به گزارش سایت خبری ساعد نیوز، روی هم رفته سه نوع تحلیل در صنعت ارز دیجیتال وجود دارد و با وجود این که فناوری آن ها را دسترس پذیر تر کرده است، همچنان پایه و اساس دنیای اقتصادی برای دهه ها بوده است. اولین اشکال تحلیل در قرن ۱۸ در آسیا پیدا شد. در آن زمان از تحلیل ها برای تعیین تغییرات در قیمت برنج استفاده می شده است.
- تحلیل تکنیکال – Technical analysis
شامل شناسایی روند آماری بر اساس تغییرات گذشته، بررسی تغییرات قیمت و دیگر فاکتور های مهم از جمله حجم معاملات صورت می گیرد. در این نوع تحلیل ایده کلی این است که روند تغییر قیمت گذشته خود را تکرار می کند و افراد از داده های خود برای پیش بینی افزایش یا کاهش قیمت در آینده خیلی نزدیک استفاده می کنند. این تحلیل با پیش بینی وضعیت آب و هوا مقایسه می شود که البته ممکن است پیش بینی شما صد در صد درست هم نباشد.تحلیل تکنیکال چهارچوبی است که معامله گران با استفاده از آن به مطالعه تغییرات قیمتی می پردازند .از نظر تئوریک یک فرد می تواند با مشاهده تغییرات قیمت های تاریخی، شرایط معاملاتی کنونی و تغییرات بالقوه قیمتی را مشخص کند. دلیل اصلی استفاده از تحلیل تکنیکال این است که فرض می شود که تمام اطلاعات کنونی بازار در قیمت ها منعکس شده است. اگر تمام اطلاعات موجود، در قیمت منعکس شده باشد پس تنها با توجه به قیمت می توان معامله کرد. درواقع تحلیل گران تکنیکال به این ضرب المثل که “تاریخ تکرار می شود” اعتقاددارند. به اعتقاد آن ها اگر سطح قیمتی درگذشته مقاومت یا حمایتی ایجاد کرده باشد در آینده نیز می تواند همین کار را بکند.
- تحلیل بنیادی – (فاندامنتال) (Fundamental analysis)
این به جای این که نگاهش به این باشد که قیمت به کدام سمت می رود، نگاه به فاکتور هایی است که اعداد را هدایت می کند؛ مانند بررسی اقتصاد، این که یک کمپانی چگونه مدیریت می شود تا از این طریق ارزش یک دارایی مشخص شود.تحلیل بنیادی روشی برای نگاه به بازار با استفاده از تحلیل نیروهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تأثیرگذار بر عرضه و تقاضای یک دارایی است. استفاده از عرضه و تقاضا به عنوان شاخصی که مسیر حرکت قیمت را تعیین می کند آسان است. سخت ترین بخش این کار تحلیل تمام عوامل تأثیرگذار بر عرضه و تقاضاست. یک تحلیل گر بنیادی باید بتواند دلیل اینکه چرا و با چه قطعیتی رویدادهای مختلف( مانند افزایش نرخ ارز) بر اقتصاد یک کشور و سرانجام عرضه و تقاضای یک دارایی تأثیر می گذارد را تعیین کند.
تحلیل بنیادی سنتی ترین روش و به نوعی مهم ترین روش تحلیلی در بازار سرمایه است. در این تحلیل به بررسی صورت های مالی شرکت پرداخته می شود و تمامی عوامل تأثیرگذار بر سود و زیان شرکت موردبررسی قرار می گیرد به این ترتیب که از عوامل کلی شروع کرده و به عوامل جزئی می رسیم. با استفاده از تحلیل بنیادی شناخت کاملی نسبت به آینده شرکت و صنعت پیدا می کنیم و درنهایت نتیجه این تحلیل به تصمیم گیری درباره اینکه آیا در این شرکت سرمایه گذاری انجام دهیم یا خیر کمک بسزایی می کند. بنابراین این روش تحلیلی را باید در اولویت قرارداد و پس از اطمینان درباره وضعیت بنیادی شرکت و تعیین پیش بینی سود شرکت یا یک ارز و یا یک سهم و هدف قیمتی سهام آن ، باید در آن سرمایه گذاری کرد.
در این روش احساس از روند کاری کنار گذاشته می شود و بررسی می شود که ارزش یک رمز ارز قرار است دستکم گرفته شود یا بزرگ تر شود و آیا یک افت بالای ۱۰ درصد (Correction) رخ می دهد یا خیر.
- تجزیه و تحلیل تمایلات یا روانشناسی بازار – Sentimental analysis
پیش تر گفتیم که ازنظر تئوریک، قیمت، تمام اطلاعاتی که در بازار در دسترس است را منعکس می کند. متأسفانه برای معامله گران، این نکته آن قدرها هم ساده نیست. بازارها تمامی اطلاعات را به همین سادگی منعکس نمی کند. مخصوصاً در بورس و فرا بورس که ما با آن کارداریم. هر معامله گر در مورد عملکرد بازار عقیده و توضیح خود را دارد. اما بازار منعکس کننده احساسی است که اکثریت معامله گران در مورد بازار دارند. افکار و عقاید معامله گران، که در معامله ای که انجام می دهند منعکس می شود، به شکل گیری احساسات و تمایلات کلی بازار کمک می کند. اما مشکل اصلی این است که یک معامله گر هرچقدر هم نسبت به یک معامله خاص اعتقاد داشته باشد نمی تواند بازار را مطابق میل خود حرکت دهد. بنابراین اینکه احساسات کلی بازار مثبت است یا منفی باید در نظر گرفته شود. و درنهایت، یک معامله گر باید بتواند احساسات کلی بازار را در استراتژی معاملاتی خود وارد کند.
تحلیل احساسی یک سری تاثیرگذاران اصلی در بازار را در نظر می گیرد. روزنامه نگاران، اینفلوئنسر ها و مصرف کنندگان هر روزه در میان آن ها از جمله این تاثیر گذاران بر بازار هستند. فلسفه در این روش این است که داده ها همیشه داستان را به طور کامل بیان نمی کنند و روند هایی از جمله فروش گسترده به دلیل وحشت یا یک جذب عمومی برای خرید هم ممکن است در کار باشد.
چگونگی تحلیل نمودار
تحلیل نمودار ساده است. بیشتر نمودار هایی که در تحلیل قیمت ها می بینید، به ویژه در صرافی های رمز ارز، با نام نمودار شمعی شناخته می شوند.
مسئله ای که وجود دارد این است که زمانی که از تحلیل تکنیکال استفاده می کنید، می خواهید که ببینید روند تغییر قیمت در یک دوره یک روزه، یک هفته ای یا یک ماهه چگونه بوده است؛ ولی دیدن یک مقدار متوسط برای هر ۲۴ ساعت کل داستان را به شما نمی گوید.
نمودار شمعی به شما این امکان را می دهد تا جزئیات کامل نوسانات قیمت یک رمز ارز را در یک جلسه ترید ببینید و با فاصله های زمانی طولانی تر مقایسه کنید.
شما با نگاه به نمودار شمعی متوجه خواهید شد که هر شمع دارای دو خط باریک با یک مستطیل زخیم تر در وسط آن است که شبیه به یک وردنه می ماند.
هنگامی که قیمت در طول روز افزایش پیدا می کند، شمع به رنگ سبز نمایش داده می شود. خط باریک پایین مستطیل کمترین قیمتی که برای آن رمز ارز در طول جلسه ترید (یک روز کاری) ثبت شده را نشان می دهد و به طور مشابه خط بالایی هم بیانگر بالاترین قیمت است. قسمت پایینی مستطیل نشان می دهد که در زمان شروع به کار بازار قیمت چقدر بوده و قسمت بالایی هم بیانگر آخرین قیمت در زمان پایان روز کاری بازار است.
به طور مشابه وقتی قیمت به طور ناگهانی افت می کند، شمع در نمودار به رنگ قرمز در می آید. روش برای خواندن نمودار همان است با این تفاوت که همه چیز را باید برعکس معنی کنید. حالا خط باریک بالا نشان دهنده بیشترین قیمت و خط پایین نشان دهنده کمترین قیمت است.
این روش خوبی است که برای قرن ها از آن استفاده شده است و به شما نوسان قیمت یک رمز ارز را به خوبی نشان می دهد.
عملکرد نسبت به نمودار شمعی
ممکن از در یک نمودار شمعی الگوی خاص به وجود آید که به ترید ها شیگنال برای خرید یا فروش ارز دیجیتال بدهد.
برای مثال، در یک شمع چکشی شکل معمولا خط پایین بلند است که به این معناست که قیمت پیش از این که به بیشترین قیمت بازگردد، افت شدیدی کرده است. معمولا چنین حالتی نشانگر این است که دارایی های رمز ارزی به صورت گسترده در آن روز کاری برای فروش گذاشته شده اند ولی خریداران هم فشار کافی برای رشد دوباره قیمت را فراهم کرده اند.
این الگو می تواند برعکس هم بشود (چکشی برعکس) که به این معناست که خط بلند در بالای مستطیل قرار می گیرد که معمولا به این معناست که قیمت در حال افت است ولی می تواند دوباره به روند صعودی باز گردد.
شمع دنباله دار شباهت زیادی به چکشی برعکس دارد. چنین الگویی را معمولا بعد از یک افزایش قیمت مشاهده می کنیم و به این معناست که آن رمز ارز قرار است به زودی سوار یک موج افت قیمت شود.
شمع حلق آویز هم می تواند نشان دهنده این باشد که بازار رو به ضعیف شدن است.
هنگامی که نمودار های شمعی را می خوانید، مهم است که هم دید کوتاه مدت و هم بلند مدت داشته باشید و نقشه هایی هم برای محافظت از دارایی خود در زمان نوسان بازار در سر داشته باشید. چنین محافظتی معمولا با تعیین Stop-loss یا Stop-limit صورت می گیرد که به معنای فروش خودکار یک دارایی به محض رسیدن به یک نقطه بالا یا پایین از پیش تعیین شده است.
تکنیک های مورد استفاده در تحلیل تکنیکال
بیشتر تحلیلگر ها سعی دارند تا از روند هایی پرده بردارند که نشان دهنده این است که بازار به کدام سمت می رود.
یکی از روش های محبوب خط های روند است. در استفاده از این روش سعی می شود که ناهنجاری ها در نظر گرفته نشود تا در قیمت رمز ارز، روند صعودی شناسایی شود. این کار با درک شکل های نمودار شمعی که در بخش قبلی توضیح دادیم می تواند مشخص کند که یک جریان قرار است به پایان برسد یا به بهبود ادامه دهد یا خراب تر شود که در تصمیم گیری های کوتاه مدت به تریدر کمک می کند.
استراتژی مشابهی به نام متوسط تغییر وجود دارد. در این تکنیک قیمت عادی یک رمز ارز در یک بازه زمانی خاص بررسی می شود که بازه زمانی آن (یک هفته، ۱۰ روز یا ۳۰ روز) به شما بر می گردد.
مقایسه یک متوسط تغییر یک بازه زمانی کوتاه با یک بلند مدت تر از آن می تواند روند های جدیدی را پرده برداری کند که می تواند از آن برای تشخیص رشد یا افت بازار استفاده کنید.
محبوب ترین تکنیک های مورداستفاده در تحلیل فنی
اکثر تحلیل گران قیمت رمزارز به دنبال کشف روندهایی هستند که نشان می دهند بازار به کدام سو می رود. یک روش محبوب با عنوان خطوط روند (Trend lines) شناخته می شود. این روش هنگامی که قیمت یک رمزارز یا سهام در طول چندین روز متوالی به مقادیر بالا یا پایین جدیدی در قیمت خود می رسد، به دنبال نادیده گرفتن ناهنجاری ها و داده های خارج از محدوده در قیمت رمزارز است تا روند بالا یا پایین آن را شناسایی کند. این روش در ترکیب با تحلیل بر اساس نمودارهای شمعدانی می تواند نشان دهد که آیا یک روند پیوسته است یا قرار است به پایان برسد و به تحلیل گران این امکان را دهد تا تصمیمات آگاهانه ای درباره راهبردهای کوتاه مدت خود بگیرند.
راهبردی مشابه دیگری نیز با نام میانگین متحرک (Moving average) وجود دارد. این راهبرد قیمت های معمول یک رمزارز را در دوره مشخصی از زمان دنبال می کند – یک هفته،۱۰ روز، ۳۰ روز یا هر مقدار دیگری. مقایسه میانگین های متحرک قاب های زمانی کوتاه تر با قاب های زمانی بلندتر می تواند روندهای جدیدی را نشان دهد و شما را قادر به انتخاب سطوح قابل توجهی از افت وخیزهای اخیر قیمت رمزارز در بازار بکند، یعنی مواردی که تجزیه آماری طولانی مدت به وضوح آن ها را نشان نمی دهد.