به گزارش سرویس روانشناسی پایگاه خبری ساعدنیوز، زندگی مشترک یک سفر پر فراز و نشیب است که سلامت جسمی و روانی هر دو طرف، نقش کلیدی در کیفیت آن دارد. گاهی اوقات، تغییرات رفتاری در همسرمان را به حساب خستگی، فشار کاری یا مشکلات روزمره میگذاریم. اما اگر این تغییرات مداوم، شدید و مخرب باشند، ممکن است نشانهای از یک مشکل عمیقتر یعنی اختلال روانی باشند. نادیده گرفتن این علائم نه تنها میتواند به فرد مبتلا آسیب بزند، بلکه پایههای زندگی مشترک را نیز سست میکند.
درک این نکته ضروری است که اختلالات روانی، مانند بیماریهای جسمی، نیازمند تشخیص، همدلی و درمان تخصصی هستند. این مقاله به عنوان یک راهنمای اولیه، به شما کمک میکند تا با برخی از مهمترین نشانههای هشداردهنده که ممکن است بیانگر وجود یک اختلال روانی در همسرتان باشد، آشنا شوید. هدف، برچسب زدن یا تشخیص دادن نیست، بلکه افزایش آگاهی برای برداشتن قدمهای بعدی یعنی حمایت و جستجوی کمک حرفهای است. شناخت این نشانهها اولین و مهمترین گام برای کمک به عزیزتان و حفظ سلامت رابطه است.
یکی از بارزترین نشانهها که توسط موسسه ملی سلامت روان (NIMH) نیز مورد تاکید قرار گرفته، نوسانات خلقی شدید و غیرقابل پیشبینی است. این فقط به معنای داشتن یک روز بد یا خوب نیست، بلکه به تغییرات چشمگیری اشاره دارد که با شرایط بیرونی تناسبی ندارد. ممکن است همسر شما یک لحظه بسیار شاد و پرانرژی باشد و ساعتی بعد، بدون هیچ دلیل مشخصی، به شدت غمگین، تحریکپذیر یا خشمگین شود. این تغییرات میتوانند الگوی زندگی روزمره را مختل کرده و باعث سردرگمی و تنش در رابطه شوند.
این نوسانات شدید میتواند نشانهای از اختلالاتی مانند افسردگی، اختلال دوقطبی یا اختلالات اضطرابی باشد. مهم است که به الگوی این تغییرات توجه کنید. آیا این حالتها به صورت دورهای تکرار میشوند؟ آیا شدت آنها به حدی است که بر عملکرد شغلی، اجتماعی یا خانوادگی همسرتان تأثیر گذاشته است؟ مشاهده دقیق و بدون قضاوت این الگوها، اطلاعات ارزشمندی را برای در میان گذاشتن با یک متخصص سلامت روان فراهم میکند.
اگر همسر شما که قبلاً از معاشرت با دوستان و خانواده لذت میبرد، به طور ناگهانی شروع به کنارهگیری کند، این یک زنگ خطر است. انزوای اجتماعی یکی از علائم کلاسیک افسردگی و بسیاری از اختلالات اضطرابی است. این کنارهگیری ممکن است به شکل لغو کردن مداوم قرارها، عدم تمایل به شرکت در مهمانیهای خانوادگی، یا حتی صرف زمان طولانی در تنهایی در خانه بروز کند. فرد ممکن است دیگر به سرگرمیها و فعالیتهایی که قبلاً برایش لذتبخش بود، علاقهای نشان ندهد.
این رفتار را نباید با نیاز طبیعی به تنهایی اشتباه گرفت. تفاوت اصلی در شدت، دلیل و مدت زمان آن است. فرد مبتلا به یک اختلال روانی ممکن است احساس کند که انرژی لازم برای تعاملات اجتماعی را ندارد یا از قضاوت دیگران میترسد. او ممکن است احساس پوچی کند و معتقد باشد که حضورش برای دیگران اهمیتی ندارد. تشویق همسرتان به صحبت کردن در مورد احساساتش و پیشنهاد همراهی در فعالیتهای کوچک میتواند گامی حمایتی و مثبت باشد.
همه ما گاهی نگران میشویم، اما نگرانی مداوم، شدید و غیرمنطقی که زندگی روزمره را فلج کند، طبیعی نیست. بر اساس راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5)، اضطراب بیش از حد یکی از ویژگیهای اصلی اختلالات اضطرابی است. همسر شما ممکن است به طور دائم نگران مسائل مالی، سلامتی، شغلی یا امنیت خانواده باشد، حتی اگر هیچ تهدید واقعی وجود نداشته باشد. این نگرانی میتواند با علائم فیزیکی مانند تپش قلب، تنگی نفس، سرگیجه و مشکلات گوارشی همراه باشد.
این ترس و اضطراب ممکن است به شکل حملات پانیک (Panic Attacks) نیز ظاهر شود؛ دورههایی از ترس شدید و ناگهانی که در عرض چند دقیقه به اوج خود میرسد. در چنین شرایطی، فرد ممکن است احساس کند که در حال مردن یا از دست دادن کنترل خود است. مهم است که درک کنید این ترس برای او کاملاً واقعی است. اجتناب از موقعیتهایی که به نظر او استرسزا هستند (مانند رانندگی، حضور در مکانهای شلوغ) نیز یکی دیگر از نشانههای مرتبط است.
یکی از معیارهای کلیدی برای تشخیص یک اختلال روانی، تأثیر منفی آن بر عملکرد فرد در حوزههای اصلی زندگی است. اگر متوجه شدهاید که همسرتان دیگر نمیتواند وظایف شغلی خود را به خوبی انجام دهد، در مدیریت کارهای خانه دچار مشکل شده، یا مسئولیتهای خود را نادیده میگیرد، این یک نشانه جدی است. این افت عملکرد معمولاً ناشی از علائمی مانند عدم تمرکز، خستگی مفرط، بیانگیزگی یا اضطراب شدید است.
برای مثال، ممکن است همسرتان جلسات مهم کاری را از دست بدهد، در پرداخت قبوض تأخیر داشته باشد یا به طور کلی نسبت به نظافت و نظم خانه بیتفاوت شود. این تغییرات اغلب تدریجی هستند و ممکن است در ابتدا به حساب تنبلی یا بیمسئولیتی گذاشته شوند. اما اگر این الگو با سایر علائم ذکر شده همراه باشد، به احتمال زیاد ریشه در یک مشکل سلامت روان دارد که توانایی و انرژی فرد را برای انجام کارهای روزمره تحلیل برده است.
جسم و روان ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. به همین دلیل، بسیاری از اختلالات روانی، به ویژه افسردگی و اضطراب، خود را با تغییرات فیزیکی نشان میدهند. تغییرات قابل توجه در الگوی خواب یکی از شایعترین این نشانههاست. این میتواند به صورت بیخوابی (مشکل در به خواب رفتن یا بیدار شدن مکرر در طول شب) یا پرخوابی (خوابیدن بسیار بیشتر از حد معمول) بروز کند.
به طور مشابه، الگوی اشتها نیز میتواند دستخوش تغییر شود. برخی افراد در هنگام درگیری با مشکلات روانی، اشتهای خود را به کلی از دست میدهند و دچار کاهش وزن شدید میشوند. در مقابل، برخی دیگر به پرخوری عصبی روی میآورند و از غذا به عنوان مکانیزمی برای مقابله با احساسات منفی استفاده میکنند که منجر به افزایش وزن میشود. توجه به این تغییرات فیزیکی مهم است، زیرا نه تنها نشانهای از یک مشکل زمینهای هستند، بلکه خودشان نیز میتوانند سلامت فرد را به خطر بیندازند.
اگرچه خشم یک هیجان طبیعی انسانی است، اما طغیانهای خشم ناگهانی، شدید و مکرر که با موقعیت تناسبی ندارد، میتواند نشانهای از یک مشکل سلامت روان باشد. این پرخاشگری ممکن است کلامی (فریاد زدن، توهین کردن) یا فیزیکی باشد و اغلب باعث ایجاد ترس و ناامنی در محیط خانه میشود. فرد ممکن است به کوچکترین تحریکی واکنش بسیار شدیدی نشان دهد و بعداً از رفتار خود پشیمان شود، اما کنترلی بر آن نداشته باشد.
این رفتار میتواند ریشه در اختلالاتی مانند افسردگی (بهویژه در مردان)، اختلال دوقطبی، اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) یا اختلالات شخصیت داشته باشد. فرد ممکن است به دلیل ناتوانی در مدیریت هیجانات دردناک دیگر مانند غم یا اضطراب، آنها را به شکل خشم بروز دهد. ایجاد یک فضای امن برای گفتگو و تشویق همسر به یادگیری مهارتهای مدیریت خشم، در کنار جستجوی کمک تخصصی، ضروری است.

شناخت این نشانهها در همسرتان میتواند نگرانکننده و حتی ترسناک باشد. اما مهمترین پیام این است: شما تنها نیستید و کمک در دسترس است. این مقاله یک ابزار تشخیصی نیست، بلکه راهنمایی برای افزایش آگاهی شماست. اگر یک یا چند مورد از این علائم را به صورت مداوم در رفتار همسرتان مشاهده میکنید، بهترین اقدام، برداشتن قدمهای زیر است:
گفتگوی حمایتی: در یک فضای آرام و بدون قضاوت، نگرانیهای خود را با همسرتان در میان بگذارید. از جملاتی که با «من» شروع میشود استفاده کنید (مثلاً: «من نگران سلامتیات هستم چون دیدم که...») تا حالت تدافعی ایجاد نکنید.
تشویق به دریافت کمک تخصصی: به او پیشنهاد دهید که با یک روانشناس، مشاور یا روانپزشک صحبت کند. میتوانید در پیدا کردن یک متخصص خوب و حتی رزرو وقت به او کمک کنید و پیشنهاد دهید که او را همراهی خواهید کرد.
مراقبت از خودتان: حمایت از فردی که با اختلال روانی درگیر است، میتواند فرسایشی باشد. سلامت روان خودتان را در اولویت قرار دهید. شما نیز میتوانید از خدمات مشاوره برای یادگیری راهکارهای بهتر و مدیریت استرس خودتان بهرهمند شوید.
به یاد داشته باشید که اختلالات روانی قابل درمان هستند و بهبودی با حمایت، عشق و درمان مناسب امکانپذیر است. اولین و مهمترین قدم، شکستن سکوت و جستجوی کمک است.
برای مشاهده سایر مطالب مرتبط با روانشناسی اینجا کلیک کنید