درباره کتاب میخائیل باکونین؛ شورشی سودایی
کتاب حاضر زندگی میخاییل باکونین، مطرح ترین چهره آنارشیست دنیا را در شش بخش اصلی بازگو می کند:
- رمانتیک جوان
- ماجراجوی انقلابی
- زنده به گور
- جان یافته
- باکونین و مارکس
- سال های واپسین
شروع کتاب طوفانی است و به خوبی نشان می دهد که زندگی باکونین سرشار از آرمانگرایی است. عشق به زندگی و تجربه آن در سراسر زندگی باکونین قابل مشاهده است و به وضوح از همان سال های اول که باکونین با خانواده اش در «پرموخینو» زندگی می کند می توان نشانه های عصیانگری و سنت شکنی را مشاهده کرد. او هرگز در قید و بند قوانین و چیزهایی نبود که شاید از آن به عنوان عرف و سنت یاد کنند. خود در اعتراف نزد تزار می گوید: «در شخصیت من نقصی بنیادی وجود دارد: عشق به ماجراهای شگفت و نادیده؛ عشق به حوادثی که افق بی انتهایی را پیش روی انسان می گشایند و پایانی نامعلوم دارند.»
اگر به کتاب های زندگی نامه و مخصوصاً زندگی نامه افراد برجسته تاریخی علاقه دارید، کتاب حاضر می تواند برای شما بسیار جالب و مفید باشد. میخائیل باکونین از عینی ترین تجسمات تاریخی روح آزادی است. البته آزادی ای که نه افسارگسیختگی را رد می کند و نه هوس بازی را، آزادی ای که هیچ نهاد انسانی را برنمی تابد و همچنان یک آرمان محقق نشده و محقق نشدنی باقی می ماند، اما با وجود این تقریباً در سراسر جهان همچنان بخشی جدانشدنی از والاترین جلوه ها و آرمان های بشریت تلقی می شود.میخائیل باکونین ستایشگر آزادی های فردی بود و همین موضوع اساس تفکر او و همچنین مشکل اساسی او با سایر افراد از جمله مارکس نیز در همین نقص آزادی های فردی است. باکونین در کنگره دوم «اتحادیه صلح و آزادی» در سال ۱۸۶۸ در سویس چند سخنرانی انجام داد که در آن دیدگاه های اصلی خود را منعکس کرد. او در یکی از این سخنرانی ها از اصول اعتقادی خود سخن می گوید و در همین جا بود علائم قابل توجه از اختلاف جدی او با مارکس بروز پیدا کرداما سبک زندگی خصوصی باکونین بسیار بد بود. می توان گفت او هیچ برنامه ای برای زندگی خصوصی خود نداشت. باکونین تقریبا از زمانی که به اروپا آمده بود مدام با بحران های مالی روبه رو بود و کمتر زمانی پیش می آمد که دغدغه مالی نداشته باشد.در حقیقت زندگی باکونین بسیار عجیب بود. او که یک اشراف زاده بود، ارتزاق از طریق نوشتن (مانند کتاب نوشتن) را دور از شان خود می دانست و هرگز حاضر به این کار نمی شد. حتی در سخت ترین لحظات زندگی اش هم هرچند گاهی دست به نوشتن می برد اما هرگز نوشته های خود را کامل نمی کرد. همین موضوع باعث شد که آثار مکتوب باکونین بسیار کم باشند. از جمله نوشته های مهمی که باکونین تمام و کمال نوشت «اعتراف نزد تزار» است که اگر مجبور نبود احتمالا آن را هم به پایان نمی رساند.کتاب میخائیل باکونین شورشی سودایی بسیار ساده و روان است و در قسمت های مختلف با آوردن نامه های باکونین دیدگاه های او مورد بررسی قرار می گیرد. هرچند این کتاب درباره نقد نظریات باکونین نیست اما با مطالعه آن اصول اساسی آنارشیسم را درک خواهید کرد.در کتاب ادوارد هلت کار علاوه بر خواندن زندگینامه باکونین با بخشی از تاریخ اروپا در نیمه قرن نوزدهم نیز آشنا می شویم. با شخصیت های مهم دیگری برخورد می کنیم و ارتباط این شخصیت ها با یکدیگر را نیز مطالعه می کنیم. به عنوان مثال در یک برهه زمانی رابطه باکونین و نچایف زیر ذره بین قرار می گیرد. نچایف یک جوان شورشی اهل روسیه بود که در ابتدا بسیار به باکونین نزدیک شد اما این جواب روس به معنای واقعی کلمه یک یاغی بود و از هیچ جنایتی فروگذار نبود. قتلی که نچایف انجام داد باعث شد که داستایفسکی به فکر نوشتن کتاب شیاطین بیفتد.همراه شدن با باکونین در اروپا برای تحقق عدالت و آزادی و برابری یک تجربه جالب برای خواننده خواهد بود. در این مسیر ما هم همراه باکونین از سختی های او ناراحت می شویم و در شادی های اندکش با او شاد خواهیم شد اما به احتمال بسیار زیاد از کارهای او شاکی خواهیم بود
خلاصه کتاب میخائیل باکونین؛ شورشی سودایی
کتاب "میخائیل باکونین؛ شورشی سودایی" به قلم "ادوارد هالت کار"، یک زندگی نامه از این شخصیت اجتماعی سیاسی بوده که مطالعه ی آن، و آشنایی با افکار و سبک زندگی او به خوبی می تواند اریستوکراسی روسی و آنارشیسم مد نظرش را برای مخاطب توصیف کند.
باکونین در روسیه به دنیا آمد و تقریبا تمام عمر خود را در این کشور گذراند؛ از او نقل شده که هیچ چیز علاقه ی او را جلب نمی کند مگر سپرده شدن به دست های سرنوشت؛ از این رو او در هیچ چهارچوبی به جز تقدیر نمی گنجد. طغیان همیشه جزئی از ماهیت این مرد بوده اما در عین حال وابستگی او به خانه و خانواده اش سبب شد تا هربار به دنبال ماجرایی برود، نهایتا به خانواده اش و به روسیه بازگردد. گویی زندگی در روسیه او را از نو جوان می ساخت. سبک زندگی و معیارهای این مرد یاغی که حیات خود را بر پایه ی آن بنا نهاد، چنان خیره کننده است که مطالعه و آشنایی با "میخائیل باکونین؛ شورشی سودایی" برای مخاطب قابل توجه خواهد بود.
"میخائیل باکونین؛ شورشی سودایی" یک بیوگرافی درخشان و دقیق از این چهره ی تاثیرگذار آنارشیسم است که توسط مورخ، دیپلمات و روزنامه نگار بریتانیایی، "ادوارد هالت کار"، به نگارش در آمده است. جدای دقیق بودن در امر تاریخ نگاری اثر، "ادوارد هالت کار" یک نویسنده ی فوق العاده است و طرز نگارش کتاب به نحوی است که گویا یک خودزندگی نامه است. نوشتار روان "ادوارد هالت کار" سبب شده تا کتاب حالتی رمان مانند داشته باشد و خواننده از مطالعه ی آن خسته نشود.
درباره نویسنده کتاب میخائیل باکونین؛ شورشی سودایی
ادوارد هالت کار یا ئی. اچ. کار (۲۸ ژوئن ۱۸۹۲–۳ نوامبر ۱۹۸۲) مورخ، دیپلمات، روزنامه نگار و نظریه پرداز روابط بین الملل انگلیسی، و یکی از مخالفان تجربه گرایی در تاریخ نگاری بود.کار بیشتر بخاطر نوشتن یک مجموعهٔ چهارده جلدی دربارهٔ تاریخ شوروی از ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۹، نوشته های وی در زمینهٔ روابط بین الملل از جمله بحران بیست ساله، و کتاب تاریخ چیست؟ شناخته می شود.
قسمتی از کتاب میخائیل باکونین؛ شورشی سودایی
میخاییل هیچ برنامه ای برای آینده خود نداشت اما از یک کار بسیار لذت می برد: سپردن کامل خود به دست تقدیر. (کتاب میخائیل باکونین شورشی سودایی – صفحه ۲۸)
در دسامبر ۱۸۴۴ تزار حکم محکومیت باکونین را امضا کرد. براساس این حکم، باکونین غیاباً از نسب اشرافی خویش محروم و برای مدتی نامعلوم به حبس با اعمال شاقه در سیبری محکوم شد. علاوه بر این، تمام دارایی هایش نیز در روسیه توقیف شد. (کتاب میخائیل باکونین شورشی سودایی – صفحه ۱۶۴)
مشهور است که باکونین یک روز غروب کار تشریح تبعات انقلابی فلسفه هگل را برای دوستش آغاز کرد و تا سپیده دم که خاکستر آتش داشت سرد می شد او هنوز داشت از هگل می گفت. دیالکتیک هگلی که پرودن ولو به صورت غلط در تناقضات اقتصاد (۱۸۴۶) طرح می کند و همچنین عنوان شعار معروف او، (نابود می کنم تا بسازم) یادآور این جمله معروف باکونین است که «شور ویرانگری، نیرویی سازنده است». (کتاب میخائیل باکونین شورشی سودایی – صفحه ۱۷۳)
باکونین یکی از آن شخصیت هایی است که نمی توان با عباراتی عقلانی وصفش کرد. اهداف او در زندگی مبهم و موهوم بودند. نوشته هایش هرچند پرشور اما نامنسجم بود و در نوشته ها و فعالیت هایش به ندرت پیش می آمد کاری را که آغاز کرده بود به پایان برساند. در زندگی پرفراز و نشیب او هیچ دستاورد مشخصی به چشم نمی خورد. اما او در اطرافیان خود شور عجیبی برمی انگیخت و قدرت خاصی برای نفوذ بر دیگران داشت. (کتاب میخائیل باکونین شورشی سودایی – صفحه ۱۸۸)
معدودند افرادی مثل میخاییل باکونین که با وجود تاثیر نیرومندی که در جهان گذاشتند آثاری که از آنها برجا مانده تا این حد پراکنده و ناقص است. باکونین نویسنده ای فعال اما پراکنده کار بود. طبع باکونین او را به تاملات لحظه ای سوق می داد؛ به کلمات شفاهی تا کتبی. وی در یکی از نامه هایش می نویسد: «هیچ نظریه، نظام فکری و دیدگاهی تاکنون قادر به نجات جهان نبوده و نیست. من به هیچ نظامی اعتقاد ندارم، من یک جستجوگر راستین ام.» (کتاب میخائیل باکونین شورشی سودایی – صفحه ۲۱۸)
باکونین کاملاً مجذوب این دهقان روسی شریف و ساده شده بود. دیدار با هر آدمی مثل مارتیانوف که هنوز بوی وطن می داد تارهای قلب باکونین را به لرزه درمی آورد، اما بر روشنفکرانی مثل هرتسن یا تورگنیف چنین تاثیری نداشت. این بخشی از همان سادگی ذاتی بود که باکونین را از دیگر رادیکال ها و انقلابیون عصر او متمایز می کرد. هرتسن به مردم روسیه صورتی آرمانی بخشید و مارکس نیز به پرولتاریا، اما سخت بتوان باور کرد که هرتسن آرمان هایش را از یک کشاورز یا مارکس از یک کارگر کارخانه می گرفت. در میان آنها فقط باکونین، این اشراف زاده روس بود که کاملاً رها از آگاهی طبقاتی خود می توانست راحت با یک سرفِ سابق نشست و برخاست کند و برایش کاملاً طبیعی باشد که همان طور که مارتیانوف ممکن است از او تاثیر بگیرد او نیز از مارتیانوف تاثیر بپذیرد. (کتاب میخائیل باکونین شورشی سودایی – صفحه ۳۳۹)
لهستان نقشی مهم در زندگی باکونین ایفا می کرد. آرمان استقلال لهستان اولین مجال برای بروز شور خودمختاری ملی باکونین بود. این آرمان در پاییز ۱۸۴۷ منشا الهام اولین سخنرانی عمومی او بود و حتی منجر به اخراج او از پاریس نیز شد. (کتاب میخائیل باکونین شورشی سودایی – صفحه ۳۴۶)
در سال ۱۸۶۷، باکونین انجمن برادری بین المللی را با وجود تغییر اکثریت اعضای آن به سویس منتقل کرد که تا انحلال رسمی در اوایل ۱۸۶۹ همچنان فعالیت داشت. در این بین، باکونین بعد از جدایی از «اتحادیه صلح و آزادی» در پاییز ۱۸۶۸ «ائتلاف سوسیال – دموکرات» را تاسیس کرد، که قرار بود در چاچوب انترناسیونال فعالیت کند. او دوست داشت این ائتلاف را به یک انجمن مخفی تبدیل کند، اما در مقابل پافشاری هوادارانش ناگزیر پذیرفت آن را علنی کند. (کتاب میخائیل باکونین شورشی سودایی – صفحه ۵۲۷)
فردگرایی، جوهر نظام سیاسی و اجتماعی باکونین و دلیل مخالفت او با مارکس است. تفکر او حتی در سال های بعد از ۱۸۶۷ که تغییر چندانی نداشت هرگز رنگ انسجام به خود ندید. در یک جا او اراده آزاد را نفی می کند و می نویسد: «خیر و شر، محصول نهایی عمل مشترک طبیعت و جامعه هستند». در کل، او فرضیه روسو را می پذیرد که انسان ذاتاً خوب است اما تحت تاثیر حاکمیت سیاسی و اجتماعی به انحراف کشیده می شود. (کتاب میخائیل باکونین شورشی سودایی – صفحه ۵۴۳)
باکونین آدمی بصیر و یک پیامبر بود. دغدغه او نه توده بلکه فرد، نه نهادهای اجتماعی بلکه اخلاقیات بود. زندگی او دستاورد خاصی نداشت. ویوربوف یکی از دوستانش درباره او می گوید: «او کل زندگی خود را مثل سیزیف زیست، او همیشه در تدارک انقلاب های اجتماعی و سیاسی ای بود که مدام از روی شانه هایش فرو می غلطیدند.» اما مشکل بتوان در مورد او از شکست سخن گفت وقتی موفقیت در شخصیت و اهداف او جایی نداشت. (کتاب میخائیل باکونین شورشی سودایی – صفحه ۵۴۹)
باکونین هروقت فرصتی می یافت اصول آنارشیسم را برای دوستان کارگر جدید خود تشریح می کرد یا در اتاق پذیرایی آنتونیا از کارهای بزرگ و مشقات بزرگ ترش سخن می گفت. اما او هیچ قدرت و میلی به سیاست نداشت و خوش بینی همیشگی اش هم کم کم فروکش کرده بود. او در همین روزها در نامه ای به الیزه رکلو نوشت: «من در اوج یاس و نومیدی این حقیقت را کشف کرده ام و روزی هم نیست که آن را کشف نکنم که در توده مردم، نظریه یا امید یا شور انقلابی جایی ندارند. در نبود این عوامل، می توانیم هرقدر بخواهیم کار کنیم اما نتیجه ای نخواهیم گرفت.» (کتاب میخائیل باکونین شورشی سودایی – صفحه ۵۹۵)
او فقط یک خواهش از آخرین و جوان ترین دوست خود داشت و آن این که وقتی او دارد می میرد، «فراموش نکنی که یک سیگار در دهان من بگذاری تا قبل از مرگ یک پک دیگر بزنم.» (کتاب میخائیل باکونین شورشی سودایی – صفحه ۶۰۵)
شناسنامه کتاب میخائیل باکونین؛ شورشی سودایی
- عنوان اصلی: میخائیل باکونین
- عنوان فرعی: شورشی سودایی
- نویسنده: ادوارد هلت کار
- ترجمه: محمود حبیبی
- انتشارات: نو
- تعداد صفحات: ۶۳۲
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد