درباره کتاب وقتی نیچه گریست
هیچ کس نمی تواند بگوید که آیا این کتاب تصویر واقعی این مرد بزرگ است، اما واقعاً هم مهم نیست. اهمیت این کتاب نه از طریق توصیف شخصیت های آن، بلکه کنکاش نویسنده برای شناخت بیشتر نیچه است. کتاب از موضوعاتی که نیچه در زندگی واقعی اش با آن ها درگیر بود: ترس از پیری، مرگ، یکنواختی زندگی و تنهایی سخن گفته است.هر کس می داند که این ترس ها، احساساتی است که زندگی آن ها را مختل می کند، شک و تردیدهایی است که به موانع در زندگی روزمره آن ها پدیدار می شود و چنین انسانی در تمام طول زندگی در حال مبارزه با چنین ترس هایی است. هر کسی نمی تواند با این چالش ها مواجه شود و یا حتی آن ها را تصدیق کند.اروین ایالوم در خاطراتش گفته بود: «من فکر کردم بهترین کاری که باید انجام دهم این بود که یک رمان بزرگ بنویسم، اما قبل از آن تصمیم گرفتم تا در زمینه روانشناسی تحصیل کنم.»بنابراین، روان پزشکی پاسخی برای پرسش های او شد. او در کتابش قصد دارد نشان دهد که چگونه روان درمانگری ممکن است در شرایط مختلف اختراع شود. در واقع، نیچه و بروِئر هرگز یکدیگر را ملاقات نکردند، اما یالوم ارتباطی بین روانکاوی در سال 1882 و آثار فریدریش نیچه و پیشینه متافیزیکی او را می بیند.یالوم می گوید: «تاریخ روانشناسی با فروید آغاز نمی شود، بلکه با فیلسوفان باستان شروع می شود. نام هایی مانند اپیکور، دِموکریت و افلاطون.» برای این کتاب، او قصد داشت از آنچه نیچه می خواست در مورد ناامیدی و رنج های انسان بیان کند، در زمینه کار روانشناسی خود بهره ببرد.فردریش نیچه در سال 1882 میلادی شاهد یک بیماری شدید در زمینه افسردگی و چند بیماری جسمی ناتوان کننده بود (همان طور که در آن زمان این موضوع را نامه ها و نوشته های خود بیان کرده بود). در همان سال، یوزف بروئر مطالعه موردی برجسته خود را با بانویی به نام «آنا» از طریق تمرکز بر تکنیک های گفتگو درمانی انجام داده بود. بروئر به علائم بیماری های فیزیکی و روان شناختی نیچه می پردازد: میگرن های شدید، تهوع، مشکل بینایی، اختلالات مزمن، اعتیاد به قرص های خواب آور و حساسیت عصبی شدید.با این حال، راهی که اروین یالوم برای روانشناسی پی می گیرد، بیشتر در مقیاس دقت تاریخی و کیفیت افکار مورد بررسی قرار می گیرد. یالوم از طریق گفتمان بین بروئر و نیچه بر ارزش ها و آرمان های نیچه را این بار با زبان روانشناسی توصیف می کند و موضوعات روان شناختی خود را در لابه لای فلسفه بیان می کند.با این حال، به مقالات نیچه با بروئر، یالوم مجبور شد جلسه ی کاملاً فانتزی لوسالومه و بروئر را ایجاد کند و سالومه را به عنوان راه حل نهایی برای مراقبت از سلامتی و احساسات نیچه یاری دهد. در حالی که هیچ کدام از این ها تاکنون در واقعیت رخ نداده است. یعنی نیچه بدون شک در طول این دوره از روایت داستان از شهر وین عبور کرده بود، ولی نمی دانیم دقیقاً در چه زمان!
ویژگی های کتاب وقتی که نیچه گریست
- برنده ی جایزه ی کتاب کالیفرنیا سال 1992
- فیلمی با همین عنوان به کارگردانی پینچاس پری در سال 2007 ساخته شده است
- این کتاب با عنوان « وقتی نیچه گریست » نیز توسط نشر قطره منتشر شده است.
خلاصه داستان وقتی نیچه گریست
دکتر برویر پزشکی که در قرن ۱۹ میلادی مشغول به طبابت بیماران خود است.«لوسالومه» دختری که عشق نیچه است وسال های زیادی با او در ارتباط بوده است، تصمیم به ازدواج با هم می گیرند که در این میان الیزابت «خواهر نیچه» با تفرقه انگیزی مانع از ازدواج آن دو می شود؛ این کار او باعث شکست نیچه می شود و این مقدمه ای بر بیماری او می شود.لوسالومه که خود را مقصر این بیماری می داند و برای ترس از خودکشی نیچه از دکتر برویر می خواهد که شخصی به نام نیچه را درمان کند، نیچه نباید از این درمان با خبر شود. در این میان دکتر برویر هم عاشق دختری به نام «برتا» شده که قبلا بیمار بوده و دکتر برویر او را درمان می کند. عشق او به برتا تا جایی است که دکتر برویر به فکر جدایی از «ماتیلدا» همسرش است. در اولین برخوردی که نیچه و دکتر برویر با هم دارند و سخنانی بین آن دو اتفاق می افتد و دکتر برویر متوجه می شود که نیچه با آدمهای اطرافش متفاوت است. در ملاقت های بعدی برویر به نیچه می گوید، که گاهی اوقات آدم ها خود انتخاب می کنند که بیمار باشند؛ با این حرف برویر، نیچه متوجه می شود که بعد از سردرد های میگیرنی که به او دست می دهد او توانایی بیشتری برای فکر کردن دارد. علاوه بر تمام این ها بیماری او باعث شده از خدمت سربازی هم معاف باشد.شبی نیچه در مسافر خانه ای که اقامت دارد دچار حملات شدید میگرنی می شود ودر تنهایی خود به شدت بدحال می شود؛ پس برویر به سرعت خود را به مسافر خانه می رساند و تمام تلاشش را برای بهبوش آغاز می کند. سرانجام برویر از نیچه می خواهد با نام مستعاری به بیمارستانی منتقل شود که در آن جا تحت درمان باشد، از طرفی هم دکتر برویر مشکلش که همان برتا دختر مورد علاقه اش را برطرف کند و در این بیمارستان گفت و گو های زیادی بین آن ها رد و بدل می شود . وسرانجام مشکل جسمی نیچه با کمک دکتر برویر حل می شود و برویر هم با ماتیلدا رابطه ی خوبی برقرار می کند و به زندگیش بر می گردد.
درباره فیلم وقتی نیچه گریست
این فیلم آمریکایی اقتباس شده از رمان اروین یالوم می باشد که توسط پینچاس پری در سال 2007 کارگردانی و ساخته شده است.در زمانی که فقط یک داستان روایت می شود، ارزش زیادی برای این فیلم وجود دارد. اولاً روایت داستان تقسیم شده و از طریق استفاده از توالی های متعدد فیلم ادامه می یابد. این دنباله شاید برجسته ترین نکته فیلم باشد؛ مجموعه ای از تئاتر های سنتی برای انتقال موقعیت ها و زمینه های رؤیایی و احساسات بروئر، به شیوه ای که واقعاً برای مخاطبان تازگی دارد.در میان هر یک از شخصیت ها، هیجان زیادی به نمایش گذاشته شده است. بحران وجودی بروئر به طور واقعی قابل دسترسی است، ولی باید برای مخاطبان ارتباط بیشتری ایجاد کند. در مرحله دوم، ویژگی های سینمایی (کار دوربین، موسیقی متن و بیشتر) فضایی سازگار و جذاب برای فیلم ایجاد می کنند.از لحاظ عملکرد، بازی ها در سطح معقولی است؛ علیرغم همدردی که ممکن است شرایط آن ها ایجاد کند، در مورد نمایش خصوصیات شخصیت ها، احساسی مشخص وجود دارد و بازی ها بسیار پخته نشان نمی دهد.از منظر علاقه مندان به نیچه، فیلم بسیار ناامید کننده است. بدون توجه به مسئله ای گریم نیچه با آن سبیل های کوتاه (در واقعیت سبیل های بلندی داشته)، تصویر واقع گرایانه ای از نیچه به دست نمی دهد. نیچه بسیار شبیه به یک استاد دانشگاه عجیب و غریب است تا شخصیت انقلابی و تأثیرگذار!. در کل، فیلم در حد متوسط نه عمق کتاب را و نه شخصیت های آن را به خوبی پرورش می دهد، ولی برای مخاطب علاقه مند می تواند تا این حد هم جذاب باشد.
چرا باید کتاب وقتی نیچه گریست را بخوانیم؟
این کتاب را برای سرگرمی مطالعه نکنید، این کتاب را بخوانید تا نسبت به زندگی درک جدید به دست آورید. در صفحات آخر نیچه به دکتر بروئر ترس بزرگ خود را نشان داد و این همان ترس بزرگ من بود که کلمات کتاب آن را بهتر از آنچه من می توانستم برایم توصیف کرد. من مجبور شدم این کتاب را لحظه ای کنار بگذارم و فقط بگویم «خدای من!»این کتاب به معنای باورنکردنی شما را با خودتان روبرو می کند و در کنار تفسیرهای فلسفی نیچه که به زبانی ساده موضوعات پیچیده اش را بیان می کند، رویکردی روانشناسی دارد. خواننده به خوبی می تواند در لابه لای کتاب خلق و خوی را به درستی کشف کند و بداند در کجای زندگی اش قرار دارد. به عبارتی، گفتگوی بین نیچه و بروئر، گفتگوی فرد با خویشتن است.زمانی خواندن کتاب را شروع کنید که آماده این باشید که خود را به آن اختصاص دهید. شروع کتاب شاید تا حدودی جذاب نباشد، ولی تا حضور نیچه و برخورد او با بروئر بهتر است صبر کنید؛ شنیدن نام فیلسوف بزرگ آلمانی خود به تنهایی اشتیاق عجیبی در آدمی ایجاد می کند.
درباره نویسنده وقتی نیچه گریست
آروین دیوید یالوم متولد ۱۳ ژوئن ۱۹۳۱ در واشینگتن دی سی، ایالات متحده آمریکا است.در سال ۱۹۵۶ در بوستون در رشته پزشکی و در سال ۱۹۶۰ در نیویورک در رشته روانپزشکی فارغ التحصیل شد.پس از اتمام دوره سربازی در سال ۱۹۶۳ فعالیت آکادمیک خود را در دانشگاه استنفورد آغاز کرد.
او به عنوان یکی از موفق ترین روانپزشک های قرن حاضر مفتخر به دریافت جوایز در این رشته شده است، برای کتاب «وقتی نیچه گریست» نشان طلا کسب کرد.اولین کتاب های او تخصصی بودند و مورد توجه بسیاری از دانشجویان روانپزشکی قرار گرفت و به زبان های مختلف ترجمه شد، یکی از کتاب های او به عنوان کتاب درسی در دانشگاه ها تدریس می شود.علاوه بر نویسندگی به روانپزشکی مشغول است و به مکتب اگزیستانسیالیست گرایش دارد.کتاب هایی از قبیل وقتی نیچه گریست، درمان شوپنهاور، خیره به خورشید، دروغگویی روی مبل، روان درمانی اگزیستانسیال، مامان و معنی زندگی، هنر و درمان از جمله کتاب های است که به فارسی ترجمه شده اند.یالوم با استفاده از نبوغ نویسندگی خود، یک قدم از سایر روان شناسان جلوتر است. او با داستان های ساده و جالبی که از تجربیات خود و دیگران در کتاب هایش حرف می زند، حتی توانسته مردم عامه را هم با خود همراه کند، ضمن این که در میان روان شناسان و روان کاوهای دیگر هم طرف داران زیادی دارد.مخاطب اصلی این نویسنده ی بزرگ، روان کاوان و روان شناسان جوان و نوپا هستند. نگرانی او روان پزشکانی هستند که رسالت خود را در ازای افزایش درآمد یا مسائل عاطفی و احساسی فراموش کنند و باعث آسیب بیشتر به خود و دیگران شوند. یالوم توانسته با تکیه بر توانایی های نویسندگی، اصول روان شناسی را در قالب داستان ها و ماجراهای جالب و جذاب بیان کند. به طوری که برای خواندن آثار این نویسنده لازم نیست حتما دانش خاصی در زمینه ی روان شناسی داشته باشیم. جالب اینجاست که یالوم ادعا می کند همیشه از پذیرفتن مراجعانی که با عشق درگیر هستند، دوری می کند. برای او درمان این دسته از افراد سخت ترین کار دنیاست. خودش می گوید شاید به این خاطر که عشق مقدس است و انسان عاشق کور و کر است. یا شاید چون خودش هم دوست دارد چنین حال و هوایی را تجربه کند. هرچند یالوم همسرش را عاشقانه دوست دارد و او را مایه ی تسکین دردها و رنج هایش می داند.نوشته های یالوم در زمینه ی روانشناسی اگزیستنشیال حول چهار محور زندگی بشری که یالوم به آن ها لقب «بخشیده» را داده است شکل می گیرد. این چهار محور عبارتند از: تنهایی، فقدان معنا، میرایی و آزادی. یالوم در نوشته های خود توضیح می دهد که چگونه انسان می تواند به این چهار دغدغه به شکل های کارآمد یا ناکارآمد واکنش داشته باشد.
بهترین ترجمه کتاب وقتی نیچه گریست
در میان چندین ترجمه ی مختلف از این کتاب، ترجمه خانم سپیده حبیب را می توان بهترین نمونه دانست. انتشارات قطره این رمان را در 480 صفحه ای منتشر کرده است.
درباره مترجم کتاب وقتی نیچه گریست
سپیده حبیب در 11 بهمن سال 1349 در تهران به دنیا آمد. در سال 1375 با درجه ی دکترای عمومی از دانشکده ی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران فارغ التحصیل شد و در سال 1381 دانشنامه ی تخصصی خود را در رشته ی روانپزشکی از همان دانشگاه اخذ کرد. او در حال حاضر در تهران به طبابت، پژوهش و ترجمه در زمینه های مورد علاقه ی خود مشغول است. سپیده حبیب آثار دکتر اروین یالوم را با اطلاع و اجازه ی ایشان به فارسی ترجمه می کند
قسمتی از کتاب وقتی نیچه گریست
امیدوارم زمانی برسد که هیچ مرد یا زنی، قربانی ضعف و بی مایگی آن دیگری نشود. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۳۶)
بررسی بالینی برویر، دقیق و منظم بود. پس از شنیدن کلماتی که بیمار برای توصیف بیماری اش به کار می برد، به شکلی اصولی به بررسی هر علامت می پرداخت: این که علامت چطور آغاز شده، با گذشت زمان چه تغییری کرده و به اقدامات درمانی چه پاسخ هایی داده است. مرحله ی سوم کارش، بررسی کارکرد دستگاه های مختلف بدن بود که از سر، آغاز و به پا ختم می شد. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۹۵)
حقیقت، خود مقدس نیست. آن چه مقدس است، جست وجویی است که برای یافتن حقیقت خویش می کنیم! آیا کاری مقدس تر از خودشناسی سراغ دارید؟ (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۱۱۵)
من همیشه معتقد بوده ام که آخرین پاداش مرده، این است که دیگر نخواهد مرد! (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۱۱۷)
همان گونه که پوست، اجزایی چون استخوان ها، عضلات، روده ها و رگ های خونی را در برگرفته و آن ها را از دید انسانی مخفی ساخته است، خودبینی و غرور نیز پوششی برای بی قراری ها و هیجانات روحند، پوستی که بر روح آدمی کشیده شده است. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۱۲۸)
دستانش را بر هر دو شقیقه ی نیچه گذاشت و به آهستگی شروع به ماساژ تمامی سر و گردن کرد و به تدریج فشار دست ها را افزایش داد. بیشترین تمرکز را نقاطی قرار داد که با توجه به واکنش بیمار، از سایر جاها دردناک تر بود. همچنان که پیش می رفت، نیچه فریاد می زد و سرش را با عصبانیت تکان می داد. ولی برویر دست بردار نبود و آرام او را سر جایش نگه می داشت. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۱۹۷)
تصور می کنم هرچه بیشتر احساسات درونی ام را به زبان آورم، آرامش بیشتری پیدا می کنم. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۲۳۹)
نیچه سه بار با حرکت انگشت هوا را شکافت: «آیا بهتر نیست پیش از تولیدمثل، بیافرینیم و برازنده شویم؟ وظیفه ی ما در قبال زندگی، آفریدن موجودی برتر است، نه تولید موجودی پست تر. هیچ چیز نباید به تکامل قهرمان درونی شما خللی وارد کند. اگر شهوت راه بر این تکامل می بندد، باید بر آن نیز چیره شد.» (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۲۶۲)
کسی که از خویش تبعیت نکند، دیگری بر او فرمان خواهد راند. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۲۶۳)
آنان که در پی حقیقتند، باید آرامش ذهن را ترک گویند. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۲۶۵)
آیا از خود پرسیده اید چه کسانی ایمن، آسوده و همیشه خوش رو هستند؟ من پاسخ می دهم: تنها آن ها که فاقد روشن بینی اند: مردم عامی و کودکان. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۲۶۶)
بگذار از راهبی بودایی برایت بگویم که سال پیش در انگادین ملاقات کردم. زندگی محقری داشت. نیمی از ساعات بیداری اش را به تفکر می پرداخت و گاه هفته ها را بدون رد و بدل کردن کلامی با دیگران می گذراند. غذایش ساده بود: یک وعده در روز، هرچه گدایی کرده بود، گاه تنها یک سیب. ولی درباره ی آن سیب چنان می اندیشید که انگار از شدت قرمزی، پرآبی و تردی در حال ترکیدن است. در پایان روز، با شور و هیجان، در انتظار غذایش بود. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۳۲۱)
داستایفسکی می نویسد چیزهایی هستند که نباید گفته شود، مگر برای دوستان؛ چیزهایی هستند که نباید گفته شوند، حتی برای دوستان؛ و بالاخره، چیزهایی هستند که نباید حتی به خویش گفته شوند! (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۳۳۵)
هرکس باید میزان حقیقتی را که تاب می آورد، برگزیند. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۳۹۵)
برای ارتباط واقعی با یک فرد، ابتدا باید با خود مربوط شد. اگر نتوانیم تنهایی مان را در آغوش کشیم، از دیگری به عنوان سپری در برابر انزوا سود خواهیم جست. تنها زمانی که فرد بتواند همچون شاهینی – بی نیاز از حضور دیگری – زندگی کند، توانایی عشق ورزیدن خواهد یافت؛ تنها در این صورت است که بزرگ شدنِ دیگری برایش مهم می شود. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۳۹۸)
مردان بزرگ باید رنج بزرگ را تاب آورند. (رمان وقتی نیچه گریست – صفحه ۴۱۹)
شناسنامه کتاب وقتی نیچه گریست
- نویسنده: اروین د. یالوم
- ترجمه: سپیده حبیب
- انتشارات: قطره
- تعداد صفحات: ۴۶۸