معرفی رمان بار دیگر شهری که دوست می داشتم اثر نادر ابراهیمی

  سه شنبه، 24 فروردین 1400   زمان مطالعه 5 دقیقه
معرفی رمان بار دیگر شهری که دوست می داشتم اثر نادر ابراهیمی
بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم اثر ماندگار دیگری از نادر ابراهیمی است که در سال ۱۳۱۵ در تهران متولد شد و در ۷۲ سالگی بر اثر بیماری درگذشت. از این داستان‌نویس معاصر ایرانی بیش از نود کتاب به یادگار مانده است که از معروف‌ترین آنها می‌توان به یک عاشقانهٔ آرام، خانه‌ای برای شب، چهل نامهٔ کوتاه به همسرم اشاره کرد.

درباره کتاب

نادر ابراهیمی یکی از رمان نویسان معاصر ایران است. این نویستده شروع کتاب را با جمله ای از قرآن شروع می کند و سپس پسری را روایت می کند که به کشاورزی مشغول است، این پسر از دوران کودکی خود دلباخته دختر خان می شود، این دو بالاخره عشقشان را به هم اعتراف می کنند و تصمیم می گیرند که با هم ازدواج کنند، اما به علت سطح طبقاتی آنها، خانواده هایشان با ازدواج این دو مخالفت می کنند. پسر و دختر هم تصمیم می گیرند که به جایی دور از والدین خود فرار کنند و زندگی جدیدی را برای خود بسازند، اما در این بین با مشکلاتی طاقت فرسا مواجه می شوند که باعث می شود دختر (هلیا) در بین دو راهی خانواده و معشوق خود، خانواده را انتخاب کند اما پسر جوان حاضر نمی شود به آن شهر برگردد. حال پس از ۱۱ سال پسر جوان دوباره به زادگاه خود بر می گردد. این کتاب از ۳ بخش تشکیل شده است: باران رویای پاییز، پنج نامه از ساحل چمخاله به ستار آباد و پایان باران رویا که بخش اول و سوم به شکل جریان سیال ذهن و بخش دوم هم پنج نامه را روایت می کند. به طور کل می توان این کتاب را در دسته کتاب های رمانتیک و عاشقانه قرار داد.

وجود چند صدایی و زاویه دیدهای مختلف از ویژگی های بارز این داستان است . راوی با استفاده از «تکنیک سیال ذهن »و تداعی بین گذشته و حال در رفت و آمد است و همین باعث پیچیده شدن روایت می شود . جملات اول در پایان کتاب تکرار شده است او با بزرگ و کوچک نشان دادن کلمات ،صدای راوی ها را مشخص می کند . عناصر زبانی در این داستان غیر منسجم و فاقد معنا است و نادر ابراهیمی به بهترین نحو از عنصر زبان با به کار بردن استعاره و نماد استفاده کرده است و داستان را شعر گونه روایت می کند این بازیهای زبانی باعث می شود کلمات بسیاری را ابداع کند . نادر ابراهیمی با خلق هلیا آرمانهای از دست رفته اش را از کودکی تا پیری به تصویر می کشد شهری که دوست می داشت ،مردمی که هنوز پایبند سنتها هستند ولی برای او این آرمانها هنوز از بین نرفته اند . او با خلق نثری شاعرانه و بسیار پیچیده به مسائل اجتماعی و اخلاق می پردازد و با پیچیدگی هایش مخاطب را به فکر وا می دارد .

خلاصه داستان

این کتاب شامل سه بخش : باران رویای پاییز ، پنج نامه از ساحل چمخاله به ستاره آباد و پایان باران رویا است که می توان عاشقانه ترین بخش آن را باران رویای پاییز دانست.
این کتاب در کنار کتاب " یک عاشقانه آرام " از زمره عاشقانه ترین کتاب های نادر ابراهیمی است که با توجه به حجم کمی که دارد از تاثیرگذاری چشمگیری برخوردار است.
بار دیگر شهری که دوست می داشتم ، داستان عاشقی پسر مردی کشاورز است که سخت دلباخته دختر خان شده است و هنگامی این داستان را روایت می کند که عشقش (هلیا) پس از گذر روزها از فرارشان از شهری که در آن کودکی خود را به دست جوانی سپرده بودند ، او را تنها رها کرده و به خانه بازگشته بود.مرد عاشق به شهری باز می گردد که روزگاری به خاطر عشقش از آن گریخته بود و از آن طرد شده بود.به شهری که دوستش می داشت...و می گوید هیچ عشقی ماندگارتر از عشق به خاک نیست...حتی عشقی که برایش از خاکت بگذری !
هر چند مضمون این کتاب دست مایه فیلم های فارسی و داستان های بیشماری بوده است ، با این همه این بار نادر ابراهیمی با نثری متفاوت ، لطیف و سرشار از احساس آن را به رشته تحریر درآورده است.
این کتاب کوچک ، تنها داستان گلایه ها و واگویه های مرد عاشقی نیست که محبوبش رهایش کرده...نویسنده با دقت و ظرافت در پس پرده دلتنگی عاشقی تنها ، بسیاری از عادات ، معضلات و نکات اجتماعی و حتی سیاسی را در چارچوب یک جامعه کوچک مورد اشاره قرار داده است.
نادر ابراهیمی در این کتاب خواننده را با جریانی آرام وارد دنیایی از تضاد ها و تناقض های جامعه می کند که افکار پوسیده حاکم بر آن معصومیت کودکی را به بی وفایی ، عشق را به نفرت و زندگی را به زنده مانی تبدیل کرده است و هنگامی که عاشق تنها رها شده به شهری که روزگاری دوستش می داشت...در آن به دنیا آمده بود و با هر نفس عشق را در دل پرورانده بود...بازمی گردد ، هر چند پدران این شهر از دنیا رفته اند اما رسوم و عادات کهنه آنان همچون تار عنکبوتی ، هر زنده و جانداری را به بند می کشد؛ عنکبوت پیر مرده اما تارها هنوز پابرجا مانده است.
هر چند داستان بار دیگر شهری که دوست می داشتم ، انباری از جملاتی لطیف و عمیق با مفاهیمی زیبا و تاثیرگذار است اما گاهی به نظر می رسد این کتاب ، یک کتاب داستان نیست ؛ گویی این جملات ، حرف دل نویسنده ای است که روی کاغذ فریاد کشیده است تا بالاخره خوانده شود.

درباره نویسنده

نادر ابراهیمی (زاده ۱۴ فروردین ۱۳۱۵ در تهران – درگذشته در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۳۸۷، تهران)، داستان نویس معاصر ایرانی بود. او علاوه بر نوشتن رمان و داستان کوتاه در زمینه های فیلم سازی، ترانه سرایی، ترجمه، و روزنامه نگاری نیز فعالیت کرده است. ابراهیمی، همراهِ بهرام بیضایی و ابراهیم گلستان، از اندک شمار سخنوران ایرانی به شمار می رود که هم در سینما و هم در ادبیات کار کرده و شناخته شده بوده اند.

قسمتی از کتاب

بخواب هلیا، دیر است. دودْ دیدگانت را آزار می دهد. دیگر نگاه هیچ کس بُخارِ پنجره ات را پاک نخواهد کرد. دیگر هیچ کس از خیابان خالیِ کنارِ خانهٔ تو نخواهد گذشت. چشمان تو چه دارد که به شب بگوید؟ سگ ها رؤیای عابری را که از آن سوی باغ های نارنج می گذرد پاره می کنند. شب از من خالی ست هلیا…

پدر! من می خواهم بار دیگر به شهری که دوست می دارم بازگردم. دیگر سخنی از هلیا درمیان نیست. (کتاب بار دیگر شهری که دوست می داشتم – صفحه ۳۸)

در تالار بزرگ هر ندامت، ازدست رفته ها و به دست نیامده ها در کنار هم می رقصند. (کتاب بار دیگر شهری که دوست می داشتم – صفحه ۹۱)

شناسنامه کتاب

نویسنده: نادر ابراهیمی

ناشر: روز بهان

تعداد صفحات: 111


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
نظر خود را به اشتراک بگذارید
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها