درباره کتاب کمی قبل از خوشبختی
«کمی قبل از خوشبختی» دومین، مهم ترین و موفق ترین رمان نویسنده ی معاصر فرانسوی، انیس لودیگ، است. سطر به سطر این اثر که در سال ۲۰۱۳ برنده ی جایزه ی خانه ی مطبوعات فرانسه شد، سرشار از احساسی ناب، طنزی لطیف و از همه مهم تر درس هایی برای زندگی ست که نگاه خواننده به زندگی را برای همیشه تغییر می دهد. همان طور که روزنامه ی معتبر فیگارو این رمان را توصیف کرده است. مطالعه ی این رمان درست مثل زندگی کردن یک داستان واقعی است.
خلاصه کتاب کمی قبل از خوشبختی
زن جوانی به نام ژولی با پسر خود که لولو نام دارد به تنهایی زندگی می کند. ژولی به عنوان صندوقدار در یک فروشگاه مشغول به کار است. ژولی زندگی سختی را سپری می کند تا اینکه یکی از مشتریان ثروتمند فروشگاه نسبت به ژولی ابراز علاقه می کند و همین موضوع نقطه ی عطفی در داستان است که ماجراهای بسیاری برای ژولی و پسرش به همراه می آورد.این کتاب به رغم داستان ساده ای که دارد لحظات و اتفاقات دور از انتظار نیز در دل آن گنجانده شده است. به عنوان مثال می توان به پیشنهاد پیرمردی اشاره کرد که از ژولی درخواست دور از انتظاری می کند و او را برای تعطیلات به سفر دعوت می کند و عجیب تر از آن واکنش ژولی است. نویسنده تلاش کرده است تا داستانی نزدیک به زندگی حقیقی و به همان اندازه تلخ و شیرین برای شما روایت کند.
درباره نویسنده کتاب کمی قبل از خوشبختی
انیس لودیگ، زاده ی 1972، رمان نویس و نویسنده ی فرانسوی است. او به همراه همسر و سه فرزندش در فرانسه زندگی می کند. لودیگ، نویسندگی را از سال 2005 و در خلال اتفاقات ابتلای پسرش به بیماری سرطان خون آغاز کرد. یکی از استادان او، به صورت اتفاقی نوشته هایش را خوانده و بسیار تحت تأثیر قرار می گیرد و به لودیگ پیشنهاد می دهد که نویسندگی را به عنوان حرفه ی اصلی خود برگزیند.
قسمتی از کتاب کمی قبل از خوشبختی
گاهى دوست دارم به سیاره ى دیگرى بروم. جایى خالى از همه ى فجایع بشرى که براى انسان ها مصیبت به بار مى آورند و چهار پنجم بشریت را رنج مى دهند. گاهى در زندگى با کسانى برخورد مى کنیم که انگار دنیاى شان با دنیاى ما یکى است. انسان هایى فرابشر و متفاوت از بقیه که در طول موج یکسان و خیالاتى مشابه خیالات ما زندگى مى کنند.
افرادى که پولدارند مى گویند پول مهم نیست. در حالیکه پول کمک حال آدم است. اگر پول داشته باشیم مى توانیم یک خط تلفن داشته باشیم تا هروقت پکر بودیم به دوستان مان تلفن کنیم. اگر پول داشته باشیم مى توانیم هرازگاهى غذاهاى خوب بخوریم و مجبور نیستیم بین قفسه ها خم شویم تا از بین مارک هاى بنجلى که پایین قفسه ها در کف زمین ریخته اند، خرید کنیم؛ درست از همان جایى که شب ها جولانگاه سوسک هاست. پول داشتن کمک مى کند که اگر دل مان خواست کمى روى مد باشیم، وگرنه مجبورهیم لباس هاى مد روز را با دو سال تاخیر بپوشیم؛ چون خانم هاى مهربانى که در پول غلت مى زنند، لطف مى کنند و لباس هایى که دل شان را زده به مغازه ى دست دوم فروشى محل مى دهند.
وقتى که داستان هاى زیباى جن و پرى را عمیقا باور داشته باشیم، خیلى سخت مى توانیم از این افکار بیرون بیاییم. یک روز مى رسد که بیدار مى شویم و مى بینیم زندگى آن قدر ها هم که این داستان ها مى خواهند به ما بقبولانند، رویایى نیست.
اگر یک شوک بتواند به پذیرفتن حقایق سخت زندگى کمکى کند، بهتر نیست گاهى تجربه اش کنیم؟
بدشانسى مثل حماقت بشرى است؛ هر دو بى پایان هستند.
مردها نیازى غیرقابل انکار دارند و آن هم توجه به زنان است. انگار که از ابتداى خلقت، هوش ابتدایى شان در هر قرار به آن ها دستور مى داده بررسى کنند که آیا بقاى نسل شان با فلان شخص حتمى است یا نه.
بخاطر عشق، آدم خیلى چیزها را تحمل مى کند.
وقتى اتفاق بدى در زندگى مان پیش مى آید، ما احساس مى کنیم نگاه دیگران به ما این اجازه را نمى دهد که شاد باشیم. در حالى که در درون این حس را داریم که فقط این طورى مى توانیم زنده بمانیم. یک ضرب المثل ژاپنى هست که مى گوید”خوشبختى سراغ کسانى مى رود که بلدند بخندند.”
این زندگى نیست که زیباست. این ما هستیم که زندگى را زیبا یا زشت مى بینیم. دنبال رسیدن به یک خوشبختى بى نقص نباشید. از چیزهاى کوچک زندگى لذت ببرید. اگر آن ها را کنار هم بگذارید، مى توانید کل مسیر را با خوشحالى طى کنید.
خوبى سکوت این است که مى گذارد نگاه که آینه ى روح است حرف بزند. وقتى سکوت این است که مى گذارد نگاه که آینه ى روح است، حرف بزند. وقتى سکوت مى کنیم اعماق وجود را بهتر مى شنویم.
زندگى همین طور است؛ مسیرى است همیشگى با حوادثى که فراز و نشیب هاى آن را ایجاد مى کنند. تنها زمانى که از مسیر آرام زندگى خارج مى شویم، مسیرهاى جدیدى را کشف مى کنیم؛ مسیرهایى که طى کردن شان دشوارتر اما در عین حال جالب تر و غنى تر از مسیر همیشگى است که از سر راحتى آن را برگزیده بودیم.
اگر زندگى را به چشم یک زنگ تفریح نگاه کنیم و به خوشى هاى ساده بسنده کنیم، کمتر رنج مى بریم.
اگر یک پاى تان را از دست بدهید، دیده مى شود و دوست تان به دادتان مى رسند. البته نه همه. اما اگر تکه اى از قلب تان کنده شود، از بیرون دیده نمى شود و البته همان قدر هم درد دارد.
زندگى شبیه دریاست. وقتى امواج با ساحل برخورد مى کنند، دریا پر سروصداست و بعد وقتى که امواج برمى گردند، دوباره سکوت مى شود. این دو حرکت بى وقفه با هم تلاقى مى کنند. بى وقفه هم را قطع مى کنند.
روال زندگى بدین گونه است. زندگى پر از اتفاقات گذرا و موقت است و همین اتفاقات هستند که زندگى را زندگى مى کنند. گذشته مثل قدم زدن روى ماسه، ردى به جا مى گذارد اما در هرحال باید به سوى آینده حرکت کنیم.
زمان کمکى به فراموش کردن نمى کند، اما کمک مى کند عادت کنیم. درست مثل چشمانى که به تاریکى عادت مى کنند.
نکوداشت های کتاب صوتی کمی قبل از خوشبختی
- انیس لودیگ یکی از بهترین نویسندگان فرانسوی جدید است. (لاموند)
- این کتاب زیبا و فراموش نشدنی است. (مجله ی ادبی ساکسو)
- ژرف و شعرگونه. (Figaro)
- زیبا و فراموش نشدنی. (Saxo)
- کمی قبل از خوشبختی به کتاب های تصنعی که به زور سعی دارند افکار منفی خوانندگان شان را تغییر دهند، شباهتی ندارد. مطالعه ی این رمان درست مثل زندگی کردن یک داستان واقعی است. (روزنامه فیگارو)
شناسنامه کتاب کمی قبل از خوشبختی
- نویسنده: انیس لودیگ
- ترجمه:منصوره رحیم زاده
- انتشارات: مروارید
- تعداد صفحات: ۲۹۶
- نسخه صوتی:دارد
- نسخه الکترونیکی: دارد
مشخصات کتاب صوتی کمی قبل از خوشبختی
- گوینده:بهادر ابراهیمی
- ناشر صوتی:نشر ماه آوا
- مدت:۹ ساعت و ۵۳ دقیقه