روابط مسموم زندگی را مختل می کند و می تواند برای شما آزار و درد به همراه داشته باشد. مطمئناً برای بیشتر ما پیش آمده که درگیر چنین روابطی شویم و متعجب بمانیم که آیا طرفمان اختلال روانی دارد یا نه. آیا رفتارهای خشونت آمیز و خطرناک او می تواند یک دلیل عصبی و روانی داشته باشد؟ برای بعضی از آنها پاسخ، مثبت است.
افرادیکه اختلالات شخصیتی دارند برای ارتباط برقرار کردن با دیگران مشکل دارند و همین باعث پر دردسر شدن روابط آنها می شود. گروهی از این افراد حتی بخاطر این وضعیت خود موجب آسیب زدن به طرف خود در رابطه می شوند. پارتنرهای افرادی که دچار اختلال روانی، اختلال شخصیت خودشیفتگی، اختلال شخصیت مرزی و اختلال شخصیت ضداجتماعی هستند معمولاً دچار زخم های احساسی و فیزیکی می شوند.
برای خیلی از ما فهمیدن اینکه طرفمان از نظر روانی سالم است یا الگوهای رفتاری او نشانگر یک مشکل شخصیتی است، کار سختی است. در زیر به چند مورد از علامت های هشداری اشاره می کنیم که می تواند نشان دهد طرف شما دچار این اختلالات روانی است.
«من از تو برترم»
افرادیکه دچار اختلالات روانی هستند معمولاً به طرفشان القا می کنند که از آنها برتر و بالاتر هستند و طرفشان برای آنها کافی نیست. (مثلاً، به آنها می گویند: «تو احمقی»، «تو خیلی احساسی هستی»، «چاقی»، «پارانوئیدی» «دیوونه ای»). در چنین روابطی طرف مقابل آنها معمولاً احساس حقارت، بی ارزش بودن و کم بودن می کند.
«تو خسته ام می کنی. ازت متنفرم. عاشقتم. نه ازت متنفرم.»
بعد از گذشتن دوره کوتاه هیجان اولیه، آنها رغبت، هیجان و احترام خود را نسبت به طرف مقابل از دست داده و رفتاری آزاردهنده پیدا می کنند. خیلی از آنها مدام رابطه را قطع کرده و دوباره شروع می کنند. بی احترامی ها خیلی زود جای خود را به سوء استفاده و آزار می دهد و طرفشان به یک قربانی در رابطه تبدیل می شود. خیلی از پارتنرهای آنها با افسردگی، اضطراب شدید، اعتیاد به موادمخدر یا الکل و بیماری های روانی مختلف باقی می مانند. خیلی ها هم حتی دست به خودکشی می زنند.
«من مسئول اتفاق های بدی که می افتد یا کارهای بدی که کرده ام نیستم. این یک قانون است.»
انداختن تقصیرها به گردن دیگران در این افراد کاملاً عادی است. وقتی نمی توانند با دروغ و فریب روی یک خطا و مشکل سرپوش بگذارند، آن را بعنوان یک اشتباه، جوک، سوء تفاهم یا حساسیت زیاد طرف مقابل قلمداد می کنند تا از خود رفع تکلیف کنند.
آماده سازی
پارتنرهای جدید را معمولاً با درخواست دادن پیدا نمی کنند، آنها را برای رابطه با خود آماده می کنند. تفاوت این دو در این است که مورد اول به دنبال یک رابطه واقعی است ولی رابطه دوم می خواهد یک بازی یا فریب را آغاز کند. مهربانی ها، توجه ها، ول خرجی ها، وقت گذراندنها، مسافرت ها و هدایا همه با هدف و منظور است. آنها توقع دارند که بعد از گذشتن این هیجان اولیه، طرفشان صدبرابر برایشان جبران کند.
در گذشته روابط عاشقانه متعددی داشته است
ازآنجایی که خیلی زود حوصله شان سر می رود و قادر نیستند بعد از فروکش کردن هیجان اولیه شان نسبت به یک نفر، پیوندشان را همچنان با او حفظ کنند، مدام به دنبال روابط عشقی جدید هستند. وقتی می خواهند فرد جدید را برای رابطه با خود آماده کنند، از پارتنرهای قبلی خود بعنوان دوستانی خوب یا «فردی دیوانه» یاد می کنند!
به شدت نسبت به خودش حساس است | به شدت نسبت به دیگران حساسیت ندارد («من مهمم، تو هیچ اهمیتی نداری. و چون تو هیچ اهمیتی نداری، حتی فکرش را هم نکن که بخواهی در مورد من نظر بدهی»)
بااینکه معمولاً بسیار قوی، خودشیفته و بی عاطفه به نظر می رسند، ولی سایرین گاهی شدیداً شگفت زده می شوند که وقتی از این افراد انتقاد می شود یا به چالش کشیده می شوند تا چه اندازه حساس می شوند. این حساسیت از احساس ناامنی آنها سرچشمه نمی گیرد و آنها هیچ علاقه ای به خوشنود کردن دیگران ندارند. دلیل این رفتار آنها، اعتقادشان به برتر بودن خودشان است. آنها تحمل ناتوانی و ضعف خود را ندارند و وقتی کسی درمورد نقاط ضعفشان با آنها حرف می زند از کوره در می روند.افراد دچار اختلالات روانی معمولاً به طرفشان القا می کنند که از آنها برتر و بالاتر هستند
«من برنده هستم! همیشه.»
برای افرادیکه اختلالات روانی دارند همیشه باید یک برنده و بازنده وجود داشته باشد. برنده بودن برای آنها خیلی مهم است. آنها به ندرت می پذیرند که در سطحی پایین تر از سایرین قرار گیرند. این مسئله به خصوص در مورد روابط که نیاز به همکاری دو طرف و گاهی تسلیم شدن هست، مشکل ساز می شود.
ممکن است احساس کنید که دارید عقلتان را از دست می دهید. توانایی تان برای فکر کردن و اعتمادبه نفستان روز به روز ضعیف تر می شود. برای آنهایی که مدتی طولانی است در چنین روابطی هستند، مطمئناً مشکل در فکر کردن و تمرکز دیگر عادی شده است. حافظه، تمرکز، توجه، انگیزه و قدرت سازمان دهی فرد در چنین روابطی کم کم ضعیف می شود. احساس خواهید کرد که کارایی تان در زندگی به شدت پایین آمده و همیشه احساس اضطراب خواهید داشت.
قدرت، کنترل و سلطه
آنها از تحقیر کردن، خوار و خفیف کردن، حکمرانی کردن، تخریب کردن و کوچک شمردن دیگران لذت می برند. ولی هیچوقت تحمل چنین رفتارهایی را در مقابل خودشان ندارند خیلی سریع موجب واکنش خشونت آمیز در آنها خواهد شد.
دروغ ها، رازها و فریب
فریب و نیرنگ برای این افراد رفتاری عادی است. آنها بی اندازه دروغ می گویند و خیلی وقت ها پنهان کاری می کنند. این دروغ ها می تواند کوچک یا خیلی خیلی بزرگ باشند. (مثلاً بچه های پنهانی شان، ازدواج هایشان، هویت دروغین و …)
اخلاقیات سوال برانگیز
همیشه یک روند مداوم و دیرینه از عصیان ها و خطاهای اخلاقی وجود دارد. نمونه های آن عبارتند از: خیانت، دروغ، رعایت نکردن کپی رایت، دزدی، خشونت یا مجازات کسی که بر سر راه اهدافش قرار می گیرد.
احساسات سطحی و کم عمق
روابط سطحی آنها به هیچ عنوان در حدی نیست که روزی به روابط عمیق تر تبدیل شود. بعنوان مثال آنها حتی با یک غریبه که به آنها احساس قدرت می دهد یا می تواند منبع حسادت برای طرفشان باشد، بسیار بهتر از همسرشان رفتار می کنند.
«ولی قربانی اینجا منم!»
این روش رفتاری معمولاً در مواجه با افراد دلسوز در آنها ظاهر می شود. وقتی ما نسبت به کسی محبت داریم، خشونت های آنها را می پذیریم. افرادیکه ظرفیت دلسوزی را دارند راحت تر مورد آزار این افراد قرار می گیرند. در مواجهه با چنین افراد دلسوزی، فردی که اختلال شخصیتی دارد خیلی راحت می تواند اشتباهات و گناهانش را کمرنگ کند.
مثلث
پارتنر جدید خود را حتی با پارتنرهای قبلی او هم در رقابت می بیند. حتی در آداب معاشرت اولیه درمورد مهربانی کردن، اعتماد کردن و احترام گذاشتن هم نیاز به یادگیری دارد.
می بینید که حتی درمورد مهارت های اجتماعی و معاشرتی اولیه هم مثل مهربانی، عدالت و نحوه رفتار کردن هم باید به او توضیح بدهید. مداوماً جملاتی مثل «با من اینطور حرف نزن.»، «خواهش می کنم دیگر دروغ نگو!»، «چرا باید اینقدر با خشونت با من رفتار کنی؟» به او می گویید. اگر فردی دچار اختلال روانی نباشد، نیازی نخواهد بود که این نوع آموزش ها را برای یک فرد بالای ۷ سال داشته باشید.
هر چقدر هم که تلاش کنی، نمی توانی کاری را درست انجام دهی.
بخاطر حساسیت هایتان، درک نکردنتان، فضولی هایتان یا بی ارزشی تان بعنوان یک پارتنر متهم می شوید (مثلاً لباست افتضاحه، خانه تمیز نیست، دیگر اصلاً ظاهر خوبی نداری! چرا اینقدر حساسی، رفتارت خیلی آزاردهنده است) هر درخواستی که از او دارید بعنوان تلاش برای کنترل او قلمداد خواهد شد. بعنوان مثال، نگرانی های عادی شما و حال و احوال کردن از او و اوضاع زندگیش که بین زوج ها کاملاً عادی است (که البته همراه با احترام و عشق است) از طرف کسی که دچار اختلالات روانی است تحمل نمی شود.
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش
4 سال پیش