درباره ژوزه ساراماگو
ژوزه دی سوزا ساراماگو (به پرتغالی: José de Sousa Saramago) (پرتغالی:[ʒuˈzɛ ðɨ ˈsozɐ sɐɾɐˈmaɣu]) (زادهٔ ۱۶ نوامبر ۱۹۲۲ در آزینهاگا – درگذشتهٔ ۱۸ ژوئن ۲۰۱۰ در تیاس، لاس پالماس) نویسندهٔ پرتغالی برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۸ میلادی بود. او گرچه از سال ۱۹۶۹ به حزب کمونیست پرتغال پیوست و همچنان به آرمان های آن وفادار بوده است اما هیچگاه ادبیات را به خدمت ایدئولوژی در نیاورده است.
درباره کتاب وقفه مرگ
وقفه در مرگ رمان دیگری از ژوزه ساراماگو، نویسنده پرتغالی برنده نوبل ادبیات و خالق رمان های معروف کور و بینایی است. ساراماگو در این رمان یک وضعیت خارق العاده دیگر راب به تصویر کشیده است. وقفه در مرگ انسان ها. در داستان وقفه در مرگ روزی می رسد که دیگر کسی نمی میرد. سال به پایان می رسد، بی آن که هیچ گزارش ناگواری از وفات کسی به ثبت رسیده باشد، اما اتفاقی در جریان است که از مرگ ناگوارنتر است. انبوه زخمی ها و مجروحانی که در تصاوفات و اتفاقات گوناگون در حال خونریزی اند، بدن هایی که بر اساس تمام قوانین منطقی ریاضیات جهان، بدون هیچ تردیدی، می بایست مرده باشند؛ اما علی رغم جراحات عمیق و وضع ظاهری اسفناکشان، هنوز هم زنده اند. بیمارستان ها پر شده از آدم هایی با جراحات عمیق کشنده که نه می میرند و نه بهبود پیدا می کنند. در کم ترین زمان ممکن، این مسئله به روزنامه ها، رادیو و تلویزیون کشیده می شود و کشور در وضعیت بحرانی قرار می گیرد. مردم ابتدا از این اتفاق خوشحال می شوند اما در ادامه حوادثی پیش می آید که آذرزو می کنند زندگی به روال سابقش برگردد و به نوعی مرگ به آرزویی دست نیافتنی تبدیل می شود. وقفه در مرگ هم مانند رمان های دیگر ساراماگو با یک اتفاق فراطبیعی آغاز می شود. ساراماگو این بار مرگ را به بازی می گرد. این که اگر مرگی در کار نبود چه اتفاق هایی در زندگی انسان می افتاد. او آینده جهان را به مرگ موجودات زنده به زوال عادی اش وابسته می داند. این اثر در عین داستانی بودن، بسیار فلسفی است. قوه تخیل ژوزه ساراماگو در کنار شناختش از رفترا انسانی این اثر را در ذهن مخاطب ماندگار می کند. علاقه مندان به رمان های اجماعی و سیاسی و آخرزمانی بویژه دوست داران آثار ساراماگو را به خواندن وقفه در مرگ دعوت می کنیم.
بخشی از کتاب وقفه در مرگ
از آن روز به بعد، دیگر کسی نمرد.
حادثه ای کاملاً متضاد با روال عادی زندگی، که حتی هماهنگی دنیای ارواح را بر هم زد. علی رغم الهامات عالمانه ای که هر اتفاقی را توجیه می کنند، کافی است به چهلمین کتاب تاریخ جهان نگاهی بیاندازیم تا ببینیم کوچک ترین خبری، حتی یک خبر برای نمونه نمی توان یافت که نشان دهنده ی پدیده ای مشابه حتی در مدت یک شبانه روز با بیست و چهار ساعت بیهوده و بی هدف آن، در زمانی متفاوت باشد. چه شب هنگام و چه روز؛ این که صبح یا عصر یک روز بی آن که کسی، حتی یک نفر، بر اثر ابتلای بیماری، سقوط یا اقدام به خودکشی یا هر دلیل دیگری جان خود را از دست بدهد. هیچ کسی، به معنای واقعی کلمه؛ حتی در یکی از حوادث و تصادفات معمول رانندگی که همواره در تعطیلات و یا پس از اتمام جشن ها و میهمانی ها، در اثر بی مبالاتی ناشی از سرمستی یا نوشیدن بیش از اندازه، دو راننده را در جاده ها یا بزرگراه ها، برای کسب مقام نخست در رسیدن به مرگ به رقابت می خواند. سال به پایان رسید، بی آن که هیچ گزارش ناگواری در خصوص وفات کسی به ثبت رسیده باشد. گویا آتروپس کهنسال، دیگر قصد استفاده از قیچی خود را نداشت. با این وجود شاید بیش از هر زمان دیگری خون از همه جا جاری بود. مامورین امداد و آتش نشانی حیران و وحشت زده، در حالی که به سختی سعی در غلبه بر حالت تهوع خود داشتند، قطعه های بدن هایی را بیرون می کشیدند که بر اساس تمام قوانین منطقی ریاضیات جهان، بدون هیچ تردیدی، می بایست مرده باشند؛ اما علی رغم جراحات عمیق و وضع ظاهری اسفناکشان، هنوز هم زنده بودند و در میان هیاهوی سرسام آور آژیر پیاپی آمبولانس ها، روانه ی بیمارستان ها می شدند. هیچ یک از این مجروحین در طول راه جان نمی باختند و این نشان می داد همواره نمی توان به پیش بینی های خوشبینانه ی پزشکان اعتماد کرد.
- « هیچ راه نجاتی برای این بیچاره وجود ندارد! »
- « عمل کردن این بیمار، ارزش اتلاف وقت را ندارد! »
پزشک جراح به پرستاری که در حال مرتب کردن ماسک کوچک روی بینی و دهانش بود، توضیح داد: « دیروز برای آن بیچاره هیچ راه نجاتی وجود نداشت... اما امروز، ظاهرا قربانی حاضر به پذیرش مرگ نیست! »
اتفاقی که آن جا در حال وقوع بود، درواقع همان چیزی بود که در سرتاسر کشور رخ می داد و در واپسین روزهای سال، هنوز هم می شد افرادی را پیدا کرد که با احترام آماده ی پذیرش احکام مرگ و تسلیم در برابر مرگ بودند.
خلاصه کتاب وقفه در مرگ اثر ژوزه ساراماگو
رمان وقفه در مرگ، یک رمان خیالی است که در سال 2005 توسط نویسنده ای پرتغالی به نام ژوزه ساراماگو José Saramago نوشته شده است. این کتاب در انگلیس با عنوان Death at Intervals منتشر شده است، داستان انتزاعی و تمثیلی حول مرگ به عنوان یک حادثه و همچنین یک شخصیت زن است که می تواند خودش را نشان دهد و حتی تغییر شکل دهد. یکی از موضوعات اصلی رمان چگونگی ارتباط جامعه با مرگ از هر دو طریق و نحوه تعامل مرگ با مردی است که قرار است بمیرد. سبک رمان قواعد سنتی دستور زبان را تا حد زیادی نادیده می گیرد، در اکثر جملات و نقل قول ها از علائم نگارشی استفاده نمی کند. در اولین روز سال نو، کسی نمی میرد. در حالی که بسیاری از مردم بر غلبه بر دشمن دیرین بشریت جشن می گیرند، دیگران که معاش آنها به مرگ بستگی دارد ابراز نگرانی می کنند. از جمله این موارد شامل کلیساها، رهبران مذهبی، سیاستمداران، پزشکان، پزشکان قانونی و موارد مشابه است. در حالی که مرگ به تنهایی نشسته و در آزمایش شیطانی خود تأمل می کند، او تعجب می کند که آیا به بشریت لطف کرده است یا خیر؟ روایت رمان از دیدگاه دانای سوم شخص است. چشم انداز داستان در یک کشور بی نام و محصور در خشکی در زمانی نامشخص در گذشته آغاز می شود. در اول ژانویه سال جدید، اعلام شده است که مرگ مرده است، به این معنی که دیگر هیچ کس در کشور نمی تواند بمیرد. در ابتدا، بیشتر مردم از خبر جاودانگی تازه کشف شده خود خوشحال می شوند. با این حال، بسیاری دیگر در کشور با مشاغل وابسته به مرگ وحشت می کنند. مقامات به اصطلاح در این عرصه - روحانیون، متکلمان و فلاسفه - همه این موضوع را بررسی می کنند اما نمی توانند پاسخ دهند که چرا مردم دیگر نمی توانند بمیرند. به ویژه کلیسای کاتولیک می ترسد که به زودی از کار خارج شوند زیرا پایان مرگ خدمات آنها را منسوخ می کند. مرگ و تولد دوباره مسیح دیگر برای کسی مهم نخواهد بود. بدنبال یک دوره ابتدایی جشن، برای شش ماه اول سال، کشور با وجود غلبه بر پایدارترین شقاوت خود، به هرج و مرج تبدیل می شود. بیمارستان ها و کارمندان مراقبت های بهداشتی، ترس از این دارند که پایان مرگ آنها را مانند کلیساها از کار بی کار کند اما در واقع حجم کار آنها را چنان افزایش می دهد که نمی توانند زندگی خود را حفظ کنند. واحدهای مراقبت، خانه های سالمندان و بیمارستان ها قطعاً باید تا ابد تحت اشغال قرار گیرند. از طرف دیگر، مسوولان تشییع جنازه و پزشکان می ترسند که دیگر نیازی به آنها نباشد و از کار بیفتند یا حداقل مجبور شوند که به جای انسان برای مراسم خاکسپاری، حیوانات مرده را آماده کنند. به عنوان یک پاسخ، یک فرقه زیرزمینی معروف به مافیا، راههایی را برای کشتن مردم و تسکین اعضای خانواده و رهایی از دیدن عزیزان بیمار خود، در پیش می گیرند. مافیا می فهمد که توقف مرگ فقط در کشور آنها اتفاق می افتد، بنابراین برای کشتن بیمارترین و مبتلایان ترین افراد، آنها را به راحتی به آن طرف مرز که مرگ هنوز زنده است می برند. این رویه به زودی به یک صنعت پولساز تبدیل می شود که دولت در آن شرکت می کند و ملزم به همکاری با مافیا می شود. ناآرامی و جنگ بین همسایگان دو کشور افزایش می یابد. چندی نگذشته بود که مرگ دوباره ظاهر می شود. هنگامی که مرگ بازگشت، هیبت یک زن جوان را به خود می گیرد. او شروع به تجربه زندگی، شرکت در کنسرت ها و خرید لباس می کند. او به عنوان مرگ با حروف کوچک "d" شناخته می شود تا او را به عنوان کسی که مردم را می کشد متمایز کند، در مقابل مرگ با "D" بزرگ است که کل جهان را می کشد. هنگامی که مرگ از طریق رسانه ها اعلام می کند که او آزمایش خود را به پایان رسانده است و مردم دوباره شروع به مردن می کنند، او روش جدیدی برای مدیریت اخبار را پیشنهاد می کند. برای هر کسی که قرار است بمیرد، مرگ، نامه هایی را در پاکت بنفش می فرستد که به آنها هشدار می دهد یک هفته فرصت دارند تا برای پایان زندگی آماده شوند. این به معنای نوع انسانی تر کشتن مردم است. با این حال، این یک واکنش شدید در جامعه ایجاد می کند زیرا مردم عادی نه تنها دوباره می میرند بلکه آنها باید مرگ قریب الوقوع خود و ترس پیش بینی کننده آن را حس کنند. وقتی مرگ، نامه مرگ را برای یک ویولن سل سلطان بدون توصیف می فرستد، از اینکه می فهمد او نمی میرد شوکه می شود. هر بار که مرگ نامه ای برای او می فرستد، نوازنده ویولن سل آن را برمی گرداند بدون اینکه از نظر جسمی آسیب ببیند. به هر دلیلی، مرگ به زودی می فهمد که یک اشکال باعث شده است که نوازنده سل هرگز از دنیا نرود. با وسواس در این پرونده، مرگ به دیدار ویولن سل می رود تا شخصاً نامه را به او برساند. در حالی که در ابتدا علاقه مند به یادگیری این بود که چرا نمی تواند او را بمیراند، مرگ شروع به تجربه عاشق شدن می کند. هرچه احساسات او نسبت به ویولن سل افزایش می یابد، مرگ انسانی تر می شود. این رمان به شکل مدور به پایان می رسد، زیرا راوی اظهار می کند که روز بعد کسی نمی میرد. ساراماگو در طول فعالیت طولانی نویسندگی خود بیش از 30 رمان نوشت. بیش از دو میلیون کتاب وی صرفاً در پرتغال فروخته شده است و آثار وی به بیش از 25 زبان ترجمه شده است. علاوه بر رمان وقفه در مرگ، 29 کتاب دیگر نوشت که شامل موارد زیر است: سرزمین گناه، نورگیر، این دنیا و دیگری، چمدان مسافر ، یادداشت ها، زندگی لاغرها، سفر به پرتغال، قایق سنگی، نامها، غار، خاطرات دوگانه، کوچک، قابیل، همه ی نام ها, کوری، همزاد، نقاشی، در ستایش مرگ، سال مرگ ریکاردو ریش، بینایی، تاریخ محاصره لیسبون، بالتازار و بلموندا، خرده خاطرات، دخمه، قصه جزیره ناشناخته، هجوم دوباره مرگ، سفر آقای فیل، مرد تکثیر شده. علاوه بر جایزه نوبل ادبیات، ساراماگو جوایز زیادی از جمله جایزه کمس 1995، برنده جایزه نوبل ادبیات 1998، جایزه آمریکا 2004 شد و جایزه ادبیات سائو پائولو 2009 را دریافت کرد. مطابق باChicago Tribune ، "ساراماگو مسلماً بزرگترین نویسنده زمانه ماست." به دنبال نبرد طولانی با سرطان خون، ساراماگو در سال 2010 درگذشت.
شناسنامه کتاب وقفه در مرگ اثر ژوزه ساراماگو
-
نویسنده: ژوزه ساراماگو
-
مترجم: حبیب گوهری راد
- زبان: فارسی
- ناشر چاپی: نشر رادمهر
- تعداد صفحات: 248
- موضوع کتاب:کتاب های داستان و رمان خارجی
- نسخه الکترونیکی:دارد
- نسخه صوتی : دارد
امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید. همچنین برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم .