راز نحس در باغچه خانه زن تنها
به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی ساعد نیوز به نقل از رکنا، وی گفت: ما سالهاست در ده ونک ساکن هستیم. چند روز است از خانه همسایه مان بوی تعفن به مشام می رسد. پیرزن همسایه تنها زندگی می کند و چند روزی است او را ندیده ایم. ما نگران او هستیم.
با این تماس ماموران به خانه پیرزن تنها رفتند و پس از گشودن در ، با جسدی روبرو شدند که بخاطر نداشتن سر قابل شناسایی نبود، شواهد نشان می داد چند روز از مرگش گذشته است.
در بررسی ها روشن شد زن تنها قربانی جنایت یک آشنا شده است.
جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و ماموران برای افشای راز جنایت به تکاپو افتادند.
ماموران در نخستین گام از تحقیقات به پرس و جو از همسایه ها پرداختند.
یکی از آنها گفت: صاحبخانه زنی بازنشسته به نام سوسن بود که 72 سال داشت و به تنهایی زندگی می کرد . فقط گاهی اوقات مرد جوانی به خانه اش رفت و آمد می کرد و کارهای او را انجام می داد. آخرین بار مردی را دیدیم که چند وسیله از این خانه خارج می کرد.
یکی دیگر از همسایه ها گفت: ما هر روز پیرزن را می دیدیم. اما چند روزی بود که از او خبری نبود و بوی تعفن از خانه اش به مشام می رسید. آخرین بار مردی 50ساله را که همیشه به خانه پیرزن رفت و آمد داشت ،در کوچه دیدیم و حال سوسن را پرسیدیم اما او گفت حال پیرزن خوب است و در خانه استراحت می کند.
با اطلاعاتی که همسایه ها به پلیس داده بودند مرد میانسال به عنوان مظنون ردیابی شد.
پلیس در بخش دیگری از تحقیقات دریافت خودرو پژو 206 قربانی نیز سرقت شده است.
بازداشت مرد آشنا
ماموران با تجمیع اطلاعات مرد آشنا به نام شهرام را که ساکن شهر کرج بود و به خانه پیرزن رفت و آمد داشت شناسایی کردند.با استعلام سوابق وی مشخص شد او چند سابقه کیفری در زمینه سرقت و مواد مخدر دارد.
سرانجام ماموران وی را بازداشت و خودرو قربانی را که مقابل خانه وی پارک شده بود کشف کردند.
متهم در بازجویی ها لب به اعتراف گشود و گفت: سوسن یکی از همسایه های قدیمی پدرم بود و از آنجایی که از کودکی مرا می شناخت به من اعتماد داشت. من همیشه کارهایش را انجام می دادم و سوسن هم در مقابلش به من پول می داد. چند روز قبل ماشین او را گرفتم تا تعمیر کنم .بعد از اینکه ماشین را به او تحویل دادم از من خواست برای گرفتن پول تعمیر و دستمزدم به آپارتمانش بروم. وقتی به آنجا رفتم دسته های تراول چک را دیدم و وسوسه شدم. من در یک لحظه پتویی را روی سر پیرزن انداختم و او را خفه کردم. سپس به سراغ تراول ها رفتم اما وقتی آنها را شمردم متوجه شدم 2 میلیون تومان بیشتر نیست. من از کاری که انجام داده بودم پشیمان شدم. اما از ترسم جسد را به داخل دستشویی بردم و با چاقو ضرباتی به گردنش زدم و پس از تکه کردن جسد بخشی از جنازه پیرزن تنها را داخل یک کیسه گذاشته و در باغچه دفن کردم.
وی ادامه داد: سپس کلید خانه را برداشتم و با پول های سرقتی مقداری مواد مخدر خریدم و یک هفته مصرف کردم. وقتی پولهایم تمام شد چند باری به خانه سوسن رفتم و لوازم خانه اش مانند جاروبرقی، فرش، تلویزیون و قابلمه هایش را برداشتم تا آنها را بفروشم. اما چون اعتیاد داشتم کسی آنها را از من نمی خرید .به همین خاطر به ناچار وسایل را به خانه پدرم بردم و در نهایت کل وسایل را به مبلغ 3 میلیون تومان به یک ضایعاتی فروختم. آخرین باری که خانه سوسن رفته بودم جسد متعفن شده بود. سعی کردم با مثله کردن جسد هر بار بخشی از آن را به بیرون از خانه ببرم و دفن کنم اما چون همسایه ها به من مشکوک شده بودند دیگر به خانه پیرزن نرفتم . من در این مدت به خانواده ام گفته بودم که ماشین را قسطی خریده ام .
با اعترافات تکان دهنده مرد معتاد ،بقایای سر قربانی نیز در باغچه ای در همان محل کشف شد.
پرونده جنایت تکان دهنده با صدور کیفرخواست به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و شهرام از خود دفاع کرد.
در ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند.سپس شهرام در جایگاه ویژه ایستاد و به تشریح ماجرا پرداخت.
وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود و اشک می ریخت گفت: باور کنید قصد کشتن پیرزن را نداشتم. من آن روز شیشه مصرف کرده بودم و حال طبیعی نداشتم. پیرزن چند روز قبل از من خواسته بود تا خودرویش را به تعمیرگاه ببرم. ما سر مبلغی که بابت تعمیر ماشین پرداخته بودم با هم درگیر شدیم. او شروع به داد و فریاد کرد و من دستانم را دور گلویش گرفتم. باور کنید فقط می خواستم او را ساکت کنم اما یکباره متوجه شدم دیگر نفس نمی کشد. اگر پیرزن داد و فریاد نمی کرد من آنجا را ترک کرده بودم و چنین ماجرایی هم رخ نمی داد.
وی درباره مثله کردن جسد گفت: برای اینکه جسد شناسایی نشود تصمیم گرفتم او را تکه تکه کنم. من بخشی از بدن پیرزن را در باغچه دفن کردم و می خواستم پیکر پیرزن را هم از خانه بیرون ببرم و دفن کنم. اما چون همسایه ها مشکوک شده بودند پشیمان شدم.من شرمنده اولیای دم هستم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.