دسته بندی ها

سیاست
جامعه
حوادث
اقتصاد
ورزش
دانشگاه
موسیقی
هنر و رسانه
علم و فناوری
بازار
مجله خانواده
ویدیو
عکس

جستجو در ساعدنیوز

جامعه /

پیرمرد 115 ساله ایرانی بخاطر عشق 65 ساله اش جلوی همه ایستاد!/مجنون برای این عشق و عاشقی دو دقیقه سکوت کرد!+عکس داماد 

پنجشنبه، 29 تیر 1402
کد خبر: 349254
ساعد نیوز: پیرمرد 115 ساله ایرانی بخاطر عشقش به پیرزن 65 ساله جلوی همه ایستاد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعد نیوز به نقل از رکنا، مردم ده می‌گویند محمد 105 ساله است اما پدربزرگ با صدای بلند اعتراض می‌کند: «من 115سال از خدا عمر گرفتم. آن موقع مردم شناسنامه نداشتند و من هم تا 15سالگی سجل نداشتم و بعدا پدرم برایم گرفت». محمد هم مثل آبا و اجدادش که چوپان بودند، 60 سال در کوه و دشت و بیابان چوپانی کرد و اموراتش را گذراند.

خدا به او 12بچه داد که 9 نفرشان سیاه‌سرفه و تیفوس گرفتند و مردند و فقط یک دختر و 2 پسرش از بیماری جان سالم به در بردند. زن اول محمد- زری ماه- وقتی 14 ساله بود به خانه بخت رفت. او بعد از 80 سال شوهرش را تنها گذاشت و درگذشت. بعد از مرگ زری ماه، محمد مدت‌ها تنهایی کشید تا اینکه عشق کار دستش داد.

زنی که محمد به خاطر او جلوی فک وفامیل و مردم روستا ایستاد، بیوه 65 ساله‌ای به نام فاطمه بود که در روستای ملک‌آباد پیش عروسش زندگی می‌کرد. او اهل روستای سهل‌آباد منطقه زاوه است و یک پسر عقب‌مانده ذهنی دارد. ماجرای ازدواج این لیلی و مجنون کمی غیرمتعارف است.

عروس فاطمه که می‌دانست محمد همسرش را از دست داده، تصمیم گرفت برای مادرشوهرش آستین بالا بزند. دختر محمد می‌گوید که در خانه نشسته بودند که عروس بی‌بی فاطمه آمده و از هر دری گفته و شنیده‌اند تا بالاخره حرفش را زده است؛ «راستش را بخواهید به خاطر مادرشوهرم آمدم. می‌دانید که سال‌هاست همسرش را از دست داده.

پدر شما هم همین‌طور. خدا زری ماه را رحمت کند اما آقا محمد نمی‌خواهد دوباره ازدواج کند؟». پسران و دختر پدربزرگ از حرف عروس فاطمه ماتشان برد. همه اخم کردند اما پدربزرگ گل از گلش شکفت و از خدا خواسته نگذاشت حرف از دهان عروس فاطمه بیرون بیاید و جلو جلو بله را گفت. در خانه همهمه‌ای به پا شد.

هیچ کس با این وصلت موافق نبود. پسر محمد که حسابی به رگ غیرتش برخورده بود، نتوانست طاقت بیاورد؛ «بابا دیگر از شما گذشته، شما را چه به ازدواج کردن؟ جواب مردم را چه بدهیم؟».اما پدربزرگ تصمیمش را گرفته بود. شال و کلاه کرد تا به خانه فاطمه برود و از او خواستگاری کند. فاطمه از همه جا بی‌خبر، در خانه‌اش نشسته بود که محمد آمد.

پدر بزرگ هم مستقیم و بدون مقدمه چینی رفت سراغ اصل مطلب؛ «می‌دانی که زنم 2سال است مرده، بچه‌هایم هم آن‌قدر سرشان به زندگی خودشان گرم است که وقت نمی‌کنند به من سر بزنند. عروست می‌خواهد تو شوهر کنی من هم دوست دارم این آخر عمری تنها نمانم و همدمی‌ داشته باشم».

فاطمه با این ازدواج مخالفت نکرد و شرطی هم نگذاشت اما محمد شرط کرد که جز مهریه‌ای که به او می‌دهد، پیرزن چیز دیگری از او نخواهد. «می‌خواستم فاطمه را عقد کنم اما مشکل اینجا بود که در روستایمان در ملک‌آباد عاقد نداشتیم؛ به همین خاطر به قلعه‌پرسی که مثل شهر است و عاقد هم دارد رفتیم». پدربزرگ به هر سختی‌ای بود، دفتر ازدواج را پیدا کرد و فاطمه با مهریه 50هزار تومان به عقد او درآمد.

«خانواده محمد اصلا راضی نبودند که ما با هم ازدواج کنیم اما من شوهرم را خیلی دوست دارم. الان مدتی است که از ازدواج ما گذشته اما دخترش هنوز به دیدنم نیامده.» این را فاطمه می‌گوید. بعد از ازدواج محمد و او، حرف‌ها باز هم ادامه دارد. اما محمد دلش نمی‌خواهد فاطمه را از دست بدهد: «مهرش به دلم افتاده. فاطمه به من احترام می‌گذارد. نمازش را اول وقت می‌خواند. بچه‌هایم هر کدام 12-10تا بچه دارند عروس‌هایم وقت نمی‌کنند به من رسیدگی کنند».


1 پسندیدم 1 دیدگاه

استخاره آنلاین
فال حافظ آنلاین
فال امروز پنجشنبه 28 تیر
از سراسر وب
دیدگاه ها
بازدیدکننده
12 ماه پیش

بسیار عالی بود خدا خیرش بده
پاسخ
دیدگاه خود را ثبت نمایید
تعرفه نگارش مقاله از پایان نامه
تبدیل پایان نامه به مقاله و کتاب
ویدئو فوق احساسی از سینه زنی شهاب حسینی در هیئت عزاداری امام حسین(ع) در شب عاشورا
آیتک سلامت با پوشیدن مانتو کوتاه طرح سنتی و شلوار بگ استایلی جذاب مناسب خانوم های قد بلند ساخته است +عکس
ویراستاری تخصصی مقاله
(عکس) نگاهی به حیاط سرسبز مریم امیر جلالی/ گوشه دنج خانم بازیگر برای کتاب خوانی/ به به چه آرامشی داره/ هارمونی زیبای رنگ های سبز و صورتی
دارالترجمه رسمی به زبان انگلیسی
زن نیمه عریان تهران را بهم ریخت!/ زن جوان در چهارراه جهان کودک تهران با واکنش پلیس بازداشت شد
ترجمه تخصصی متن
محاسبه آنلاین هزینه چاپ کتاب