درباره کتاب کوری
ژوزه ساراماگو، نویسنده پرتغالی که ۱۶ نوامبر ۱۹۲۲ در خانواده ای کشاورز در لیسبون به دنیا آمد.«کوری» رمانی است از ژوزه ساراماگو، که اولین بار در سال ۱۹۹۵ منتشر شد.او از کوری آدم ها رمان زیبایی به وجود آورده است.این کتاب داستان جامعه ای است که در آن نه مکان مشخص است و نه افراد؛ ساراماگو، نه برای شهر و نه برای خیابان های شهر، همچنین برای شخصیت های رمانش اسم انتخاب نکرده است .شخصیت های این رمان افرادی مثل:
چشم پزشک،
همسر چشم پزشک،
دختری با عینک آفتابی،
پسر لوچ،
پیرمردی که چشم بند داشت.
خلاصه کتاب کوری
داستان از یک چهار راه شروع می شود، که چراغ قرمز دارد؛ اتومبیل ها پشت چراغ قرمز ایستاده اند، بعد از اینکه چراغ راهنما سبز می شود، یک خودرو راه را می بندد و حرکت نمی کند. رانندگان دیگر خودروها از اتومبیل خود پایین می آیند، به او تذکر می دهند که حرکت کند.راننده خودرو به این طرف و آن طرف نگاه می کند، مات و مبهوت سر جایش میخکوب شده است، او به دیگر رانندگان می گوید که کور شده است.یکی از رانندگان مرد کور را به خانه اش می رساند، اما اتومبیل او را می دزدد، شخصی هم که اتومبیل را می دزدد او هم کور می شود.مردی که کور شده به همراه همسرش به چشم پزشکی می روند، چشم پزشک او را معاینه می کند و می بیند که او دچار کوری سفید شده یعنی برخلاف کوری که سیاه می بیننداو سفید می بیند.این کوری به چشم پزشک هم سرایت می کند، از آن ها به بقیه مردم شهر، به همین علت دولت از این شرایط می ترسد وهمه ی آن کورها را در جایی قرنطینه می کند؛ به ناچار زندگی آن ها در شرایط بدی در حال ادامه دادن است. در این شرایط همسر چشم پزشک که کور نشده و برای اینکه از شوهرش جدا نشود خود را به کوری می زند.در جایی که کورها قرنطینه بودند مشکلات زیادی بود از جمله آب، غذا و توالت و ....کسانی که از آنجا حفاظت می کردن برای اینکه کوری دامن گیر آن ها هم نشود، غذاهای افراد کور را تا درب آنجا می بردن و آن نابینایان به خاطر غذا باهم درگیر می شدند.آن ها از کورها زن هایشان را طلب می کردن و کورها برای زنده ماندن خود راضی به این کار می شدند. این وضعیت نابه سامان و بد همچنان ادامه داشت، وحتی روز به روز بیش تر هم می شد.در میان همه ی این کورها همسر چشم پزشک است که او کور نشده و همه این اوضاع فلاکت بار را می بیند.همسر چشم پزشک که از این اوضاع به تنگ آمده است.روزی به بهانه تهیه غذا وارد اتاق زورگیران می شود، با قیچی کوچکی گلوی رئیس آنها را سوراخ می کند، آن مکان را آتش می زند وهمهٔ نابینایان به شهر می ریزند.آن ها متوجه می شوند که تمام مردم شهر هم کور شده اند.همسر چشم پزشک به همراه شخصی که پشت چراغ قرمز کور شد، چشم پزشک، دخترعینکی، پیرمردی که چشم بند داشت، پسر لوچ همه با هم به دنبال غذا می گردند. همسر چشم پزشک برای آنها غذا تهیه می کند تا زنده بمانند. همه افراد نابینا در کلیسای شهر جمع می شوند، چشم پزشک و همسرش هم به آن جا می روند.همسر چشم پزشک می بیند، که تمام مجسمه های داخل کلیسا با دستمالی چشمانشان بسته شده است؛ او چشم تمامی آن مجسمه ها را باز می کند. و با گروه نابینایان به منزل خود می روند. ناگهان تمامی مردم بینا می شوند و همه ی آنها حمام می کنند و پاک می شوند.
درباره نویسنده کتاب کوری
ژوزه ساراماگو، نویسنده ی پرتغالی، زاده ی ۱۶ نوامبر ۱۹۲۲ و درگذشته ۱۸ ژوئن ۲۰۱۰، برنده ی جایزه-ی نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۸ میلادی است.ساراماگو در دهکده ای کوچک در شمال لیسبون در خانواده ای کشاورز به دنیا آمد، او دو سال بعد به همراه خانواده به لیسبون رفت و تحصیلات دبیرستانی خود را برای امرار معاش نیمه تمام گذاشت و به شغل های مختلفی نظیر آهنگری، مکانیکی و کارگری روزمزدی پرداخت. اگرچه اولین رمان او به نام کشور گناه در ۱۹۴۷ به چاپ رسید ولی ناکامی او برای کسب رضایت ناشر برای چاپ کتاب دومش موجب شد رمان نویسی را کنار بگذارد، تا این که با انتشار کتاب بالتازار و بلموندا در سال ۱۹۸۲ و ترجمه ی آن به انگلیسی در ۱۹۸۸ شهرت به سراغ او آمد.ساراماگو گاه در دل داستان های خود از جملات طعنه آمیزی استفاده می کند که ذهن خواننده را از حوادث تخیلی و غالبا تاریخی داستان خود به واقعیت های جامعه ی امروز معطوف می کند. نوک پیکان کنایه های ساراماگو معمولا مقدسات مذهبی، حکومت های خودکامه و نابرابری های اجتماعی است. رویکرد ساراماگو علیه مذهب آنچنان در رمان ها و مقالات او آشکار است که وزیر کشور پرتغال در سال ۱۹۹۲ در پی انتشار کتاب انجیل به روایت عیسی مسیح، نام او را از لیست نامزدهای جایزه ی ادبی اروپا حذف کرد و این کتاب را توهینی به جامعه ی کاتولیک پرتغال خواند. ساراماگو پس از آن به همراه همسر اسپانیایی اش به تبعیدی خودخواسته به لانساروت، جزیره ای آتشفشانی در جزایر قناری در اقیانوس اطلس رفت و تا آخر عمر در آنجا اقامت گزید.
قسمتی از کتاب کوری
آن شب مرد کور خواب دید که کور است. (کتاب کوری – صفحه ۳۰)
وجدان که خیلی از آدمهای بی فکر آن را زیر پا می گذارند و خیلیهای دیگر انکارش می کنند، چیزی است که وجود دارد و همیشه وجود داشته. اختراع فلاسفه عهد دقیانوس نیست، یعنی اختراع زمانی که روح چیزی جز یک قضیه مبهم نبود. با گذشت زمان، همراه با رشد اجتماعی و تبادل ژنتیکی کار ما به آنجا کشیده که وجدان را در رنگ خون و شوری اشک پیچیده ایم و انگار که این هم بس نبوده، چشمها را به نوعی آیینه رو به درون بدل کرده ایم، نتیجه این است که چشمها غالبا آنچه را سعی داریم با زبان انکار کنیم بی پروا لو می دهند. (کتاب کوری – صفحه ۳۲)
مزیتی را که این کورها از آن برخوردار بودند، می توان توهم نور نام نهاد. در واقع برایشان فرقی نمی کرد که شب است یا روز، اولین پرتو سپیده دم است یا گرگ و میش غروب، آرامش دم صبح است یا غوغای دم ظهر، این کورها پیوسته در احاطه سفیدی روشنی بودند، مثل خورشیدی که از ورای مه بتابد. (کتاب کوری – صفحه ۱۰۹)
اگر نمی توانیم مثل آدم زندگی کنیم، دست کم بکوشیم مثل حیوان زندگی نکنیم. (کتاب کوری – صفحه ۱۳۷)
دنیا همین است که هست، جایی است که حقیقت اغلب نقاب دروغین می زند تا به مقصد برسد. (کتاب کوری – صفحه ۱۴۵)
دختر عینکی گفت ترس می تواند موحب کوری شود، حرف از این درست تر نمی شود، هرگز نمی شود، پیش از لحظه ای که کور شدیم کور بودیم، ترس کورمان می کند، ترس ما را کور نگه می دارد، چشم پزشک پرسید که دارد حرف می زند، صدا پاسخ داد یک مرد کور، فقط یک مرد کور، چون ما اینجا همینیم و بس. (کتاب کوری – صفحه ۱۵۱)
چشم تنها جای بدن است که شاید هنوز روحی در آن باقی باشد. (کتاب کوری – صفحه ۱۵۵)
نمی توانید بدانید در جایی که همه کورند چشم داشتن یعنی چه، من که اینجا ملکه نیستم، نه، فقط کسی هستم که برای دیدن این کابوس به دنیا آمده ام. شما حسش می کنید ولی من هم حس می کنم و هم می بینم. (کتاب کوری – صفحه ۳۰۴)
هرگز نمی شود رفتار آدمها را پیش بینی کرد، باید صبر کرد، باید زمان بگذرد، زمان است که بر ما حکومت می کند، زمان است که در آن سر میز حریف قمار ماست و همه برگهای برنده را در دست دارد. (کتاب کوری – صفحه ۳۵۱)
شناسنامه کتاب کوری
- نویسنده: ژوزه ساراماگو
- ترجمه:مهدی غبرائی
- انتشارات: مرکز
- تعداد صفحات: ۳۶۰
- نسخه صوتی:دارد
- نسخه الکترونیکی: دارد
مشخصات کتاب صوتی کوری
- گوینده: محمد مقدسی، یحیی گلنسایی، بهاره جلودارزاده، کاملیا کریمی، حمید طاهری، رهی نادری، طیبه رضایی، احمد ذبیحی، نیلوفر رحمانی، فرزاد ایروانی، مجتبی تقوی، زهرا پورعلی، محمدحسین اثنی عشری، محمد لاکچی
- ناشر صوتی: موسسه فرهنگی هنری جام سبز
- مدت: ۴ ساعت و ۱۵ دقیقه