روابط عاطفی معمولا پرفرازونشیب اند، اما همین فرازونشیب هاست که سبب می شود صمیمیت و هیجان در رابطه عاشقانه شما و شریک زندگی تان افزایش یابد. حتما از خودتان پرسیده اید که چگونه می توان به فضای صمیمی و رمانتیک اوایل رابطه بازگشت؟ به شما توصیه می کنیم برای دانستن پاسخ، این مقاله را دنبال کنید.
۱. شجاعت داشته باشید
آیا تاکنون به این فکر کرده اید که واقعا چه چیزهایی در رابطه ی عاطفی تان شما را خوشحال می کند؟ مردم معمولا به هزار چیز که آنها را ناراحت می کند، فکر می کنند؛ اما هرگز درباره ی چیزهایی که خوشحال شان می کند، نمی اندیشند. از خودتان بپرسید: «واقعا دوست دارم چه چیزی بین مان اتفاق بیفتد؟» در رابطه ی عاطفی تان هیجان را ترجیح می دهید یا به دنبالِ مهر و محبت هستید؟ دوست دارید اتفاقات رمانتیک را تجربه کنید؟ می خواهید از روزمرگی و یکنواختی دربیایید؟ بهتر است هدف تان بیشتر درباره ی احساسات کلی بین خودتان باشد، نه درباره ی سلسله رویدادهای خاصی که دوست دارید اتفاق بیفتند. هنگامی که فقط به یک ایده ی خاص می چسبید، ناامید می شوید و اجازه نمی دهید فضایی که برای صمیمیت بیشتر بین شما و شریک زندگی تان لازم است به شکل طبیعی به وجود بیاید.
فکرکردن به اینکه چه توقعاتی از شریک زندگی تان دارید کار آسانی است، اما درباره ی خودتان چطور؟ خودتان چه کاری می توانید انجام بدهید که به تحقق یافتن این خواسته ها کمک کند؟ از اینکه قدم های بزرگ بردارید یا با صراحت صحبت کنید نترسید. مردم اغلب فکر می کنند بیش ازاندازه درباره ی خواسته هایشان حرف می زنند و هنگامی که شریک زندگی شان درک نمی کند یا به آن ترتیب اثر نمی دهد، آزرده می شوند. آنها سعی می کنند تاجایی که امکان دارد از بیان خواسته هایشان پرهیز کنند، زیرا می ترسند احمق به نظر برسند یا دچار ناامیدی شوند. بااین حال، باید گاهی سپرتان را بیندازید و مقاومت نکنید. باید برای دریافت عشق از جانب شریک زندگی تان گاهی هم آسیب پذیر باشید. وقتی پای عشق به میان می آید، شجاعت به خرج دهید. خانم «تامسن فایراستون» (Tamsen Firestone) در کتاب خود به نام «جسارت عشق» (Daring to Love) می گوید: «هرگز فراموش نکنید که عشق فقط یک اسم (اسم از نظر دستور زبان) نیست؛ عشق فعل نیز هست؛ عشق عمل است. توانایی شما برای انتخاب کارهایی که دوست دارید انجام دهید، منبع بزرگترین قدرت و آزادی شما در زندگی است.» البته این بدان معنی نیست که یک اتاق را پر از گل های رز کنید یا برنامه ی خاصی بچینید و کارهای خاصی انجام بدهید. حتی یک قدردانی ساده یا رفتار محبت آمیز گاهی می تواند بسیار تأثیرگذار باشد. با کارهای خیلی کوچک هم می توانید شریک زندگی تان را غافلگیر کنید. می توانید تمام توجه و محبت تان را نثارش کنید. هر کاری که به ذهن تان می آید، بروید و انجامش بدهید، نیاز نیست مدت ها با خودتان درباره ی آن تحلیل و بررسی کنید.
۲. مقایسه کردن را کنار بگذارید
بسیاری از مشکلات زندگی زناشویی و زوج ها هنگامی شروع می شود که هریک از زوجین، کارها و رفتارهای خود را با دیگری مقایسه می کند. افراد زیادی هستند که وسوسه می شوند کارهایی را که انجام می دهند بشمارند و بگویند: «می بینی؟ من این کارها را انجام می دم ولی تو چیکار می کنی؟ هیچی!». یا می گویند: «من سخت تر کار می کنم، من دارم بیشتر تلاش می کنم و تو بی خیالی!» سپس یکدیگر را به بادِ انتقاد می گیرند. در این میان، حتی ممکن است کارهایی که طرفِ مقابل انجام می دهد، اصلا به چشم نیاید، چراکه فرد جز کارهای خودش چیز دیگری را نمی بیند.
فراموش نکنید که شریک زندگی تان هم مانند خودتان، دنیای شخصی خودش را دارد. شاید حتی برخی از این موارد به شما ارتباط نداشته باشند و با تمایلات و علایق شما سازگار نباشند. بااین حال، به جاست که در این شرایط کنارش باشید، حتی وقتی که در دنیای خودش غرق شده است. اشکالی ندارد که بگذارید هرازگاهی این وضعیت روی دهد. باید بپذیرید که هریک از شما دنیایی منحصربه فرد و مجزا نیز دارید. البته این بدان معنا نیست که باید برای فردی که همیشه نامهربان و خودخواه است یا کاری برای خوشحالی شما نمی کند، حاضر به خدمت باشید و از او حمایت کنید. بااین حال، مقایسه کردن های بی مورد درباره ی فردی که شریک زندگی شماست «ندای منتقد درونی»تان را فعال خواهد کرد. این ندای درونی همان چیزی است که سبب می شود مسائل را در درون خودتان تفسیر کنید و این کار نه تنها شما را تضعیف می کند، رابطه تان را هم خراب می کند. درنهایت این فقط شما هستید که ضرر می کنید و شاید دیگر نتوانید احساسات عاشقانه ای نسبت به شریک زندگی تان پیدا کنید.
ندای منتقد درونی همیشه می تواند مواردی را پیدا کند که شریک زندگی تان باید بیشتر به انجام آنها بپردازد و بنابراین شما را وادار به انتقاد از او می کند. هنگامی که این ذهنیت به شما فشار می آورد، درک درست مسائل برای تان دشوار می شود. فراموش می کنید عشق رقابت نیست. یادتان می رود محبت چیزی نیست که با آن قدرت نمایی کنید. سخاوتمند و مهربان باشید، زیرا این همان راهکاری است که می تواند رابطه ی صمیمانه ای بین شما و شریک زندگی تان به وجود آورد. انتخاب با خودتان است.
۳. خواسته هایتان را مطرح کنید
یکی از بهترین روش هایی که می تواند رابطه ی صمیمی تری بین زوج ها به وجود آورد، این است که هریک خواسته هایشان را مستقیم به یکدیگر بگویند. بسیاری از مردم این کار را دشوار می دانند. آنها درواقع مستقیم مطرح کردن خواسته ها را با کنایه زدن، نق زدن، شکایت کردن و خواهش کردن آنها اشتباه می گیرند. به علاوه، بسیاری از افراد انتظار دارند، شریک زندگی شان خودش ذهن آنها را بخواند!
درست است که شفاف بودن و مطرح کردن خواسته هایتان به شکل مستقیم ممکن است کمی شما را آسیب پذیر کند. به همین خاطر ممکن است سعی کنید با نگفتن خواسته هایتان یا مطرح کردن آنها به شکلِ انتقادی کاری کنید تا احساس آزردگی یا تحقیر را از خودتان دور کنید. برای نمونه، برخی افراد با حالت تمسخر به شریک زندگی شان می گویند: «اگه حتی یه بار زود می اومدی خونه، گاهی هم می تونستیم واقعا همدیگر رو ببینیم» یا اینکه وقتی از دستش ناراضی هستند جوابش را نمی دهند، جواب سربالا می دهند یا اینکه حتی برای تنبیه او خواسته هایش را برآورده نمی کنند. می دانید دلیل آن چیست؟ در بسیاری از مواقع، این کارِ همان ندای منتقد درونی است که به فرد می گوید: «چه فایده ای دارد خواسته ات را مستقیم به او بگویی؟ او که اهمیتی نمی دهد و فقط ناامید و سرخورده می شوی». این ندا اجازه نمی دهد که به شریک عاطفی تان اعتماد کنید و شما را تشویق می کند که به شکلِ بدی خواسته تان را به او بگویید. حرف ندای درونی تان را نشنیده بگیرید و مستقیم با او صحبت کنید. بچه بازی درنیاورید و لحن صحبت تان هم طوری نباشد که انگار عصبانی یا آزرده خاطر هستید. به عنوانِ مثال اگر احساس می کنید به اندازه ی کافی به شما توجه نمی کند، با او صحبت کنید. به او بگویید: «دلم برات تنگ می شه. دوست دارم بیشتر به من توجه کنی. من عاشق اینم که بیشتر کنار هم باشیم». این کار سبب می شود او واقعا درک تان کند و حالت دفاعی به خودش نگیرد. به احتمال زیاد هم خواسته تان را برآورده می کند.
۴. گاهی وقت ها کمی از هم فاصله بگیرید
قرار نیست دو نفر که باهم زندگی مشترک دارند، در همه ی لحظات به هم سنجاق بشوند! گاهی بد نیست کمی از هم فاصله بگیرید. البته این فاصله گرفتن به هیچ عنوان به معنای جداشدن یا دورشدن از یکدیگر نیست. به عنوانِ مثال، بسیاری از افراد می گویند دو نفر که باهم زیر یک سقف زندگی می کنند، نباید جداگانه به مسافرت بروند یا به تنهایی تفریح کنند. هنگامی که دو نفر مدتی طولانی باهم زندگی می کنند، پس از مدتی از اینکه همه جا کنار هم باشند و همه چیز بین شان مشترک باشد، احساس فشار می کنند. مواقعی هم پیش می آید که روابط شان کمی پیچیده، مبهم یا معمولی می شود. در این مواقع کمی فاصله گرفتن حتی برای چند ساعت، یک شب، چند روز یا یکی دو هفته می تواند کمک کننده باشد و علاقه و محبت کمرنگ شده را برگرداند. این فاصله گرفتن ها بهتر است طبیعی اتفاق بیفتد و به شکلِ قهر، تنبیه یا تهدید طرف مقابل نباشد.
مجبور نیستید همیشه درکنار هم باشید و به هم بچسبید. گاهی برای علایق شخصی خودتان زمان صرف کنید. این کار به شما فرصتی می دهد که دیدگاه روشن تری به دست آورید و دل تان برای یکدیگر تنگ شود. باید از اینکه همدیگر را دارید سپاسگزار باشید.
۵. از شخصیت خودتان دور نشوید
هنگامی که یک زوج به روزهای سخت زندگی شان می رسند، دل شان برای روزهایی که تازه عاشق یکدیگر شده بودند، تنگ می شود و دوست دارند، دوباره آن روزهای خوب برگردد. از هر کدامشان سؤال کنید، می گویند طرف مقابل شان عوض شده است و دیگر آن آدم سابق نیست. غافل از اینکه این خودشان هستند که تغییر کرده اند و ویژگی های اساسی خودشان را از دست داده اند. معمولا وقتی دو نفر به یکدیگر دل می سپارند، نوعی توهم همجوشی (illusion of fusion) جای احساس واقعی عشق را می گیرد. در این حالت هر دو تمایل دارند، شبیه طرف مقابل شان باشند. با گذشت زمان، این افراد نمی فهمند که آن همه انرژی، استقلال و احساسات عاشقانه ای که قبلا داشتند کجا رفته است.
به این فکر کنید که وقتی عاشق شریک زندگی تان شدید، چه احساسی درباره ی خودتان داشتید. چه حسی نسبت به او داشتید؟ آن احساسات چگونه رفتار شما را تحت تأثیر قرار می دادند؟ بسیاری از مردم می گویند در مراحل اولیه ی عشق، حس کنجکاوی، احترام به همسر، مهربانی و هیجان نسبت به شریک زندگی شان داشته اند. اما درباره ی خودشان می گویند که از اعتماد به نفس، توجه و سرزندگی برخوردار بوده اند. به جنبه هایی از شخصیت تان که برای تان مهم هستند، فکر کنید و سعی کنید آنها را حفظ کنید. هرچه بیشتر به خودتان شبیه باشید بیشتر احساس عاشق بودن خواهید کرد.
تردیدی نیست که هر انسانی تکامل می یابد و رشد می کند. بنابراین قرار نیست شما همان فردی باشید که شریک زندگی تان عاشق او شده بود. قرار هم نیست رشد فردی خود را انکار کنید یا تظاهر کنید که همان شخص سابق هستید. درواقع این موضوع اصلا به شریک زندگی تان ارتباطی پیدا نمی کند. این نوعی تمرین است که به احساسی که نسبت به خودتان، او و کل زندگی تان داشتید برگردید.
شاید قبلا این عبارت به گوش تان خورده باشد: «عاشق شدن یک شانس است. اما عاشق ماندن یک انتخاب است». ممکن است کمی ساده یا غیررمانتیک به نظر برسد، اما درواقع درست است. این عبارت می گوید: برای اینکه عاشق شریک زندگی تان باقی بمانید، اول باید به خودتان عشق بورزید. اگر می خواهید با او احساس صمیمیت بیشتری داشته باشید و عاشق خود بمانید، باید رفتارتان با او از سرِ عشق باشد. بیشتر کارهایی که به نام عشق انجام می دهیم کارهایی است که ما را آسیب پذیر و بی دفاع می سازد. این پنج مرحله استثنا ندارند. شاید با انجام این مراحل احساس کنید در موقعیت های ناراحت کننده یا آزاردهنده قرار خواهید گرفت. اما مطمئن باشید این مراحل گام های مهمی به سویِ عاشق ماندن هستند.