به گزارش سایت خبری ساعد نیوز، بهره مندی از شیوه های صحیح تربیتی از مسائل پراهمیتی است که والدین قبل از تولد نوزاد باید به آن توجه داشته باشند و برنامه ریزی برای تربیت فرزند را در اولویت سایر وظایف، حتی پاسخ به نیازهای طبیعی کودک مانند تغذیه و پوشاک قرار دهند.
یکی از مشکلات تربیتی در جامعه امروز ما، وابستگی بیش از حد فرزندان به والدین است که تجربه آن در سنین بزرگسالی و حتی پس از تشکیل یک زندگی مستقل گریبانگیر افراد می شود. به طوری که فرزندان پس از جدایی از والدین، قادر به کنار آمدن با زندگی جدید خود نبوده و از اعتماد به نفس کافی برای اداره یک زندگی مستقل بهره مند نیستند. محققان بزرگترین عامل بروز این مشکل را استفاده نکردن از شیوه های صحیح تربیتی و حمایت و دخالت بیش از اندازه والدین در سنین رشد شناختی و هیجانی کودک، می دانند.
زندگی مستقل دوران کودکی و نوجوانی بهترین زمان برای آماده شدن و دستیابی به مهارت های لازم برای شروع یک زندگی مستقل در بزرگسالی است. وابستگی بیش از اندازه در زندگی، فرزندان را در مراحل مختلف زندگی مانند جدایی از والدین و رفتن به مدرسه، تصمیم گیری، برقراری ارتباط با گروه های همسال و تشکیل زندگی جدید و مستقل با استرس و اضطراب مواجه می سازد و این استرس و تنش ها مانع شکوفایی توانایی و استعدادهای فردی در زندگی اجتماعی می شود.
کودک در سنین شش تا دوازده سالگی از منیت و غرور خاصی برخوردار میشود.به طوری که استنباط جدیدی از خویش به صورت ((من فاعلی)) یعنی تواناییها و خصوصیات اجتمای و شخصیتی و متعلقات مادی.و دیگر ((من مفعولی)) یعنی مجموعه چیزهایی که کودک می تواند آن را متعلق به خود بداند،دارد.
بدین ترتیب کودک با ((من فاعلی)) در خود تامل کرده و از طبیعت و سرشت ذاتی اش آگاهی می یابد و میخواهد با شرایط لازم از خود منیتی بروز دهد و ابراز وجود می کند.پسران با تعمیر لوازم و دختران با کشیدن عکس و نقاشی و… این ویژگی را به اثبات می رسانند.
کودکان از این سن به بعد دیگر از خصوصیات جسمی راضی نیستند بلکه بیشتر به ویژگی های روحی خود اهمیت می دهند.میل دارند رانندگی کنند ،خرید بروند ، پول بشمارند و… یعنی از این سن به خصوصیات خویش عینیت می بخشند و هرکاری را انجام نمیدهد بلکه کارها را بر مبنای زمان ، مکان ، عقل ، سودمندی و… سنجش و اجرا میکنند.
از سنین هفت سالگی کودکان صفات انتزاعی را که مربوط به ویژگی های رفتاری ،روان شناختی ،اعتقادات ،ارزشها و نگرشهاست را بیشتر به کار میگیرند و کمتر در قید و بند می مانند و کودک سر به راه دیروز نمیشوند.
بنابراین بر سر خواستن یا نخواستن ،انجام دادن یا ندادن قبول یا عدم قبول و…دیدگاههای خویش را مطرح می سازند.زیرا آنان در این سن درک میکنند که ویژگی ثابت و مطلق نمیباشد.بنابراین باید آنان نیز در موقعیت های مختلف کارهای گوناگونی از خود بروز می دهند که بعضی از آنها مورد پسند اطرافیان نمی باشد.
کودک سعی میکند دوستان و همسالانی پیدا کند و با آنها تلفن یا همکلامی داشته باشد.والدین نباید او را از اینکار باز دارند بلکه با چشمانی چون عقاب مواظب و مراقب کودک باشند.
کودکان در چنین سنی دوستان خود را کسانی می دانند که به یکدیگر کمک میکنند و علایق مشترکی با آنان دارند.بنابراین اعتماد متقابل و داشتن ویژگی های مشترکاو را وا می دارد که در خارج از خانه دوستانی را پیدا کند.والدین باید به این روابط اجتماعی کودک ارج نهاده ولی مراقبت را از دست ندهند.
والدین تا می توانند در سنین شش تا دوازده سالگی از امر ونهی به طریق مستقیم بکاهند و از مرکز قدرت با کودک سخن نگویند.بلکه به او تفهیم شود مثلا غذا می خورد تا مریض نشود یا لباس می پوشد تا سرمانخورد ،… .
این امور بر اثر تلاش والدین می باشد تا او راحت باشد.بنابراین والدین در قبال این محبتها نیاز به محبت متقابل که همانا حرف شنوی ،ادب ، اخلاق و… می باشد ،دارند.زیرا کودک در این سن استدلال و بینش مندی را دوست دارد، آن را میپذیرد و با والدین داوطلبانه همکاری و حقوق مساوی را رعایت می کند.
اصولا کودکان میل فراوان دارند که با پیرامونشان هماهنگی داشته باشند و از اینکه اطرافیان آنها را به بازی نگیرند ناراحت میشوند.آنان از رابطه ی متقابل لذت میبرند و میل دارند خوب باشند تا دیگران تاییدشان کنند.وقتی کسی او را خوب نداند یا قبول نکند ، بر سر خواستن و نخواستن جدل روی می دهد و سر به مخالفت می گذارند.