درباره کتاب در رویای بابل
کتاب در رویای بابل، رمانی نوشته ی ریچارد براتیگان است که اولین بار در سال 1977 منتشر شد. وقتی سی. کارد، کارآگاه و قهرمان هشتمین رمان براتیگان، را استخدام می کنید، باید منتظر اتفاقات عجیب و بامزه ای باشید. هرگز حوصله تان سر نخواهد رفت چون وقتی سی. کارد چند گلوله برای سلاحش پیدا می کند، ماجراجویی هایی سریع، خنده دار، طوفانی و پرحادثه اتفاق خواهد افتاد. البته مگر این که سی. کارد به یاد بابل بیفتد و رویاپردازی هایش را شروع کند. اگر سی. کارد رویاپردازی درباره ی بابل را آغاز کند، همه ی چیزهای دیگر در حاشیه قرار می گیرند. ماجراجویی های جذاب و بامزه ی سی. کارد، همزمان با گذار این شخصیت میان خیال و واقعیت، و بابل و سان فرانسیسکو، برای مخاطبین بسیار لذت بخش و سرگرم کننده خواهد بود.
خلاصه داستان در رویای بابل
سي كارد، كارآگاه خصوصي كم حواسي است كه هيچ كس حاضر نمي شود با او كار كند و تقریباً هیچ مشتری ای ندارد. او نيمي از عمر خود را در روياي بابل مي گذراند ومدام به دردسر مي افتد. روزي زن جوان ثروتمندي به همراه راننده اش با كارآگاه قرار مي گذارند و از او مي خواهند كه جسد يك فاحشه ی زیبا که با درِ نامه بازکن مرده است را از پزشك قانوني برايشان بدزد. كاراگاه قبول مي كند ولي لحظه اي كه در حال دزديدن جسد است متوجه مي شود كه گروه ديگري هم به آنجا آمده اند تا جسد را پيدا كنند. او فرار مي كند و در بين راه عده ديگري قصد دارند جسد را از او بربايند. كارآگاه متوجه مي شود كه خيلي ها براي دزديدن اين جسد توسط زن و راننده اجير شده اند. جسد را قايم مي كند و بر سر قرار با زن و راننده حاضر مي شود ولي مي بيند كه آن دو توسط پليس دستگير شده اند و در حال تهديد كردن پليس هستند. پليس كه از تهديدات آن ها مي ترسد آزادشان مي كند و باهم براي خوردن مشروب به بار مي روند. كاراگاه هم كه نا اميد شده در قبرستان كنار قبر پدرش مي رود.
درباره نویسنده در رویای بابل
ریچاردگری براتیگان (زاده ۳۰ ژانویه ۱۹۳۵ – درگذشته ۲۵ اکتبر ۱۹۸۴) نویسنده و شاعر معاصر آمریکایی. از او ۹ رمان، یک مجموعه داستان و چندین دفتر شعر منتشر شده است. رمان صید قزل آلا در آمریکا اولین و شناخته شده ترین اثر اوست. وی عضو جنبش بیت بود.زندگی و مرگ او مانند آثارش بسیار پرفراز و نشیب و متفاوت و غیرمنتظره بود. او در فصل شکار همیشه به مونتانا می رفت و با دوستان اش به شکار می پرداخت هر چند او هیچ وقت نمی توانست به موجود زنده ای شلیک کند و بیشتر ادای شکارچیان را درمی آورد. در فصل شکار ۱۹۸۴، براتیگان به مونتانا نرفت. دوستان اش نگران شدند. امکان تماس با او وجود نداشت به همین دلیل پلیس شهر بولیناس در شمال کالیفرنیا که محل زندگی براتیگان بود را خبر کردند. در ۲۵ اکتبر ۱۹۸۴ پلیس در خانهی براتیگان را شکست و یک بطری مشروب و یک تفنگ کالیبر ۴۴ کنار جسدش پیدا کرد. بنابر اظهار نظر پزشکی قانونی: او «ایستاده رو به دریا پشت پنجره» به شقیقه اش شلیک کرده است.این شاعر و نویسنده ی آمریکایی، لحنی طنز، پرکنایه، هجوآمیز و شعرگونه دارد. نقاط اوج داستان های براتیگان یکدست نیست و از این نظر به کنکاش بیشتری برای درک بهتر این آثار نیاز است.نثر براتیگان دارای زیبایی شناسی خاص خود اوست، او از عنصر خیال در آثارش مکررا استفاده می کند و خلاقیت بخش مهمی از زندگی هنری او محسوب می شود. او با نثری ساده و بی آلایش با مخاطب خود ارتباط می گیرد و اندیشه انتقادی، عصیانگری، تفکرات ضد بورژوازی و ضد مردسالاری در متن رمان هایش دیده می شود. براتیگان را وامدار سورآلیسم فرانسوی می دانند. سراسر زندگی و مرگ او همانند داستان هایش عجیب است
درباره مترجم کتاب در رویای بابل
پیام یزدانجو (زادهٔ ۱۳۵۴) نویسنده، مترجم، و پژوهشگر ایرانی است. ادبیات، فلسفه و هنر عرصه های اصلی فعالیت های او است. یزدانجو در سال ۱۳۸۸ از ایران به هند رفت، و از سال ۱۳۹۳ در فرانسه زندگی می کند.یزدانجو فعالیت ادبی خود را از سال ۱۳۷۶ آغاز کرد. نخستین داستان های کوتاه او در مجله کارنامه، به سردبیری هوشنگ گلشیری، منتشر شد و بعد از آن با نوشتن مقالات ادبی و انتقادی به وبلاگ نویسی و همچنین همکاری با نشریات مختلف پرداخت. یزدانجو نخستین مجموعه داستان خود، شب به خیر یوحنا، را در سال ۱۳۸۱ منتشر کرد و نخستین رمان اش، فرانکولا، یا پرومتۀ پسامدرن، در سال ۱۳۸۳ منتشر شد. موزۀ اشیای گم شده، دومین مجموعه داستان او، در سال ۱۳۸۸ منتشر شد. سومین مجموعه داستان یزدانجو، باران بمبئی، در سال ۱۳۹۵ منتشر شده است.به موازات فعالیت های ادبی، یزدانجو به تدوین و ترجمهٔ آثار پرشماری در زمینهٔ فلسفه های پسامدرنیسم و نگره های پساساختارگرایی پرداخته و، در کنار مولفانی مانند بابک احمدی، آرای برخی از مهم ترین متفکران معاصر، به ویژه رولان بارت، ژاک دریدا، و ژان بودریار، را به مخاطبان فارسی زبان معرفی کرده است. آخرین ترجمهٔ او در این زمینه پیشامد، بازی، و همبستگی، نوشتهٔ ریچارد رورتی، است.پیام یزدانجو از ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۸ به عنوان ویراستار و عضو هیئت تحریریه، و همچنین دبیر مجموعهٔ اندیشه گران انتقادی، با نشر مرکز همکاری داشته است. تدریس در دانشگاه هنر و دانشگاه سوره، و سخنرانی در مجامع فرهنگی و دانشگاهی، از جمله خانه هنرمندان ایران و دانشکده هنرهای زیبا، از دیگر فعالیت های او است.
قسمتی از کتاب در رویای بابل
اوه اوه! داشتم از پله ها پایین می آمدم بروم آپارتمان خودم، که بنا کردم به رویای بابل را دیدن. خیلی مهم بود که حالا که اوضاع داشت رو به راه می شد، رویای بابل را نبینم. اگر دوباره مشغول بابل می شدم ساعت ها بدون آن که بفهمم اسیرم می کرد. (کتاب در رویای بابل – صفحه ۲۰)
زندگی بالا و پایین دارد. و حالا زندگی ام افتاده بود توی سربالایی. سرازیری برام فقط سرازیری قبر بود. (کتاب در رویای بابل – صفحه ۲۶)
از وقتی رفته بودم بیرون، آپارتمان پرکثافت نمورم هیچ تغییری نکرده بود. عجب دخمه ی افتضاحی… یا عیسا مسیح، چه طور می توانستم این جوری زندگی کنم؟ بفهمی نفهمی ترسناک بود. از روی خرت وپرت های مجهول الهویه ی کف اتاق رد شدم. عمد داشتم به آن ها توجه نکنم. اصلا نمی خواستم بدانم چه هستند و چه نیستند. از نگاه کردن به تخت خواب ام هم طفره می رفتم. (کتاب در رویای بابل – صفحه ۱۰۹)
ماشینی هم می خواستم تا بتوانم بدون سابیده شدن کف کفش هام، توی شهر گشت بزنم. کارآگاه خصوصی ای که پیاده خیابان ها را گز کند یا سوار اتوبوس های بی کلاس شود یک جای کارش می لنگد. (کتاب در رویای بابل – صفحه ۱۵۰)
صحنه های تعقیب وگریز زیادی توی فیلم ها دیده بودم اما خودم هیچ وقت درگیرش نشده بودم. با چیزی که توی فیلم ها دیده بودم زمین تا آسمان فرق داشت. (کتاب در رویای بابل – صفحه ۲۰۷)
شناسنامه کتاب در رویای بابل
- نویسنده: ریچارد براتیگان
- ترجمه: پیام یزدانجو
- انتشارات: چشمه
- تعداد صفحات: ۲۳۸