درباره جورج ایوانویچ گورجیف
جورج ایوانویچ گورجیف (به ارمنی: Գեորգի Իվանովիչ Գյուրջի) , (به گرجی: გიორგი გურჯიევი) , (به یونانی: Γεώργιος Γεωργιάδης) , (به روسی: Гео́ргий Ива́нович Гюрджи́ев) (زادهٔ ۱۴ ژانویه ۱۸۶۶ – درگذشته ۲۹ اکتبر ۱۹۴۹) را عارف دانسته اند که آموزهٔ خود را «کار» (به معنای "کار روی خود") بنا به اصول و رهنمودهای گورجیف، یا راه چهارم نامید. در یک جا آموزه اش را «مسیحیت رازورمزگرا» توصیف کرد. گورجیف در دوران زندگی خود بارها برای آموزش کار، کلاسهایی در سراسر بنیاد نهاد و بست. می گفت که آموزه ای را که از تجربه ها و سفرهای آغازین خود به باختر برده بیانگر حقیقتی است که در دین های باستانی و آموزه های خرد و فرزانگی یافته که به آگاهی از خود در زندگی روزمره مردمان و جایگاه مردمیت در عالم مربوط می شود. نام سلسلهٔ سوم نوشته هایش زندگی واقعی است، تنها زمانی که "من هستم"، بیانگر جوهر آموزه هایش است. سلسلهٔ نخست کتابهایش قصه های بلزباب برای نوه اش همه و همه چیز نام دارد.

درباره کتاب ملاقات با مردم برجسته
جورج ایوانویچ گورجیف عارف و متخصص علوم خفیه غربی و مبدع مکتب راه چهارم (کار روی خود) در کتاب ملاقات با مردمان برجسته شرح ملاقات های خود را با افراد تاثیرگذار زندگی اش، کسانی که به او درس زندگی دادند آورده است. گورجیف در این کتاب پس از مقدمه مشروحی ردباره زندگی و تقابل انسان با پرسش های ظریف فلسفی اش تعریفش را از مردم برجسته آورده است. از نظر او برجسته کسی است که « در سایهٔ ذهن چاره جو و نوآورش، یک سر و گردن از اطرافیانش بالاتر می ایستد و کسی است که می داند چگونه تجلیاتی را که از سرشتش جاری می شود، مهار زند و در عین حال نسبت به ناتوانی های دیگران دادگر و بامدارا باشد.» او کتاب را با پدرش به عنوان اولین فرد برجسته زندگی اش آغاز می کند و از درس هایی می گوید که در زندگی از او اموخته است سپس از اولین معلمش که یک اسقف بوده، می گوید و بعد از آن از آدم های دیگری که به زعم او برجسته بوده اند و در تعریف او از مردم برجسته جای داشتند. او در ۹ بخش شرح ملاقات هایش را با این مردم تاثیرگذار نوشته است. علاقه مندان به کتاب های فلسفه و زندگی را به خواندن این کتاب دعوت می کنیم.
جملاتی از کتاب ملاقات با مردمان برجسته (لذت متن)
- نخستین آموزگارم اسقف بورش بود. در آن زمان او اسقف کلیسای اعظم ارتش در کرس و بالاترین مقام روحانی برای سراسر منطقه ای بود که از مدتی پیش به اشغال روسیه درآمده بود.
- اسقف کهنسال که چهرهٔ دلپذیری داشت و به این دلیل به گروه جدید همسرایان علاقه داشت که نغمه های سرودهای مقدس گوناگونی را که قرار بود آن سال بخوانند خود سروده بود، اغلب سر تمرین های ما حاضر می شد و با عشقی که به بچه ها داشت، با ما بسیار مهربان بود.
- به زودی، به دلایلی، شروع به نشان دادن لطف و مهربانی بیشتری به من کرد، شاید به این سبب که صدایی استثنایی داشتم که حتی وقتی صدای دوم گروه بزرگ همسرایان بودم، بهتر از بقیه شنیده می شد، یا شاید چون بسیار شیطان بودم و او علاقهٔ خاصی به این گونه تخم جن ها داشت. به هر حال، علاقهٔ خاصی به من نشان می داد و دیری نگذشت که حتی در آماده کردن درسهایم به من کمک می کرد.
- پدرم هم خانه بود و پس از معاینهٔ پزشکان و ترک آنجا (با این تصمیم که برای تزریق سولفات مس دو بار در روز و مالیدن روغن طلا به چشمانم سه بار در روز، دستیاری نزد ما بفرستند)، آن دو مرد که زندگی به نسبت به هنجاری را تا سن وسال کهنسالی زیسته بودند با باورهایی کمابیش یکسان با وجودی که سن وسال آمادگی خود را در شرایطی به کلی متفاوت گذرانده بودند برای نخستین بار با هم به گفت وگو نشستند.
بخشی از کتاب ملاقات با مردمان برجسته
نخستین آموزگارم اسقف بورش بود. در آن زمان او اسقف کلیسای اعظم ارتش در کرس و بالاترین مقام روحانی برای سراسر منطقه ای بود که از مدتی پیش به اشغال روسیه درآمده بود. برای من، به دلیل شرایط کاملا تصادفی زندگی، به اصطلاح "کارگزاری برای لایهٔ دوم فردیت فعلی ام" شد. زمانی که به مدرسهٔ دولتی کرس رفتم، آنها سرگرم گزینش همسرایان دستهٔ کر کلیسای اعظم از میان شاگردان این مدرسه بودند و مرا هم که صدای خوبی داشتم، برگزیدند و از آن پس مرتب برای آوازخواندن و تمرین به این کلیسا می رفتم. اسقف کهنسال که چهرهٔ دلپذیری داشت و به این دلیل به گروه جدید همسرایان علاقه داشت که نغمه های سرودهای مقدس گوناگونی را که قرار بود آن سال بخوانند خود سروده بود، اغلب سر تمرین های ما حاضر می شد و با عشقی که به بچه ها داشت، با ما بسیار مهربان بود. به زودی، به دلایلی، شروع به نشان دادن لطف و مهربانی بیشتری به من کرد، شاید به این سبب که صدایی استثنایی داشتم که حتی وقتی صدای دوم گروه بزرگ همسرایان بودم، بهتر از بقیه شنیده می شد، یا شاید چون بسیار شیطان بودم و او علاقهٔ خاصی به این گونه تخم جن ها داشت. به هر حال، علاقهٔ خاصی به من نشان می داد و دیری نگذشت که حتی در آماده کردن درسهایم به من کمک می کرد. آخرهای سال بود که یک هفته به دلیل ابتلا به تراخم سر تمرین حاضر نشدم. با شنیدن این خبر اسقف خود به همراه دو چشم پزشک ارتش به خانهٔ ما آمد. پدرم هم خانه بود و پس از معاینهٔ پزشکان و ترک آنجا (با این تصمیم که برای تزریق سولفات مس دو بار در روز و مالیدن روغن طلا به چشمانم سه بار در روز، دستیاری نزد ما بفرستند)، آن دو مرد که زندگی به نسبت به هنجاری را تا سن وسال کهنسالی زیسته بودند ــ با باورهایی کمابیش یکسان با وجودی که سن وسال آمادگی خود را در شرایطی به کلی متفاوت گذرانده بودند ــ برای نخستین بار با هم به گفت وگو نشستند.
شناسنامه کتاب ملاقات با مردم برجسته
- نویسنده: جورج ایوانویچ گورجیف
- مترجم: رویا منجم
- زبان: فارسی
- ناشر چاپی: نشر علم
- تعداد صفحات: 406
- موضوع کتاب:کتاب فلسفی
- نسخه الکترونیکی:دارد
- نسخه صوتی : ندارد
امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید. همچنین برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم .
معرفی کتاب ملاقات با مرگ اثر آگاتا کریستی










































