ساعدنیوز
ساعدنیوز

معرفی کتاب موسسه اثر استفن کینگ

  جمعه، 25 شهریور 1401   زمان مطالعه 9 دقیقه
معرفی کتاب موسسه اثر استفن کینگ
کتاب موسسه نوشته‌ی استفن کینگ رمان‌نویس مشهور و پرطرفداری است که این‌بار ماجرای عجیب و مرموز پسری به نام لوک الایس را روایت می‌کند. این پسر پس از قتل والدینش ربوده می‌شود و در مکانی اسرارآمیز حبس می‌گردد. در ادامه به معرفی این رمان می پردازیم.

درباره استفن کینگ

استفن ادوین کینگ (به انگلیسی: Stephen Edwin King) (زادهٔ ۲۱ سپتامبر ۱۹۴۷) نویسندهٔ آمریکایی خالق بیش از ۲۰۰ اثر ادبی در گونه های وحشت، خیال پردازی، ماوراءالطبیعه، تعلیق، جنایی، علمی تخیلی و رمانهای فانتزی است. تمام رمان های و داستان های کینگ همچنان در حال انتشار هستند، به جز یک کتاب به نام خشم. داستان این رمان در مورد کودکیست که یک روز به مدرسه می رود و بعد معلم درس جبر خود را می کشد و هم کلاسی هایش را به گروگان می گیرد. سال ۱۹۹۷ این کتاب در بین کتاب های دانش آموزی که به سمت سه نفر از هم کلاسی هایش تیراندازی کرده بود، پیدا شد. بعد از این اتفاق کینگ تصمیم گرفت کتاب را از کتابفروشی ها جمع کند.

استفن کینگ

درباره کتاب موسسه

کتاب «موسسه» رمانی نوشته ی «استیون کینگ» است که اولین بار در سال 2019 به انتشار رسید. در محله ای آرام در «مینه سوتا»، پسری یازده ساله و منحصر به فرد به نام «لوک الیس» ربوده می شود و والدینش به قتل می رسند. وقتی «لوک» بیدار می شود، درمی یابد که در اتاقی درست شبیه اتاق خودش قرار دارد، اما او اکنون به یکی از ساکنین «موسسه» تبدیل شده است: نهادی که توانایی های ماورایی در کودکان را مورد آزمایش و پژوهش قرار می دهد. «لوک» با تعدادی از کودکان در بخشی به نام «نیمه ی پیشین» دوست می شود؛ اما سایر کودکان به بخش «نیمه ی پسین» فرستاده شده اند، جایی که خروج از آن امکان پذیر نیست. به کودکان «نیمه ی پیشین» وعده داده می شود که آن ها پس از انجام چند آزمایش و بازدید از «نیمه ی پسین»، نزد والدینشان بازخواهند گشت، اما «لوک» به این ماجرا شک می کند و وارد مأموریتی برای خروج از «موسسه» و کمک به سایر کودکان ساکن در آن می شود. با این وجود، تا به حال هیچ کس از «موسسه» فرار نکرده است. شخصیت اصلی جدیدترین رمان استیون کینگ (king Stephen) پسری به نام لوک الایس است که پس از قتل وحشتناک پدر و مادرش، به شکلی غیرمنتظره ربوده می شود. لوک از خواب بیدار می شود خود را در مکانی مانند اتاقش می بیند البته با این تفاوت مهم که در اتاق جدید هیچ پنجره ای یافت نمی شود. لوک مدتی بعد متوجه می شود که در موسسه ای مخوف حضور دارد و تنها نیست. کودکان دیگری نیز در این مکان وجود دارد که هر یک به شکل مرموزی به موسسه آمده اند. هر کدام از این کودکان توسط کارکنان این موسسه دزدیده شده اند؛ چون استعدادهای خارق العاده ای دارند و کارکنان تلاش می کنند تا قدرت های خاص این کودکان را از بدنشان خارج کنند. لوک متوجه شد اگر همکاری کند تشویق می شود و جایزه می گیرد اما در صورت سرکشی و عصیان مجازات های وحشتناکی در انتظارش است. در ادامه ی داستان، شخصیت اصلی تصمیم می گیرد از این ساختمان مخوف فرار کند اما تصمیم دشواری است چرا که تاکنون هیچ کس موفق به این عمل نشده و هیچ راه خروجی وجود ندارد. بنابر گفته ی بچه هایی که در آن جا به سر می برند، همه یک روزی وارد این موسسه می شوند، اما امکان ندارد که سرانجام بتوانند از آن خارج شوند. استفن کینگ، نویسنده ی ماهر و نام آشنای رمان های معمایی که بارها جوایز ادبی متعددی را از آنِ خود کرده است، با نوشتن رمان موسسه (The Institute) باز هم توانست داستانی با موضوع جنجالی و متفاوت نسبت به سایر آثارش خلق کند.

افتخارات کتاب موسسه

  • کتاب اول پرفروش نیویورک تایمز در سال 2019
  • جزء 100 کتاب برتر سال 2019 به انتخاب نیویورک تایمز
  • ترسناک ترین کتاب سال 2019 به انتخاب کاربران گودریدز
  • کتاب پرفروش سایت آمازون

نکوداشت های کتاب موسسه

  • کینگ با تعهد به مفاهیم پایدار و استوار همیشگی داستان هایش، به ما کمک می کند که خود و دنیایی که در آن زندگی می کنیم را بهتر درک کنیم. موسسه سرشار از خشم، اندوه، همدلی و امید است. این یک رمان سرگرم کننده ی درجه یک است که حرف مهمی برای گفتن دارد و همه ما نیاز داریم که به آن گوش فرا دهیم. (ویلیام شیهان واشینگتن پست)
  • موسسه کتابی موفق است. مرموز، اثرگذار و داستانی ترسناک و در عین حال قابل باور، همه در یک کتاب جمع شده اند. (بوستون گلوب)
  • این استیون کینگ است و این هم بهترین کتابش. (سنت لوییس پست دیسپچ)
  • برای خواندن کتاب موسسه نیازی نیست که طرفدار داستان های ترسناک باشید، داستان های استیون کینگ فراتر از یک سبک است. (ماریون وینیک نیوزدی)
  • موسسه تجربه ای جدید از یک داستان وحشت آور را به خواننده ارائه می کند. داستانی از بچه های جهش یافته و جنگ بی پایان آن ها در برابر نیروهای شیطانی. (رابرت فریزر بک پیج)
  • استیون کینگ به گونه ای با اذهان خوانندگان جوانش ارتباط برقرار می کند که به راحتی احساس ترس و خطر را به آن ها انتقال می دهد و خوانندگانش را مسحور خود می سازد. در رمان موسسه حتی یک کلمه ی اضافی هم وجود ندارد و این گونه یک بار دیگر ثابت می کند که چرا از او با نام پادشاه وحشت یاد می کنند. (پابلیشرز ویکلی)
  • استیون کینگ هیچ گاه هوادارانش را نا امید نمی کند. (مجله ی کایرکوز ریویوز)
  • اطمینان دارم که هواداران استیون کینگ تا آخرین صفحه ی این رمان سرشار از تعلیق را خواهند بلعید. هر خواننده ای که به دنبال داستانی از یک سازمان غیرمعمولی است با خواندن موسسه پاداش خود را دریافت خواهد کرد. استیون کینگ با نوع روایت منحصر به فرد و شخصیت های پیچیده ی داستانش همچنان در صدر جدول است. (کارل هیز منتقد نشریه ی بوکلیست)

در بخشی از رمان موسسه می خوانیم

تیم یک ساعت بعد بر روی تخته سنگی کنار خطِ دو طرفه راه آهن نشسته بود. و منتظر عبور قطار باربری بدون انتها بود. قطار که شامل واگن های باری، سازه های مخصوص حمل اتومبیل (بیشتر آن ها پر از اتومبیل های کهنه بود نه نو)، مخازن، واگن های روبازی که خدا می دانست با چه نوع موادی پر شده که ممکن بود، با از خط خارج شدن قطار، جنگل کاج اطراف را به آتش بکشند، یا مردم دوپرای را به سم یا حتی گازهای کشنده مبتلا کند، بود با سرعت ایالتی سی مایل در ساعت به سمت دوپرای حرکت می کرد. عاقبت اتاقک نارنجی ایستگاه قطار ظاهر شد. مردی با لباس سراسری بنددار نشسته روی یک صندلی باغی در حال خواندن کتابی با جلد کاغذی و کشیدن سیگار بود. او سرش را از روی کتاب بلند کرد و دستی به علامت سلام برای تیم بالا برد. تیم هم دستش را بالا گرفت. شهر دو مایل عقب تر واقع شده بود. دور تقاطع بزرگراه 92 ساخته شده بود (که حالا خیابان اصلی نام داشت) و دو خیابان دیگر هم داشت. به نظر می رسید که شهر دوپرای از چشم فروشگاه های زنجیره ای که شهرهای بزرگ را تسخیر کرده بودند، دور افتاده بود؛ در آن جا یک اتومبیل فروشی وسترن بود، اما بسته شده بود. پنجره هایش صابون زده شده بود. تیم متوجه یک مغازه خواربارفروشی، یک داروخانه، یک واحد تجاری که به نظر می رسید هر چیزی می فروشد و تعدادی سالن آرایش شد. یک سالن سینما با علامت «برای فروش یا اجاره» بر روی سردر آن، هم وجود داشت. یک فروشگاه لوازم یدکی که خودش را به عنوان فروشگاه خرید فوری دوپرای معرفی کرده بود. و رستورانی به نام عذاخوری بِوز. در آن جا سه کلیسا وجود داشت، یکی با نشان فرقه ای خاص از مسیحیت، دوتای دیگر بی نشان، اما همگی به انواع مختلف فرق مسیحیت مرتبط می شدند. بیشتر از یکی دو جین ماشین و وانت در محوطه های پارکینگ قسمت تجاری شهر قرار نداشت. پیاده روها تقریباً خالی بود. تیم سه بلوک بعد از یک کلیسای دیگر، مُتل دوپرای را دید. پشت آن، جایی که خیابان اصلی احتمالاً به خیابان ایالتی 92 می رسید، یک تقاطع خط آهن دیگر، یک مجموعه انبار، و یک ردیف سقف فلزی که در نور خورشید می درخشیدند، قرار داشت. پشت این سازه ها، مجدداً درختان کاج محوطه را بسته بودند. در نظر تیم آن جا کلاً شهری خارج از محدوده کشور آمد. مانند یکی از آن قطعه موسیقی های دلتنگ کننده آلن جکسون یا جورج استوارت. تابلوی مُتل قدیمی و زنگ زده بود. نشان می داد که آن محل مانند سالن سینما تعطیل شده باشد، اما از آنجایی که هوا در حال تاریک شدن بود و به نظر می رسید آن جا تنها محل اقامت شهر باشد، تیم تصمیم گرفت به سمت آن حرکت کند.

خلاصه کتاب موسسه

در داستان کتاب موسسه، نیمه های شب، در یک خیابان آرام در شهر مینه پلیس، مهاجمان مخفیانه به خانه ای وارد می شوند و پس از به قتل رساندن والدین لوک الیس او را داخل یک خودروی ون مشکی می اندازند. تمام این عملیات کمتر از دو دقیقه زمان برد. “لوک” در موسسه ای چشم باز می کند؛ در اتاقی که شباهت زیادی به اتاق خودش دارد، با این تفاوت که این اتاق هیچ پنجره ای ندارد. خارج از در اتاق او، در های دیگری وجود دارند که پشت هر یک از آن ها کودکان دیگری با استعدادهای خاص زندانی شده اند. استعدادهایی نظیر قدرت کنترل ذهن و جابجایی اشیا با ذهن. همه این کودکان درست مثل “لوک” به این موسسه آورده شده اند و سرنوشت یکسانی دارند: نیک، کالیشا، جورج، آیریس و آوری دیکسون ده ساله. همه این کودکان در نیمه جلویی زندانی شده و مابقی، در قسمت عقبی ساکن هستند. به قول “کالیشا”: “اینجا درست مثل هتلی است که اجازه ورود به آن را دارید، اما هیچوقت نمی توانید از آنجا خارج شوید.” در این موسسه عجیب و مرموز، مدیر آن که خانم سیگزبی نام دارد، به کمک دیگر کارکنان به صورت بی رحمانه ای در تلاش برای خارج کردن قدرت های خارق العاده این کودکان می باشند. اینجا هیچ وجدان و خط قرمزی وجود ندارد. اگر همکاری کنید، جایزه می گیرید و اگر امتناع بورزید، مجازات سهمگینی در انتظارتان خواهد بود. همان طور که قربانیان بیشتری به قسمت عقبی موسسه فرستاده می شوند، شخصیت اول داستان کتاب موسسه بیشتر برای فرار و درخواست کمک تقلا می کند. اما مشکل اینجاست که هیچکس تا کنون موفق به فرار از این موسسه نشده است.

شناسنامه کتاب موسسه

  • نویسنده: استفن کینگ
  • مترجم: سعید دوج
  • زبان: فارسی
  • ناشر چاپی: نشر روزگار
  • تعداد صفحات: 726
  • موضوع کتاب:کتاب های داستان و رمان خارجی
  • نسخه الکترونیکی:دارد
  • نسخه صوتی : ندارد

امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید و برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. همچنین شما نیز بهترین کتابی که تا حال مطالعه کرده اید، برای ما معرفی نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.

دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربحث های هفته   
الهام چرخنده: من برای همه کسانی که کتکم زدند، باعث بیماری قلبی شدند نفرین ندارم اما الهی که به درد من دچار بشید+ویدیو (112 نظر) عرض ارادت فریبا نادری به امام خمینی(ره): مرد بزرگ جایت خالی است در میان مردمان سرزمینِ نور؛ ممنون که این انقلاب رو برایمان رقم زدی+ عکس (110 نظر) مازیار لرستانی: ای کاش به جای روز زن و روز مرد، روز شرف و انسانیت داشتیم+عکس (106 نظر) تذکر جدی علی دایی به اعجوبه طنز ایران: دفعه آخرت باشد که ادای من را درآوردی! (79 نظر) علی دایی در واکنش به تقلید صدایش در مراسم استقلالی‌ها: در گذشته پادشاهان دلقک‌هایی داشتند که وظیفه‌شان تقلید صدا و خنداندن مردم بود+عکس (62 نظر) سحر زکریا خطاب به شهاب حسینی: این جماعت چه می دانند که در خیابان با من چه کردید از اینکه یورش آوردید برای زدن من فراموش نمی کنم! +عکس (57 نظر) شعرخوانی زیبا و دلنشین رهبر معظم انقلاب: ای تکیه گاه و پناه زیباترین لحظه های پرعصمت و پر شکوه تنهایی و خلوت من+ویدیو (54 نظر) سحر زکریا: بهنوش بختیاری نخود هر آشه در حد من نیست که بخوام باهاش دهن به دهن بشم! خانم بختیاری در بین همکاران جوک هستن!+فیلم (40 نظر) شیلا خداداد: موهامو رنگ نمیکنم چون همینجوری و نچرال بودن رو دوست دارم؛ وقتی عروسی برم لاک میزنم و برمیگردم پاک میکنم+ ویدیو (39 نظر) مریم مومن: تمام پسرهای محله رو زدم هیچکس بدون اجازه من نباید از کوچه رد میشد باید زنگ در رو میزدن بعد رد میشدن+فیلم (36 نظر) امام جمعه پردیسان: از رهبری تقاضا دارم اجازه ساخت بمب اتم را صادر کنند +فیلم (32 نظر) ژیلا صادقی: من زنی هستم، آزاد/ در فطرت من حیا نهاده شده/می‌دانم از کجا باید شروع کنم و کجا می‌شود رها شد (32 نظر) لیلا اوتادی: من ترک هستم، منتها نه تُرک تبریز و اردبیل؛ ترک قشقاییِ شیراز هستم+ویدیو (30 نظر) مهراوه شریفی نیا، بازیگر سریال کیمیا با پوششی متفاوت و با گوشواره هایی با طرح انگور در شبکه تلویزیونی افغانستان حضور یافت+ویدیو/ تعریف و تمجید خانم بازیگر از مهمان نوازی مردم در کابل (27 نظر) علی دایی: دکترها گفته بودند شاید زیر عمل زنده نمانم، میتوانستم همه جای دنیا زندگی کنم اما همه درآمدم را در ایران سرمایه‌گذاری کردم...+عکس (26 نظر)
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
منتخب روز   
تهران گردی / معرفی 36 پارک تفریحی و جذاب تهران؛ پایتخت را بهتر بشناسید آلبوم تصاویر ورزشی و خصوصی محمدهادی ساروی کُشتی گیر چشم ابرو مشکی ایرانی ؛ از کافه گردی و پاریس گردی تا پُشتک روی تُشک و مدال طلا مفاخر ورزشی ایران/ غلامرضا تختی از تولد تا مرگ گزارش تصویری دیدار تاریخی بسیجیان با ولی امر مسلمین جهان در سالروز تشکیل بسیج 20 میلیونی استقلال و پرسپولیس روی لبه تیغ/ روی مرز بین صعود و سقوط (فیلم) نظر رهبر معظم انقلاب درباره تخت جمشید / افتخاری ندارد، خدا می‌داند چقدر بیگناه مقابل تخت طاغوت‌های زمان به قتل می‌رسیدند ... کرکره خنده؛ بدل مهران مدیری: مدیری برای همیشه از ایران رفت اونور آب شبکه ای برای خودش تاسیس کرده به نام جوج تی وی من هم بدل مدیری هستم اسمم نعمت برزو کلایه است!+فیلم نگاهی به تیپ و استایل خوشرنگ و پرانرژی بهنوش بختیاری در اتاق گریم جوکر/ میکس زیبای سفید و قرمز👌 حضور بی شرمانه احسان کرمی و برزو ارجمند در عروسی مختلط ساسی مانکن به بهانه پاشیدن نمک روی زخم آبادانی ها+عکس واضح وام 680 میلیارد تومانی آقای مدیرعامل از بانک خودش! نگاهی به چیدمان سنتی و شیک اتاق پذیرایی مسعود کیمیایی، کارگردان خائن‌کشی و برنده تندیس حافظ/ خودنمایی مبلمان چرمی و تابلوهای زیبای نقاشی ایده ست کردن ست چهارخانه‌ پاییزی با این بازیگران مشهور ایرانی / از الناز شاکردوست تا پریناز ایزدیار و سمیرا حسن پور + عکس