حقوق عامه قربانی حقوق خواصی شده است که میخواهند در قدرت بمانند. و به خاطر ماندن در قدرت، الباقی عناصر قدرت را نفی می کنند.
ساعدنیوز: رد صلاحیت چهره های برجسته نظام و کسانی که در مناصب عالیه حاکمیتی سابقه فعالیت داشته اند، همیشه با حاشیه های فرآوانی همراه بوده و هست. در مورد آقای دکتر علی لاریجانی این مسأله بسیار برجسته شد و انتقادات فرآوانی از شورای نگهبان و خصوصاً دلایل ارائه شده برای رد صلاحیت ایشان مطرح شد. حضرتعالی خودتان هم یک بار توسط شورای نگهبان در سال 1396 رد صلاحیت شده اید. نکته اینجاست که آقای دکتر لاریجانی زمانی رد صلاحیت شدند که از سوی رهبر معظم انقلاب به عنوان مشاور عالی حکم دریافت کرده بودند و همین موضوع باعث ایجاد ابهاماتی در متن جامعه در خصوص عملکرد شورای نگبهان می شود. حضرتعالی در یکی از مصاحبه هایتان فرمودید که هرکس ابهامی درباره نظارت استصوابی شورای نگهبان دارد من حاضرم توضیح دهم. لطفاً بفرمایید که تناقض رد صلاحیت یک شخصیت اجرایی و قانونی برجسته که همزمان مشاور عالی رهبر انقلاب نیز هست چگونه قابل هضم است؟
مهندس سید محمد غرضی: اگر اجازه دهید، من قبل از پرداختن به اصل سؤال شما، جایگاه شورای نگهبان قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را به لحاظ تاریخی و اجتماعی و با نظر انقلاب اسلامی تحلیل کنم. همان طور که مطلع هستید، یک موقعه ای در سال 1357، شعار "نه شرقی نه غربی، جمهوری اسلامی" از متن جامعه به سمع همه عزیزان اعم از ستاد پهلوی، ستاد احزاب و ستاد انقلاب رسید. پای این شعار "نه شرقی نه غربی، جمهوری اسلامی" امضای 98.2 درصد مردم ایران وجود دارد که در رفراندوم 12 فروردین 1358 ثبت شده است. حالا عرض بنده این است که اگر کشور ایران، دشمن داخلی و دشمن خارجی نداشت، شاید مصوبه شورای نگهبان هیچ ضرورت و لزومی نداشت. همه می دانند که مردم ایران هم دشمن داخلی دارند و هم دشمن خارجی؛ دشمن داخلی مردم ایران همین کسانی هستند که رانت خوارند و بیت المال را به تاراج می برند تحت هر اسم و هر لقبی که باشند این افراد دشمن ملت هستند. دشمن خارجی هم فرقی ندارد باز رانت خوار هستند؛ رانت خوار آمریکا، اسرائیل، روسیه، چین یا هر نیروی خارجی دیگری که به منافع ملت ایران چشم طمع دوخته است. بنابراین، در چنین وضعیتی، یک کسی باید به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود که حتماً از قاعده جامعه الهام گرفته باشد. قاعده جامعه در سال 1357 شعار "نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی" را سر داد. بنابراین، اگر کسی بخواهد در ستاد کشور اعم از ریاست جمهوری، مجلس یا هر منصب دیگر ستادی قرار بگیرد باید مؤمن و معتقد به این شعار ملت باشد.
اما این که شورای نگهبان ممکن است، اشتباه کند یا کسی بیاید به تصمیم شورای نگهبان اعتراض کند، این دیگر مربوط می شود به قدرت سیاسی و ربطی به قاعده جامعه ندارد! امروز دور یک میز با همدیگر چایی میخورند، چند روز دیگر برای تثبیت منصب خود در ستاد یا برای از دست نرفتن صندلی شان با همدیگر اختلاف پیدا می کنند. اینجاست که نامه نگاری شروع می شود. این مربوط به اشخاص است و دیگر ربطی به قاعده جامعه و الهام اصلی این قاعده یعنی شعار "نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی" ندارد. قاعده جامعه چه کسانی هستند؟ کسانی که رانت خوار نیستند و در پی استدراک قدرت و جنجال های پیرامون آن نیستند. امتیازطلبی و جنگ برای قدرت برای قاعده جامعه مطرح نیست. همین جنگ و دعواهای سیاسی و قدرت طلبی و اختلافات ستادی و دور شدن از الهام اصلی قاعده جامعه باعث شده است که 98.2 درصد مشارکت به چیزی نزدیک به 40 درصد برسد. 5 دولتی که تشکیل شده است از زمان آقای موسوی، مرحوم هاشمی، خاتمی، احمدی نژاد و روحانی در دوره دوم شان، منافع خواص و قدرت سیاسی در اولویت قرار داشته است. حقوق عامه به حقوق خواص فروخته شده است. یکی از چپ به راست مایل شده، دیگری از راست به چپ. هیچکدام از اینها مستثنی نیستند. کما این که مجلس هم هیچ اثری در دفاع از حقوق عامه نداشته است. حقوق عامه قربانی حقوق خواصی شده است که میخواهند در قدرت بمانند. و به خاطر ماندن در قدرت، الباقی عناصر قدرت را نفی می کنند. همان طور که گفتم، نامه نگاری دقیقاً در همینجا شروع می شود، جایی که دیگر حقوق عامه محلی از اعراب ندارد.
این 4 تا رئیس جمهور، یعنی آقای مرحوم هاشمی، خاتمی، احمدی نژاد و روحانی تأئید صلاحیت شدند، قدرت سیاسی و اجرایی را به دست گرفتند و بعد، دلار زبان بسته 7 تومانی، رسید به 30 هزار تومان!! قاعده جامعه متضرر شد.
ساعدنیوز: حضرتعالی در سال 1396 توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شدید و خُب، این رد صلاحیت برای خیل مردم علاقمند به مشی و تفکر حضرتعالی جای سؤال داشت. یعنی می فرمایید نیازی نیست از حق همین عامه هم دفاع کرد؟
مهندس سید محمد غرضی: من دو دفعه برای ریاست جمهوری ثبت نام کردم. در سال 1392، شورای نگهبان با 11 رأی بنده را تأئید صلاحیت کرد. سال 1396 از شورای نگهبان با من تماس گرفتند و گفتند که شما بالای 75 سال دارید و به همین دلیل رد صلاحیت می شوید. من در پاسخ به این عزیزان گفتم که این مربوط به مجلس است و در قانون اساسی، چنین مطلبی راجع به ریاست جمهوری مطرح نیست. آقای کدخدایی بعدها در گفتگو با خبرنگاران گفت که ترکیب شورای نگهبان عوض شد و آقای غرضی رأی نیاورد. به هر حال، من مدعی قدرت نیستم. من نه اعتراضی به شورای نگهبان کردم و نه حرفی زدم. من از اول انقلاب تا به امروز بر حمایت از حقوق عامه تأکید کردم. درسال 1375 زمانی که بنده وزیر پست، تلگراف و تلفن بودم، 22 سؤال از من پرسیده شد و در هر 22 سؤال حق به وزیر داده شد. از شیرینی و تلخی قدرت سیاسی به ما هم رسیده و هیچ وقت، اعتراضی به این موضوع نداشتم. این 4 تا رئیس جمهور، یعنی آقای مرحوم هاشمی، خاتمی، احمدی نژاد و روحانی تأئید صلاحیت شدند، قدرت سیاسی و اجرایی را به دست گرفتند و بعد، دلار زبان بسته 7 تومانی، رسید به 30 هزار تومان!! قاعده جامعه متضرر شد. در اینجا برای همین تأیید صلاحیت ها، خود شورای نگهبان و مجلس زیر سؤال است و باید پاسخگو باشند.
هیچ یک از این دولت ها نتواستند به وظایف خودشان نسبت به قاعده جامعه عمل کنند. قدرت سیاسی در خدمت برآوردن منافع ستاد بوده است و از حقوق عامه غافل شده است و امروز قاعده جامعه از ستاد راضی نیست.
ساعدنیوز: دولت سیزدهم با شعارهای مختلفی بر سر کار آمد و انتقادات از دولت های قبلی متن کمپین های انتخاباتی این دولت بوده است. یکی از بحث ها درباره یارانه است. نظر حضرتعالی در خصوص نرخ ارز و یارانه و مدیریت بهتر این منابع چیست؟
مهندس سید محمد غرضی: قدرت سیاسی در این سال ها به دلیل ترجیح حقوق خاصه بر حقوق عامه بر سیاست چند نرخی دلار تأکید داشته است. نرخ پائین برای انصار و اطرافیان و نرخ بالا برای مردم. این در مورد دلار تنها نیست. در مورد یک وام بانکی هم در نظر بگیرید، قضیه همین طور است. نزدیکان مسئولان وام کلان با سود 2 درصد دریافت می کنند و مردم حتی نمی توانند با وام با سود 30 درصد هم پیدا کنند. نرخ بالا همیشه به مردم تحمیل شده است و این دقیقاً یعنی رانت. وقتی نرخ ارز یکی نباشد، رانت خوری قانونی می شود. ارز 7 تومنی در دولت آقای موسوی شد 150 تومن؛ در دولت آقای هاشمی شد 450 تومن، در دولت آقای خاتمی شد 900 تومن؛ در دولت آقای احمدی نژاد شد 3000 تومن و در دولت آقای روحانی شد 30 هزار تومن!! اگر دولت، قاعده جامعه را حفاظت می کند، نباید ارز دو نرخی داشته باشیم. هیچ یک از این دولت ها نتواستند به وظایف خودشان نسبت به قاعده جامعه عمل کنند. قدرت سیاسی در خدمت برآوردن منافع ستاد بوده است و از حقوق عامه غافل شده است و امروز قاعده جامعه از ستاد راضی نیست.
شهید سلیمانی مدافع حقیقی حقوق عامه در برابر حقوق خواص بود و به قاعده جامعه تعلق داشت نه ستاد!
ساعدنیوز: در ایام شهادت شهید قاسم سلیمانی هستیم. ایشان به ستاد تعلق داشتند ولی قاعده جامعه تعلق خاطر عجیبی به ایشان دارد. بعد از شهادت ایشان، ایران واقعاً سیاه پوش شد. چه چیزی در شخصیت این شهید بزرگوار وجود داشت که این همه در پیش عامه مردم عزیز شد؟
مهندس سید محمد غرضی: این شهید بزرگوار متعلق به قاعده جامعه است نه متعلق به قدرت! هرگز در بند دستگاه، تشکیلات و چپ و راست نبود. به همین دلیل هم رفت به خیل عظیم شهدای انقلاب اسلامی پیوست. او مدافع حقوق عامه بود. وقتی بهشتی شهید شد مردم ایران شعار دادند "آمریکا در چه فکریه، ایران پر از بهشتیه!" 40 سال گذشت و امروز باز همین مسأله درباره شهید سلیمانی رخ داد. من می گویم که "آمریکا در چه فکریه ایران پر از سلیمانیه!" نه قدرت سیاسی این حرف ها را منتقل می کند نه جراید! باید به این وجه کار شهید سلیمانی پرداخته شود. او معتقد واقعی به "جاهدوا باموالکم و انفسکم" بود. این که شما با مال و جان خودتان جهاد بکنید نه این که با جان و اموال دیگران جهاد کنید. قرآن نگفته است که "جاهدوا باموال و انفس غیر!!" من استاندار خوزستان بودم وقتی که عراق به ایران حمله کرد. همه مردم بسیج شدند تا جلوی عراق با قدرت بایستند. یادم هست وقتی دولت وارد عمل شد. مرحوم بنی صدر و دیگران آمدند متأسفانه خرمشهر اشغال شد، محاصره آبادان تنگ تر شد. اشخاص را رها کنید و به ملت بچسبید. ملتی که در بدترین شرایط اقتصادی روزگار می گذراند و در همین وضعیت، در تشییع جنازه شهید سلیمانی 70 نفر شهید شدند. این عشق ملت به خادم خودشان وصف ناپذیر است.