگاه آزاد، واحد علوم و تحقیقات در سال ۱۳۷۹و همزمان با گذراندن دوره ی یک ساله ی روزنامه نگاری در مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها (۱۳۸۰) و دوره ی دوساله ی نشر و ویرایش و ترجمه در مرکز نشر دانشگاهی (۸۳- ۱۳۸۱)، از اوایل دهه ی ۸۰ با نمونه خوانی و نسخه پردازی در انتشارات کتاب خورشید، کار آماده سازی و تولید کتاب را شروع کرد و سپس از سال ۱۳۸۵ در سمت ویراستار با انتشارات هرمس، نشر نو، نشر ماه ریز و نشر مشکی همکاری کرد. او همچنین به عنوان مقاله نویس و مترجم با نشریات مختلفی همکاری داشته و از سال ۱۳۹۲ نیز مترجم دفتر سازمان یونیسف در تهران است.

قسمتی از کتاب جزیره

حتی هنوز هم مواقعی هست که ساعت چهار صبح با این ترس شدید بیدار می شوم که خواب مانده ام، مواقعی که خیال می کنم پدرم در اتاق پایین پله های فرورفته در تاریکی منتظرم است یا مردهایی که به ساحل می روند به پنجره ام سنگ ریزه پرتاب می کنند و توی دست هایشان ها می کنند و بی صبرانه پاهایشان را گرومپ گرومپ روی زمین سفت یخ زده می کوبند. مواقعی هست که من، بیرون آمده ونیامده از تخت، کورمال کورمال دنبال جورابم و من من کنان دنبال کلمات می گردم و بعد متوجه می شوم که به طرز مسخره ای تنها هستم، که هیچ کس پای پله ها منتظرم نیست و هیچ قایقی بی تاب کنار اسکله در آب ها شناور نیست. (از داستان قایق)

از گوشه ی درِ توری، پدرم را دیدم که داشت به اتاق خودش می رفت؛ روی پاشنه ی یکی از پاهایش که توی چکمه ی لاستیکی بود چرخید و با آن چشمان آبی اش، که مثل بلور یخ زیر برف موهایش برق می زدند، مادرم را نگاه کرد. صورتش که معمولاً گلگون بود حالا درهم رفته و رنگ پریده شده بود و نشان از عمق خستگی مردی شصت وپنج ساله داشت که در روزی از روزهای ماه اوت یازده ساعت با آن چکمه های لاستیکی به پایش کار کرده بود و لحظه ای از ذهنم گذشت که اگر، در همان حال که با آن ماهی های خال خالیِ مسخره در دستم آنجا روی ایوان ایستاده بودم، پدرم مادرم را می کشت، من چه کار باید می کردم. (از داستان قایق)

و شاید بهتر باشد جایی داشته باشی که بروی حتی اگر از آن بیزار باشی؛ و همین حالت دوم است که حالا پدرم را بیشتر و بیشتر عصبی و مضطرب می کند، چون او همیشه از بدنش مثل ماشین کار کشیده و همیشه با آن تخت گاز رفته و حالا که بدنش، خسته و زخم خورده، بی مصرف مانده، فقط می تواند برای عمل جنسی به کارش بگیرد و یا برای پیاده روی های نفس گیر در کنار ساحل یا در دل تپه ها. (از داستان تاریکی بیکران)

آنها چیزی جز انبوهی ماهی قرمزِ یکسان نیستند که زندگی های یکسان و درک ناپذیرشان را درون زندان شیشه ایِ تُنگشان سپری می کنند و مردمِ توی خیابان هم من را تقریباً به همین ترتیب پشتِ شیشهٔ تُنگِ خودم می بینند و من هم دیگران را در ماشین های «پلاک خارجی» شان به همین ترتیب دیده ام؛ و این آن نوع قضاوتی است که خودِ من هم مرتکبش شده ام و با همهٔ اینها به نظر می رسد که نه این آدم ها و نه این مرد به هیچ وجه آدم های نامهربانی نیستند و درک نکردن لزوماً به معنای سنگدل بودن نیست. (از داستان تاریکی بیکران)

یکی از غروب های تابستان است و من ده ساله ام و با پدر و مادرم سوارِ قطاری که با سرعت تمام به سمت منتهاالیه شرقیِ نووا اسکوشا می رود. پدرم هیجان زده می گوید: «حالا دیگه هر لحظه ممکنه ببینیش، الِکس… از پنجره بیرون رو نگاه کن، هر لحظه ممکنه ببینیش.» پدرم در راهروی بین صندلی ها ایستاده، دست چپش را به جاچمدانیِ بالای سرش گرفته و روی من خم شده و روی مادرم که کنار پنجره نشسته است. دست راستم را در دست راستش نگه داشته و وقتی سر بالا می کنم، نگاهم اول به سفیدیِ جلوی پیراهنش می افتد که بالای سرم قوس برداشته و بعد به خطوط ظریفِ صورتش و آبیِ چشمانش موهای مجعدِ سرخگونش. (از داستان بازگشت)

بعضی وقت ها سخت است حرف زدن، چه با نوشیدنی چه بدونِ آن؛ سخت است توفیق پیدا کردن در کارِ حرف زدن. ساکت و آرام نشسته ایم و همچنان به صدای تلق تلوقی که باد راه انداخته گوش می دهیم؛ نمی دانیم از کجا شروع کنیم یا چطور شروع کنیم. لیوان ها دوباره پُر می شوند. (از داستان هدیه گمشده نمکین خون)

آه که چقدر دوست داشتم راهم را واضح تر می دیدم. منی که هیچ وقت رازِ مه را درنیافتم. شاید می خواهم آن را در شیشه ای حبس کنم، مثل پروانه های زیبای دوران کودکی که هر بار، هرچقدر هم که روی درپوش های زندانشان با میخ منفذ درست می کردیم، باز می مُردند و بخارهایی از زندگی و مرگشان به جا می گذاشتند. (از داستان هدیه گمشده نمکین خون)

آن بالا، روی تیرک های انبار علوفه آن بیرون، پدربزرگم با سیاه ترین جوهر ممکن اینها را نوشته است: «ما فرزندانِ ناامیدی های خویشیم، فرزندانِ جزیره اسکای و رام و جزیره های برا و تایری.» (از داستان داهی به دماغه رنکین)

با زن و بچه هایمان هم خداحافظی کرده ایم و من آنها را بوسیده ام و توی چشم هایشان نگاه کرده ام و بابت همهٔ چیزهایی که نگفته ام یا نکرده ام و بابت ناشی بودنم در برقراری ارتباط، هم آشکار و هم پنهان توی دلم، گریه کرده ام. نتوانسته ام که، به قول جوان ها، «حق مطلب را ادا کنم.» و شاید دیگر هیچ وقت هم نتوانم. (از داستان رخت بربستن تابستان)

شناسنامه کتاب جزیره

  • نویسنده: آلیستر مک لاود
  • ترجمه: پژمان طهرانیان
  • انتشارات: بیدگل
  • تعداد صفحات: ۳۹۱
  • نسخه صوتی:دارد
  • نسخه الکترونیکی: دارد

مشخصات کتاب صوتی جزیره

دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربحث های هفته   
الهام چرخنده: من برای همه کسانی که کتکم زدند، باعث بیماری قلبی شدند نفرین ندارم اما الهی که به درد من دچار بشید+ویدیو (109 نظر) مازیار لرستانی: ای کاش به جای روز زن و روز مرد، روز شرف و انسانیت داشتیم+عکس (102 نظر) عرض ارادت فریبا نادری به امام خمینی(ره): مرد بزرگ جایت خالی است در میان مردمان سرزمینِ نور؛ ممنون که این انقلاب رو برایمان رقم زدی+ عکس (93 نظر) تذکر جدی علی دایی به اعجوبه طنز ایران: دفعه آخرت باشد که ادای من را درآوردی! (78 نظر) رونالدو: برای اولین بار جورجینا را برای شام دعوت کردم متعجب بود چون باورش نمی شد که به جای اتوبوس با بوگاتی به خانه برمی گردد+فیلم (63 نظر) علی دایی در واکنش به تقلید صدایش در مراسم استقلالی‌ها: در گذشته پادشاهان دلقک‌هایی داشتند که وظیفه‌شان تقلید صدا و خنداندن مردم بود+عکس (60 نظر) شعرخوانی زیبا و دلنشین رهبر معظم انقلاب: ای تکیه گاه و پناه زیباترین لحظه های پرعصمت و پر شکوه تنهایی و خلوت من+ویدیو (54 نظر) تعجب بازیگر مطرح ترکیه با دیدن خونه زندگیِ شاه‌نشین پوریا پورسرخ، آرش سریال کیمیا+ ویدیو/ میزبانی درجه یک در خانه‌ای درجه یک👌 (48 نظر) خلاقیت خنده دار پدر ایرانی با طراحی سینما در توالت خانه اش حماسه آفرید+عکس/ هنر نزد ایرانیان است و بس😂 (45 نظر) سحر زکریا خطاب به شهاب حسینی: این جماعت چه می دانند که در خیابان با من چه کردید از اینکه یورش آوردید برای زدن من فراموش نمی کنم! +عکس (40 نظر) شیلا خداداد: موهامو رنگ نمیکنم چون همینجوری و نچرال بودن رو دوست دارم؛ وقتی عروسی برم لاک میزنم و برمیگردم پاک میکنم+ ویدیو (37 نظر) مریم مومن: تمام پسرهای محله رو زدم هیچکس بدون اجازه من نباید از کوچه رد میشد باید زنگ در رو میزدن بعد رد میشدن+فیلم (35 نظر) ژیلا صادقی: من زنی هستم، آزاد/ در فطرت من حیا نهاده شده/می‌دانم از کجا باید شروع کنم و کجا می‌شود رها شد (30 نظر) لیلا اوتادی: من ترک هستم، منتها نه تُرک تبریز و اردبیل؛ ترک قشقاییِ شیراز هستم+ویدیو (30 نظر) جشن تولد مجلل و باشکوه مهران غفوریان برای دخترش، هانا/تزئین زیبای کیک با تم یونیکورن (28 نظر)
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
تیتر امروز   
استقلال و پرسپولیس روی لبه تیغ/ روی مرز بین صعود و حذف
آیت الله خامنه‌ای: بسیج مستضعفین در کشور یک پدیده بی نظیر بود
جنگنده جی-10 یا سوخو سو-35؛ کدام یک برای ایران بهتر است؟
ماجرای خودکشی ناموفق دانشجوی دانشجوی دختر دانشگاه رازی کرمانشاه
نقویان، سخنران مذهبی: تبلیغ دین فقط این نیست که "خانم حجابت را رعایت کن!" / مردم قانون را دور می‌زنند چون مسئولان هم همین کار را می‌کنند
تابناک: نیمکت نشینی جلیلی به نفع ظریف و لاریجانی
داستان های کودکانه / آن شرلی در گرین‌ گیبلز (جلد 1) - قسمت 1 + فایل صوتی و عکس
مروری بر روابط سیاسی ایران و آمریکا از 1357 تاکنون: از دشمنی تا استیصال
رائفی پور: اگر آنجلینا جولی نیامد، لااقل جنیفر لوپز بیاید! / او هم نیاید گور پدرش!
از برق تا تخم‌مرغ؛ سبد معیشت خانوار 40 درصد گران شد!
ارزش واقعی مزد ماهانه کارگران چند دلار است؟
ژنرال اسرائیلی: نظامیان برای ویلای اسموتریچ کشته می‌شوند
آمریکا به دنبال مذاکره با ایران است، شک نکنید
جهاد سیاسی دولت پزشکیان برای کاهش بار اقتصادی در جامعه: پالس مثبت به بازارها و سقوط قیمت ها
لاریجانی می‌تواند یار دولت پزشکیان و نماینده هم‌زمان دیپلماسی و میدان باشد
منتخب روز   
گزارش تصویری دیدار تاریخی بسیجیان با ولی امر مسلمین جهان در سالروز تشکیل بسیج 20 میلیونی استقلال و پرسپولیس روی لبه تیغ/ روی مرز بین صعود و حذف (فیلم) نظر رهبر معظم انقلاب درباره تخت جمشید / افتخاری ندارد، خدا می‌داند چقدر بیگناه مقابل تخت طاغوت‌های زمان به قتل می‌رسیدند ... کرکره خنده؛ بدل مهران مدیری: مدیری برای همیشه از ایران رفت اونور آب شبکه ای برای خودش تاسیس کرده به نام جوج تی وی من هم بدل مدیری هستم اسمم نعمت برزو کلایه است!+فیلم نگاهی به تیپ و استایل خوشرنگ و پرانرژی بهنوش بختیاری در اتاق گریم جوکر/ میکس زیبای سفید و قرمز👌 حضور بی شرمانه احسان کرمی و برزو ارجمند در عروسی مختلط ساسی مانکن به بهانه پاشیدن نمک روی زخم آبادانی ها+عکس واضح وام 680 میلیارد تومانی آقای مدیرعامل از بانک خودش! نگاهی به چیدمان سنتی و شیک اتاق پذیرایی مسعود کیمیایی، کارگردان خائن‌کشی و برنده تندیس حافظ/ خودنمایی مبلمان چرمی و تابلوهای زیبای نقاشی ایده ست کردن ست چهارخانه‌ پاییزی با این بازیگران مشهور ایرانی / از الناز شاکردوست تا پریناز ایزدیار و سمیرا حسن پور + عکس (فیلم) توضیح قالیباف درباره توئیت عضو دفتر رهبر انقلاب / من از قبل در جریان بودم ... نگاهی به استایل پاییزی 4 زوج‌ جذاب سینمای ایران در جشن حافظ 1403/ از ست چرمی المیرا دهقانی و همسرش تا کت بته جقه‌ی سمانه پاکدل و استایل همیشه ترند سحر ولدبیگی اگر این کار را انجام دهید، 50 میلیون تومان پاداش نقدی از دولت می‌گیرید!