درباره کتاب
کتاب «آداب دنیا» نوشته ی یعقوب یادعلی ( -۱۳۴۹) نویسنده و فیلم ساز ایرانی و برنده جایزه ادبی گلشیری است. این کتاب پس از یازده سال سکوت و بعد از یکی از مشهورترین رمانهای فارسی معاصر یعنی «آداب بی قراری» منتشر شد. رمان تازه یادعلی نیز چون نخستین اثر او ، رمانی نفس گیر است. نویسنده در این اثر درعین پای بندی به واقع گرایی، روحی متافیزیکی را احضار می کند که در آن چهره های عجیبی از شخصیت هایش پنهان شده اند؛ چهره هایی که با جلو رفتن داستان از سایه بیرون می آیند… یک پلیس خسته و توبیخ شده، درگیر ماجرای ناپدیدشدن مردی می شود که پایش را به ویلایی بزرگ باز می کند؛ ویلایی که براساس نگاهی آرمانی ساخته شده و ساکنانش را گرد هم آورده است. همزمان عشقی قدیمی در این میانه ظهور می کند که عامل اصلی رفتارهای قهرمان یادعلی است. رمان با اتفاق های ریزودرشت غیرقابل پیش بینی جلو می رود و اتاقی که کسی نباید وارد آن شود… اتاق دربسته... در بخشی از کتاب «آداب دنیا» می خوانیم: « نمی فهمید دارد بهش حال می دهد در آن آفتاب تند، یا به عمد می آید می پیچد دور خیسی شلوار تا ساق پایش را مورمور کند، بدجنس! بهش گفته بودند تنها نرود. هر چه جلوتر می رفت، بیشتر می ترسید. به خودش نهیب می زد: برو! سر جاده آسفالت، پیش از وارد شدن به خاکی، لحظه ای ایستاد تا از دکه ای آدرس بپرسد. «این جا برای یک زن تنها، جای خوبی نیست.» دکه ای گفت همین راه خاکی را برود تا چند تپه و یک مسیر سنگلاخ. «بعد از نیم فرسخ می زنی به آب.» جاده از نهر می گذشت و اگر نمی خواست به آب بزند، باید برمی گشت. برمی گشت؟ بعد از این همه مرارت؟ اهمیت نداد به نهر که داشت ته دلش را خالی می کرد؛ برگرد! برگرد! گفت: برگردم؟ فکر کردی ترسیدم؟ کور خواندی اگر فکر می کنی برمی گردم. با ماشین زد به دل نهر و محل نداد به آخ و وای و کولی بازی اش. بعد که نهر گیرش انداخت آن وسط، مجبور شد دوربینش را بردارد، پاچه های شلوارش را بالا بزند و برود توی آب. گفت: دلت خنک شد؟»
خلاصه داستان
رمان «آداب دنیا» داستان یک پلیس سرخورده و توبیخ شده است که درگیر پرورنده عجیب ناپدید شدن یک مرد می شود. او برای پیگیری این پرونده مجبور است به ویلایی نزدیک اصفهان برود و با ساکنان آنجا ملاقتی داشته باشد. قهرمان داستان در ویلا با افرادی معمولی و آرام روبه رو می شود؛ اما به ظاهر آرام. هرکدام از آنها رازی دارند و اتاقی هم در ویلا هست که نباید درش باز شود. در میان این فضاهای معماگونه، اتفاق عجیب دیگری هم می افتد و آن ورود عشق قدیمی قهرمان داستان به ماجرا است.
یادعلی داستانش را با حوادث ریز و درشت غیر قابل پیش بینی جلو می برد، یک رمان چند وجهی و رازآلود که مثل کلاف به هم پیچیده است اما لحظه ای نمی گذارد که فکر خواننده از داستان منحرف یا دچار پرش شود.
درباره نویسنده
یعقوب یادعلی ، نویسنده و فیلم ساز ایرانی. رمان آداب بی قراری او برندهٔ بهترین رمان اول دورهٔ پنجم جایزهٔ هوشنگ گلشیری شد. اما به دلیل نوشتن این رمان به جرم توهین به قوم لر بازداشت شد و پس از تحمل دو ماه زندان در اردیبهشت سال ۱۳۸۵ از زندان آزاد شد. در دادگاه تجدیدنظر حکم او تشدید شد و به یک سال زندان تعزیری محکوم شد. در تیرماه ۱۳۹۱ یادعلی بالاخره از تمامی اتهاماتش تبرئه شد. وی هم اکنون در امریکا زندگی می کند. یاد علی در سال ۱۳۹۶ پس از ۶ سال به ایران بازگشت. حامد داراب به بهانه بازگشت او یادداشت بلندی درباره اش در روزنامه همدلی نوشت.
قسمتی از کتاب
نسیم، نسیم است. حتی اگر برگی را تکان ندهد، یا شوخ و شنگ به هرجا سرک نکشد. اما نسیمی که حرف نزند، بدجنس است. تازه اگر بی موقع در یک پس از ظهر اوایل فروردین بوزد.
خیانت، مثلِ سوختگیِ پشتِ دست است؛ خوب می شود، پوستِ تازه در می آید، رنگ و شمایلش امّا هیچ وقت مثلِ قبل نمی شود، همیشه هم جلوی چشم است، هر وقت نگاهت بهش بیفتد، آرام دست را پشت ورو می کنی یا می بری زیرِ میز. اگر هم ازت بپرسند، مجبوری لبخند بزنی و بگویی چسبیده به لبه ی داغِ فِر یا آب جوش روی آن ریخته.
امورات آدم پا به سن گذاشته خیلی هم چاق تر از موتور یک پرشیا نمی چرخد که به روغن سوزی افتاده…
شناسنامه کتاب
نویسنده: یعقوب یادعلی
ناشر: چشمه
تعداد صفحات: 213