درباره کتاب تبر
داستان تبر بانام اصلی The Ax از قول شخصیت اصلی داستان یعنی بورک دوور روایت می شود. بورک دوور که سنین میان سالی خود را سپری می کند در خانواده ای چهارنفره به همراه همسرش مارجری و فرزندانش بتسی و بیل زندگی می کند. بورک برای نزدیک به دو دهه در یک آسیاب کاغذ با سمت مدیر محصول کارکرده است تا آنکه نامه ای مبتنی بر تعدیل خود از شرکت دریافت می کند. به همین سادگی تعادل زندگی روتین بورک متزلزل می شود. بورک مدتی نزدیک به یک سال را در جست و جوی یک شغل دیگر سپری می کند تا زمانی که به این درک می رسد که در بازار کار، مهارتی برای ارائه ندارد. او تمام سابقه ی کاری خود را در یک کارخانه ی کاغذسازی سپری کرده و آماده است با اندکی آموزش تمام تجربیاتش را در شرایطی مشابه به کار ببندد اما متوجه می شود که در بازار پر متقاضی کار، همیشه افرادی هستند که نیاز به آموزش ندارند و همه چیز را از قبل می دانند.
هرچقدر برای یک موقعیت شغلی مشخص آمادگی داشته باشد کسانی هستند که حاضرند همان کار را با حقوق پایین تر و مزایای کمتر انجام دهند این تجربه ای است که ممکن است هر یک از خوانندگان داستان تبر با آن مواجه شده باشند. بورک برای حل این مشکل راه حل ساده اما عجیبی پیدا می کند که بر اساس حذف رقبا شکل می گیرد. بورک تصمیم می گیرد ابتدا تمام افرادی که می توانند کاندیدای استخدام در یک موقعیت شغلی هستند را بکشد و سپس فردی که در حال حاضر متصدی آن سمت است را از بین ببرد تا خود تنها گزینه ی واجد صلاحیت برای دستیابی به موقعیت شغلی ایجادشده باشد.
خونسردی و منطقی بودن بورک در تصمیم گیری و برنامه ریزی برای جنایت هایش چیزی است که او را بیش ازپیش در کتاب تبر هولناک و ترس آورتر می کند. بورک بینوایی است که در گوشه ی رینگ گیر افتاده است و برای فرار از ضرباتی که وضعیت اقتصادی جامعه به او و خانواده اش وارد می کند دست به هرکاری بزند. او حتی اعمال خود را با عنوان دفاع از خود توجیه می کند و اعتقاد دارد که این کار ها باهدف دفاع از خانواده اش، وام ها و بدهی هایش، آینده اش، خودش وزندگی اش صورت می گیرد و هر آنچه برای دفاع از زندگی انجام شود می تواند به عنوان دفاع از خود طبقه بندی شود. بورک به همین دلیل شخصیتی باورپذیر، قابل قبول و منطقی است که با نگاه و رویکرد خود تصمیم گرفته است هرکاری که از دستش برمی آید برای نجات انجام دهد.
داستان تبر، داستانی مشابه در زندگی همه
درک شخصیت و کاراکتر بورک خیلی سخت نیست. همه ِی ما روی دخل وخرج روزانه مان حساب هایی بازکرده ایم که می تواند به سادگی و با یک تصمیم گیری بیرونی می تواند دچار اختلال شود که این آسیب اقتصادی می تواند به راحتی روی جنبه های دیگر زندگی مان تأثیر داشته باشد. این که تا چه اندازه آمادگی داریم در برابر این آسیب ها از خود استقامت نشان دهیم بیش از آن که وابسته به قدرت شخصیتی ما باشد عاملی از میزان فشاری است که در آن گرفتارشده ایم. باید باور کنیم که همه ی آدم ها نقطه ی شکستی دارند که پس ازآن حاضر هستند اخلاقیات را قربانی کنند و در راستای محافظت از خود و خانواده و نزدیکانشان دست به اعمالی غیراجتماعی بزنند. روشی که بورک برای خلاصی از مشکلاتش پیش می گیرد اگرچه بیش ازاندازه غیرمنطقی و شاید مضحک به نظر برسد، اما این کمدی سیاه ناشی از پوچی عمومی و اجتماع صنعتی امروز است. طرز فکر عجیب وغریب بورک تااندازه ای ناشی از سابقه ی وست لیک در خلق آثار عامه پسند است. همین موضوع پذیرش طرز فکر شگفت انگیز بورک را در دسترس و برای خواننده باورپذیر می کند.
کتاب تبر برای چه کسانی مناسب است
کتاب تبر مناسب برای تمام کسانی است که در به ژانر کتاب های اسرارآمیز، ترسناک و جنایی علاقه مند هستند. قلم توانای وست لیک در نگارش این کتاب به خوبی توانسته است داستانی را شکل دهد که خواننده و مخاطب را جذب و به پیگیری داستان مشتاق کند. کتاب شروعی طوفانی دارد که بعد از چند صفحه آرامش نسبی دوباره آشفته می شود و به سرعت خواننده را در فضایی پرتنش، دلهره آور و نگران کننده قرار می دهد. «د. کیت مانو»، رمان نویس آمریکایی چنانکه در مقدمه ی کتاب از قول مترجم آمده است می گوید «اگر نمی توانید با این کتاب ارتباط برقرار کنید باید بروید و خدایتان را شاکر باشید.» به همین دلیل کتاب تبر را باید اخطاری برای اضمحلال ارزش های اخلاقی در برابر ارزش های اقتصادی دانست. وست لیک نویسنده ی بسیار پرکار و مشهوری در فرهنگ عامه پسند آمریکایی است و تبر اولین کتاب اوست که توسط محمد حیاتی به زبان فارسی ترجمه شده است. به همین دلیل مطالعه ی کتاب تبر برای آشنایی با سبک نویسنده و شناساندن آن در جامعه ی ایرانی نقش مؤثری خواهد داشت
خلاصه داستان کتاب تبر
داستان تبر، از زبان شخصیت اصلی داستان، یعنی بورک دوور روایت می شود. بورک دوور، مرد میانسالی است که همراه همسرش مارجری و فرزندانش بتسی و بیل زندگی می کند. آن ها یک خانواده چهار نفره را تشکیل داده اند .
بورک، مدیر یک شرکت عرضه ی کاغذ است که بعد از بیست سال فعالیت در شرکت روزی مدیران ارشد شرکت تصمیم می گیرند که هزینه ها را کاهش دهند، و او نامه ای مبتنی بر تعدیلش از شرکت دریافت می کند و به همین راحتی زندگیش دچار تغییر می گردد.
بورک هجده ماه را برای پیدا کردن کار سپری می کند ولی نتیجه ای نمی گیرد و همچنان بیکار می ماند. اما بعد از مدتی به این نتیجه می رسد که او در بازار کار مهارتی ندارد، و بیش تر سابقه ی کاریش را در یک کارخانه کاغذ سازی گذرانده بود. او حاضر بود تجربه های چندین ساله اش را در شرایطی مشابه به کار گیرد. اما بعد از مدتی در می یابد که بیش تر افراد متقاضی کار نیازی به آموزش ندارند و بیش تر آن ها همه چیز را از قبل می دانند. همیشه افراد بیکار افرادی هستند که حاضرند همان کار را با حقوق پایین تر و مزایای کم انجام دهند.
او به شکلی جدید برای جست و جوی کار ادامه می دهد؛ با احتیاط کامل، چند نفری را پیدا می کند که ممکن است شغلی را که به نظر خودش لیاقتش را دارد و سهم اوست، از آن خود کنند. بورک سپس با برنامه ای دقیق و حساب شده، آن ها را می کشد. تا خود تنها گزینه ی واجد صلاحیت برای دستیابی به موقعیت شغلی ایجادشده باشد.
خونسردی و منطقی بودن بورک در تصمیم گیری و برنامه ریزی برای جنایت هایش چیزی است که او را ترسناک می کند.
او که مدیری آرام و صبور بود اکنون به قاتل بی رحمی تبدیل شده بود؛ هیچ گاه تصورش را نمی کرد، مهارت هایی برای قتل و آدمکشی در خود کشف کند.
درباره نویسنده کتاب تبر
دونالد ای.وست لیک ( زاده ی 1933 _ درگذشته ۲۰۰۸ ) یکی از شناخته شده ترین و تواناترین نویسنده های ژانر جنایی ادبیات آمریکا است. دونالد کار نویسندگی را از سال 1950 با نوشتن رمان های عامه پسند آغاز کرد. او در این رابطه بسیار پرکار بود تا جایی که سالیانه نزدیک به چهار اثر را بانام های مستعاری مانند «ریچارد استارک» منتشر می کرد. البته لیست اسامی مستعاری که وست لیک از آن ها استفاده می کرد نزدیک به پانزده نام را در خود جای داده است. دونالد اما پس از دستیابی به سبک شخصی و تصمیم گیری درباره ی آینده ی قلم خود از نام حقیقی اش برای نام گذاری آثارش استفاده کرد.
وستلیک بیشتر به خاطر خلق دو شخصیت تبهکار حرفه ای معروف بود که هرکدام ستارهٔ یک مجموعهٔ طولانی بودند: پارکر، شخصیتی خشن و بی رحم، و جان دورتموندر که داستان هایش بیشتر طنزگونه است.
نوشته های وست لیک برای او سه جایزه ی ادگار به ارمغان آورده اند: جایزه ی بهترین رمان سال 1968 برای کتاب God Save the Mark ، جایزه ی بهترین داستان کوتاه در سال 1990 برای کتاب Too Many Crooks و جایزه ی بهترین فیلم نامه ی سال برای The Grifters در سال 1991.
او در روز ۳۱ دسامبر سال ۲۰۰۸، هنگامی که به همراه همسرش برای مسافرت به مکزیک رفته بود، سر شام سال نو بر اثر حملهٔ قلبی درگذشت.
قسمتی از کتاب استونر
یازده ماه تمام به هر سازی که زدند رقصیدم. یا شانزده ماه، اگر آن پنج ماه آخر توی کارخانه را هم به ش اضافه کنیم، بعد این که تکه کاغذ زرد رسید دستم ولی قبل این که، به قول خودشان، کارم دیگر پیش نرفت، همان روزی که مشاوره و آموزش رزومه نوشتن و «بررسی گزینه ها» تمام شده بود. این همه اداواصول، انگار همه ی ما، شرکت و نماینده ها و متخصص ها و مشاورها و این بنده ی حقیر، انگار همه مان دست به دست هم داده بودیم کاری طاقت فرسا ولی باارزش را انجام دهیم، کاری که قرار بود نتیجه ی نهایی اش رضایت خاطر من باشد. احساس خرسندی، خوشبختی.
خدا می داند که امثال من خیلی زیاد بودند. ۲۱۰۰ کارمند کارخانه ی بلیعال متعلق به هالسیون میلز به ۱۵۷۵ نفر کاهش پیدا کردند، یعنی حدوداً یک چهارم. حرفه ی تولیدی من که به کل قیچی شد. دستگاه خدابیامرز شماره ی ۱۱ را فروختند به اوراقچی، کار افتاد دست واسطه ی کانادایی شرکت. این فرصت طولانی پنج ماهه – یا شاید آن موقع این جوری به نظر می رسید – نه تنها کلی وقت به من داد که پی کار دیگری بگردم، تازه معنی اش این بود که در طول فصل کریسمس همچنان حقوقم سر جایش بود؛ خدا خیرشان بدهد انصافاً.
حالا که به پشت سرم نگاه می کنم می فهمم اولین باری که به توده ی رزومه هایی که تعدادشان روز به روز بیشتر و بیشتر می شد دست زدم، یک جور قدرت سرخوشانه بهم دست داد. من این آدم ها را وادار به کاری کرده ام، به رقابت، من به رازهایشان پی برده ام و آن ها اصلا شستشان از وجود من توی تاریکی، میان سایه ها، توی صندوق پستی، در حال دزدیدن، خبردار نبود.
شناسنامه کتاب تبر
نویسنده: دانلد ای وست لیک
مترجم: محمد حیاتی
ناشر: نیلوفر
تعداد صفحات: 325